استراتژی یا راهبرد به مجموعه اقداماتی گفته میشود که یک سازمان یا یک کسبوکار را در مسیر مشخصی هدایت میکند. اقداماتی که در راستای عمل به استراتژيها انجام میشود معمولاً توسط رهبران و مدیران برنامهریزی میشوند.
استراتژي پرکاربردترین واژه در مدیریت است که با درک آن میتوان به صورت حرفهای و جامع طرحهای یک سیستم را به مرحله اجرا درآورده و چشمانداز تعیین شده را محقق کرد.
در این مطلب قصد داریم تا چگونگی عمل به استراتژي و انواع راهبردهای مدیریتی را با شما در میان بگذاریم. باشد تا روزی که بتوانیم به کمک اقدامات مدیریتی استراتژيک هم در کسبوکار و هم در سایر جنبههای زندگی تصمیمات درستی را اتخاذ کنیم.
استراتژی چیست؟
ریشه لغوی و اصطلاحی استراتژي به ریشه یونانی واژه «Strategia» برمیگردد که به معنای «رهبری و فرماندهی» است. گفته میشود در زبان یونانی این کلمه به معنی فرماندهی لشکر هم بوده است.
اما استراتژی به زبان ساده و قابل فهم امروزی شامل طرح نمودن برنامهای جامع برای پیشروی در جهت نیل به اهداف یک سیستم یا سازمان است. اگر هدف یک کسب و کار رسیدن به ثروت است، استراتژي آن باید به شکلی تعیین و طرح شود که در نهایت بتواند سود بیشتری برای آن کسبوکار حاصل کند.
اگر هدف سازمان پیشی گرفتن از رقبا و بیشتر مطرح شدن در بازار است، باز هم استراتژي آن باید در جهت هدف مشخص شده باشد. استراتژي در ابتدا واژهای بود که در اصطلاحات نظامی به کار برده میشد، اما بعدها این کلمه وارد اصطلاحات مالی، تجاری، اقتصادی و سیاسی شده و اهمیت فراوانی در تمام این عرصهها پیدا کرده است.
شاید به نظر برسد استراتژي یا راهبرد، یک واژه تخصصی برای موفقیت در زمینههای مالی، سیاسی یا تجاری باشد اما جالب است بدانید که با پی بردن به مفهوم اصلی آن و آشنایی با انواع راهبردها میتوانید از آن در زندگی شخصی خود نیز بهره بگیرید. در واقع استراتژی میتواند باعث اتخاذ تصمیمات درست و آیندهساز در هر زمینهای شود.
انواع استراتژی
استراتژیها معمولاً در سطوح مدیریتی و سازمانی در نظر گرفته شده و اجرا میشوند. هر یک از انواع استراتژي برای هدف خاصی کاربرد دارد که بسته به نیاز سازمان یا کسب و کار متفاوت است. سعی کردهایم تا در این مطلب به رایجترین انواع استژیهای مدیرتی و تعدادی از زیرمجموعههای آنها بپردازیم.
هریک از این راهبردها توسط افراد متخصص در زمینههای مدیریتی و مالی تنظیم شدهاند و سپس در سترس مدیران و رهبران قرار گرفتهاند. ممکن است یک مدیر با توجه به خلاقیت و هوش خود بتواند تغییراتی در نحوه استراتژیها ایجاد کند تا با سرعت یا کیفیت بیشتری به سمت هدف سازمان پیش برود.
آگاهی از انواع راهبردهای مدیریتی و سازمانی موجود میتواند در راهاندازی یک کسبوکار جدید نیز به ما کمک کند؛ وقتی بدانیم که برای تثبیت جایگاه سازمان یا کسبوکارمان چه کارهایی باید انجام دهیم و چه مسیرهایی را باید طی کنیم، در مدتزمان کوتاهتری به موفقیت در آن کار دست خواهیم یافت.
۲۱ استراتژی مدیریتی و سازمانی
انواع استراتژی از راهبردهای ارزشی-رفتاری سازمانها گرفته تا انواع راهبردهای تنوعی میتواند در بازههای زمانی مشخصی توسط مدیران اتخاذ شود. چرا که با عملی ساختن دستورالعملهای یک استراتژي و رسیدن به هدف، لازم است تا هدف دیگری برای سازمان تعیین کنیم و در برابر آن نیز استراتژي تازهای را برگزینیم.
برخی از راهبردهای معرفی شده در این مطلب زیرمحموعه برخی دیگر است. گاهی لازم است تا برای حل مشکلات یک سازمان چندین استراتژي با هم در نظر گرفته شده و اجرا شوند. بنابراین انواع راهبردهای مدیریتی میتوانند مکمل یکدیگر نیز باشند. انواع راهبردهای کاربردی در مدیریت سازمانی به شرح زیر هستند:
-
استراتژی ارزشی و رفتاری
چیزی که منطق تجاری را با منطق اخلاقی در یک سازمان پیوند میدهد استراتژی ارزشها و رفتار سازمانی است. در واقع یکی از وظایف اصلی یک مدیر اتخاذ تصمیمات بجا و انتخاب بهترین استراتژي با وجود منطق احساسی، اخلاقی و معنوی است که دارد. استراتژي ارزشی کمک میکند تا مدیران بتوانند در یک چهارچوب اخلاقی تصمیمات درستی را برای سازمان خود در نظر بگیرند.
-
استراتژی تهاجمی
راهبرد تهاجمی یک استراتژي کلی است که در شرایطی اتخاذ میشود که سازمان در بهترین عملکرد خود قرار داشته باشد. آنگاه راهبرد تهاجمی به سازمان کمک خواهد تا بتواند با تمام امتیازات و نقاط قوت خود از حداکثر فرصتها استفاده کند. در ادامه این راهبرد، استراتژیهای تمرکز، تنوع و یکپارچگی نیز بهکار برده میشوند که در ادامه به معرفی آنها نیز خواهیم پرداخت.
-
استراتژی محافظهکارانه
استراتژي محافظهکارانه در شرایطی بهکار گرفته میشود که سازمان باید از قرارگیری در موقعیتهایی با ریسک بالا جلوگیری کند. در واقع باید سازمان بتواند ضمن حفظ نقاط قوت کلیدیاش از استراتژیهای دیگری هم استفاده کند. همانطور که از نام این راهبرد هم مشخص است باید بعد از انتخاب این استراتژي کاملاً محافظهکارانه و با احتیاط عمل کرد.
-
استراتژی تدافعی
در استراتژي تدافعی سازمان باید تمام نقاط ضعف خود را برطرف کرده و در صدد جلوگیری از تهدیدات بیرونی باشد. با استفاده از این راهبرد سازمان میتواند خود را از موقعیتهای خطرآفرین دور نگهدارد تا خود را بازسازی کند. این راهبرد را رهبری هزینه یا پیمان سپاری نیز مینامند.
-
استراتژی واگذاری
در استراتژی واگذاری که خود زیرمجموعه استراتژي تدافعی است، سازمان بخشی از واحدهای خود را به سایر شرکتها و افراد واگذار میکند. (SBU)
-
استراتژی کاهش
استراتژي کاهش زیرمجموعه دیگر استراتژی تدافعی است که در آن با گروهبندی جدید داراییها و هزینهها، سیر نزولی فروش را معکوس میکنند.
-
استراتژی انحلال
در راهبرد انحلال، تمام داراییهای یک سازمان به ارزش واقعی آنها فروخته میشوند. راهبرد انحلال نیز در جهت استراتژي تدافعی بهکار گرفته میشود.
-
استراتژی رقابتی
اتخاذ استراتژي رقابتی نشانگر این است که سازمان علیرغم حفظ نقاط قوت خود باید از سایر استراتژیهای دیگر نیز مانند نفوذ و توسعه نیز برای پیشبرد عملکردش بهره ببرد. ارائه ارزش افزوده و مزیتهای رقابتی برای در دست گرفتن بازار از دیگر قابلیتهای استراتژي رقابتی است. هدف نهایی این راهبرد، کسب رضایت کامل مشتریان و خروج از رقابتها است.
-
استراتژی عملیاتی
استراتژی عملیاتی برای نیل به اهداف کوتاهمدت بهکار گرفته میشود. در این راهبرد مدیران برای بخشهای مشخصی از سازمان مثلاً برای قلمرو فروش خود از این استراتژی بهره میبرند و در مدتزمان مشخصی با تجهیز کردن تیم عملیاتی سازمان در جهت رسیدن به هدف تعیین شده اقداماتی انجام میدهند.
-
استراتژی مشارکتی
این راهبرد توسط مدیران سطح بالا سازمان به منظور تعریف اهداف بلندمدت سازمان طراحی میشود. استراتژي مشارکتی خود دارای بخشهای مختلفی است که هر سازمان بسته به شرایط، تعداد رقبا و امکانات موجود، دستورالعملهای خاص خود را در آن دنبال میکند.
-
استراتژی کارکردی
در راهبرد کارکردی رهبران بر روی رشد واحد مشخصی از سازمان تاکید دارند و با ایجاد مزیتهای رقابتی باعث میشوند تا تمام بخشها موازی با هم رشد کنند.
-
استراتژی تمرکز
در راهبرد تمرکز، سازمانها با استفاده از استراتژي سهگانه نفوذ، توسعه بازار و توسعه محصول برای تثبیت جایگاه خود در بازار و بهبود محصولاتشان تلاش میکنند.
-
استراتژی نفوذ
سازمانها برای بالا بردن سهم بازار محصولات و خدمات خود به انواع روشهای بازاریابی متوسل میشوند که در نتیجه این کار استراتژی نفوذ حاصل میشود.
-
استراتژی توسعه
راهبرد توسعه خود دارای دو بخش توسعه بازار و تحقیق و توسعه کسب و کار است. در توسعه بازار تلاش میشود تا بازارهای جدیدی جهت ارائه محصولات کشف شوند یا اینکه محصولات به بخشهای جدید یک بازار عرضه شوند. در توسعه محصول نیز سازمانها تلاش میکنند تا محصولات خود را بهبود ببخشند تا فروش بیشتری حاصل شود یا محصولات تازهای تولید کنند.
-
استراتژی تنوع
زمانیکه یک سازمان محصولات جدیدی تولید و روانه بازار میکند، استراتژیهای سهگانه تنوع قابل اتخاذ خواهند بود. در واقع سازمانها میتوانند با ایجاد تنوع در محصولات و خدمات خود، فروش خود را بالا برده و مشکلات را به کمک بازارهای جدید حل کنند. در ادامه به سایر استراتژیهای تنوع اشاره میکنیم.
-
استراتژی تنوع همگون
اجرای راهبرد تنوع همگون با ارائه محصول جدید مرتبط با محصولات قبلی سازمان همراه است. این راهبرد زمانی اتخاذ میشود که بازار فعلی شرکت راکد مانده باشد، محصولات مرتبط جدید بتواند فروش محصولات فعلی را نیز بالا ببرد، محصول فعلی در سراشیبی چرخه عمر باشد یا ظرفیت مدیریتی شرکت بالاتر از بازار فعلی باشد.
-
استراتژی تنوع ناهمگون
اجرای راهبرد تنوع ناهمگون نیز با ارائه و معرفی محصول جدید اما غیرمرتبط با محصولات قبلی سازمان همراه خواهد بود. مانند شرکت میهن که پس از تولیدات انبوه بستنی و لبنیات شروع به تولید کنسروهای رب و تن ماهی کرده است.
در صورت اشباع بازار محصولات فعلی، هم افزایی مالی بین بازار محصولات جدید و محصولات فعلی یا پتانسیل مالی بالای شرکتها میتواند منجر به اتخاذ استراتژي تنوع ناهمگون شود.
-
استراتژی تنوع افقی
انتخاب راهبرد تنوع افقی در پی ارائه محصول جدید و غیرمرتبط به مشتریان فعلی شرکت انجام میگیرد. مثل شرکت زیراکس که وارد کار تولید کاغذ هم میشود. اگر امکان تقویت بازار فروش محصولات فعلی با افزودن یک محصول جدید رونق بگیرد یا اگر محصول جدید مکمل فصلی یا دورهای محصول فعلی باشد، استراتژي تنوع افقی میتواند بسیار اثربخش باشد.
-
استراتژی یکپارچگی عمودی رو به بالا
افزایش کنترل یا تملک توزیعکنندگان و خردهفروشان در راستای استراتژی یکپارچگی عمودی رو به جلو یا روبه بالا انجام میشود. در واقع سازمان با استفاده از این راهبرد قصد دارد تا بتواند بخشهای بیشتری را با خود یکپارچه کند.
شرکت جنرال موتور توانسته است به کمک این راهبرد ۱۰٪ واسطههای فروش خود را در اختیار بگیرد. این کار زمانی ممکن است که رشد چشمگیری برای بازار پیشبینی شود یا ثبات کار اهمیت داشته باشد.
-
استراتژی یکپارچگی عمودی رو به پایین
افزایش کنترل یا تملک واحدهای تامین کننده مواد اولیه یک شرکت نیز در راستای استراتژی یکپارچگی عمودی رو به عقب یا رو به پایین انجام میشود. در واقع سازمان قصد دارد با این راهبرد بخشهای تامین کننده محصولاتش را با خود یکپارچه کند. مانند شرکت تولید پارچهای که کارخانه نساجی تامین کننده پارچهاش را با خود یکی میکند.
وقتی بازار با رشد خوبی همراه باشد، سازمان از سرمایه و نیروی انسانی کافی برای اداره یک واحد جدید برخوردار باشد یا کار تولید قطعات حاشیهای سود بیشتری را نصیب سازمان کند، این استراتژي میتواند موفق عمل کند.
-
استراتژی یکپارچگی افقی
افزایش فروش یا تملک شرکتهای رقیب در دستور کار استراتژي یکپارچگی افقی قرار دارد. در واقع سازمان با این راهبرد میتواند بخشی از بازار رقیب را با خود یکپارچه کند.
مانند زمانیکه تیم مدیریت یک مجموعه هتل زنجیرهای تصمیم میگیرد مجموعه هتل دیگری را کلاً خریداری کند؛ تنها زمانی این امکان میسر خواهد شد که سازمان از سرمایه بالایی برخوردار باشد یا شرکت رقیب به دلیل ضعف مدیریت یا سایر مشکلات نزدیک به ورشکستگی باشد.
مدیریت استراتژيک چیست؟
در بهترین مقالات ترجمه استراتژيک، مدیریت استراتژيک به معنی شیوه کار یک سازمان یا مدیر براساس انواع راهبردها است. در واقع یک مدیر استراتژیک باید بتواند برای هر قدم شرکت برنامه مشخصی داشته باشد.
برای نیل به چنین مدیریتی باید قسمتهای مختلف یک مدیریت استراتژيک در برنامه کار رهبران و مدیران قرار بگیرد. مدیریت استراتژيک باید در نهایت کار خود بتواند پاسخگوی شش سوال زیر باشد:
- سازمان قصد دارد در درازمدت به چه جایگاهی برسد؟
- سازمان چه فعالیتهایی انجام میدهد و در کدام بازارها محصولات خود را عرضه میکند؟
- سازمان چگونه میتواند بهتر از رقیبان خود باشد؟
- منابع مورد نیاز برای توان رقابت در سازمان کدامها هستند؟ (ارتباط، توانایی فنی، مهارت، امکانات، سرمایه)
- عوامل محیطی تاثیرگذار بر توان رقابت سازمان کدامند؟
انتظارات طرفهای درگیر (ذینفعان) در کسب وکار سازمان به چه شکلی است؟
برای پاسخ به این سوالات، مدیریت استراتژيک بر سه اصل استوار است که به صورت جداگانه این بخشها را بررسی خواهیم کرد تا در نهایت با بکارگیری این بخشها بتوان هم دید وسیعی نسبت به سازمان پیدا کرد و هم در جهت درستی برای رسیدن به اهداف آن حرکت کرد:
-
تحلیل استراتژیک
تحلیل کردن تمام نقاط قوت و ضعف یک سازمان، وضعیت بازار و رقبا با استفاده از روشهای مدیریتی اولین کار است که در مدیریت استراتژيک باید انجام شود. برای تحلیل این بخشها میتوان از تحلیل PEST یا تحلیل SWOT کمک بگیرید.
در واقع PEST مخفف عبارات « Politicalسیاسی، Economic اقتصادی، Social اجتماعی و Technological فنی» است که به منظور شناخت محیط کاری و زمینه فعالیت کسبوکار سازمان میتوانید از آن بهره بگیرید.
همچنین عبارت SWOT نیز مخفف عبارات «Strength نقاط قوت، Weakeness نقاط ضعف، Opportunity فرصتها و Threat تهدیدها» است که به منظور رصد کردن تمام نقاط قوت و ضعف یک سازمان و همچنین شناخت فرصتها و تهدیدهای آن تشکیلات مورد استفاده قرار میگیرد.
-
تصمیم استراتژيک
در مرحله تصمیمگیری استراتژيک باید قبل از اتخاذ هر تصمیمی بخشهای مختلفی را بررسی کنید. مثلاً شناخت تمام ذینفعان، انتظارات آنان و ماهیت نفعبری آنها، گزینهها و راهحلهای موجود، ارزیابی نهایی صورت گرفته و سپس اتخاذ تصمیم متناسب با شرایط کنونی سازمان گرفته شود.
اگر مدیری بدون در نظر گرفتن این موارد تصمیم بگیرد، ممکن است بعدها با مشکلات جدی در سازمان روبهرو شود. در این مرحله است که باید انواع استراتژیهای موجود را براساس شرایط و موقعیت سازمان انتخاب کرد.
-
اقدام استراتژيک
سختترین قسمت مدیریت استراتژيک، مرحله عملی ساختن تصمیمات و اقدام است. بعد از بررسی و تصمیمگیری صحیح، باید تمام قسمتهای مختلف یک پروژه توسط مدیر به واحدهای اجرایی کوچکتر تقسیم شود. آنگاه باید افراد مناسب برای اجرا کردن هر واحد منصوب شوند و تحت نظارت تیم مدیریت قرار بگیرند.
در اینصورت مدیر باید تمام عملیاتهای اجرایی را رصد کرده و در صورت بروز هر مشکل، تصمیم استراتژیک جدیدی بگیرد. استراتژيک در لغت به معنی «خلق آینده مطلوب» است که تعریفی متفاوت از استراتژی دارد. بنابراین هر اقدام استراتژيک نیز باید در زمینه خلق آینده مطلوب در راستای اهداف تعیین شده باشد.
معرفی بزرگان مدیریت استراتژيک جهان
افراد زیادی در شکلگیری انواع روشهای مدیریت استراتژیک و راهبردهای عملی برای پیشبرد اهداف سازمان نقش داشتهاند. در اینجا به تعدادی از این افراد اشاره خواهیم کرد:
-
آقای ایگور آنسوف (Igor Ansoff)
یکی از بزرگان شرکت هواپیمایی لاکهید و دارای مدرک دکتری ریاضی از دانشگاه براون آمریکا است. بسیاری آنسوف را پدر تفکر استراتژيک مینامند. کتاب «استراتژي سازمان» وی در سال ۱۹۶۵ به چاپ رسید که یکی از کتب مرجع مدیریت استراتژيک است.
-
آقای مایکل پورتر (Michael Porter)
مشهورترین فرد در ارائه مفهوم امروزی استراتژي در جهان مایکل پورتر است. ایشان دارای مدرک مهندسی مکانیک از دانشگاه پرینستون و دکتری اقتصاد کسبوکار از دانشگاه هارواد هستند. چاپ کتاب «استراتژي رقابتی» ایشان در سال ۱۹۸۰، معروفیت جهانی وی را به همراه داشت.
-
آقای هنری مینتزبرگ (Henri Mintzberg)
مینتزرگ دارای مدرک مهندسی مکانیک از دانشگاه مکگیل و کارشناسی ارشد و دکتری مدیریت از دانشگاه MIT است. ایشان بیش از 50 کتاب در زمینه مدیریت نوشتهاند و برنده جایزه مککنزی هستند. معروفترین اثر وی «سرشت کار مدیریت» نام دارد.
به غیر این افراد، اشخاص دیگری نیز هستند که در تدوین علم مدیریت به شکل امروزی نقش بسزایی داشتهاند. علم مدیریت در واقع علم گسترش کسبوکارها است و هر روزه روشهای جدیدتر و موثرتری در آن ارائه میشود.
اجرای استراتژی چیست؟
اجرای استراتژی که به انگلیسی به آن strategy execution گفته میشود؛ به این معنا است که شما با استفاده از یک روش و یا اصول خاصی از استراتژی میتوانید انتخابهای کوچک و کم نقش در زندگی خود را به گونهای انجام دهید، که منجر به دستیابی شما به هدف اصلی و بزرگتر شوند.
تعاریف متنوعی از این که اجرای استراتژی چیست تاکنون ارائه شده است.
اجرا فرآیندی است که استراتژیها و برنامهها را به منظور تحقق اهداف استراتژیک به اقدامات نهایی شما تبدیل میکند. دانستن این که اجرای استراتژی چیست به اندازه دانستن صفر تا صد یک استراتژی مهم و حتی ضروریتر است. شما با دانستن این موضع میتوانید به خوبی اقدام به پیاده سازی استراتژیهای خود به صورت مرحله به مرحله کنید.
استرارتژی تهاجمی چیست ؟
استراتژی تهاجمی نوعی استراتژی شرکتی است که متشکل از تلاشهای فعالانه به منظور ایجاد تغییراتی گسترده در صنعت است. شرکتهایی از استراتژی تهاجمی استفاده میکنند معمولاً اقدام به خریدها و سرمایه گذاریهای عمدهای در بخش تحقیق و توسعه میکنند تا همواره از رقبا جلوتر باشند. آنها همچنین به قطع همکاری با بازارهای جدید و یا کم سود میپردازند و با این کار رقبا را به چالش میکشند.
چند مثال برای استراتژی تدافعی عبارت است از :
شناخت اختلالات موجود در بازار، حذف محصولات کم عملکرد، مقایسه مستقیم خود با رقبا و تاسیس بازارهای جدید.
عناصر تاثیرگذار استراتژی روی یک کسب و کار
در این بخش از مقاله قصد داریم تا بصورت جامع به توضیح عناصر تاثیرگذار استراتژی روی یک کسب و کار بپردازیم که به نوعی ثابت میکنند شما باید حتماً از استراتژی خاصی در کسب و کارتان استفاده کنید. حال که دیگر فهمیدید اجرای استراتژی چیست؛ با داشتن تعریف دقیقتری از استراتژی در ذهن خود بهتر میتواند متوجه ادامه این مطلب شوید.
به قدری مسئله مهمی است که تاکنون چیزی نزدیک به سیصد و هفتاد و دو هزار تعریف متفاوت از آن در سطح گوگل پیدا شده است. همانطور که میدانید سازمانها و کسب و کارها این روزها زمان زیادی را صرف پیدا کردن و استفاده کردن از یک استراتژی ثابت و تاثیرگذار در تجارتشان میکنند.
دلیل اصلی برای انجام این کار این است استراتژی خوب میتواند موفقیت شما را در انجام یک کار خاص تضمین کند. در واقع استراتژی را میتوان کلید نهایی دستیابی به موفقیت و اهداف در آینده دانست. گذشته از تمامی این تفاسیر در طی فرآیند برنامه ریزی استراتژیک برای یک سازمان باید سه مبحث زیر را کاملاً در نظر گرفت:
- داشتن چشم انداز و هدف بنیادی برای ادامه راه و یا اصلاح اشتباهات پیشین
- داشتن تعهد نسبت به اهدافی که قرار است در ادامه این راه به آن پایبند باشید
- تهیه یک برنامه بلند مدت به منظور دستیابی به اهداف
فراموش نکنید که مهمترین دلیل پیروی از یک استراتژی خاص در کسب و کار این است که بتوانید بر اساس یکسری از معیارها به صورت کاملا اصولی به سمت اهداف و چشماندازهایی که برای آیندهای دور در نظر گرفتهاید حرکت کنید.
با توجه به اهمیت این موضوع تصمیم گرفتیم تا در این بخش به بررسی عناصر تاثیرگذار استراتژی روی یک کسب و کار بپردازیم.
چشم اندازهای تجارت خود را مشخص کنید . چشم انداز در واقع توصیف کننده آرزوها و هر آنچه است که یک شرکت و یا فرد میخواهد در آیندهای نه چندان دور به آن برسد.
در واقع چشمانداز را میتوان یک راهنمایی بسیار روشن به منظور پیشبرد اهدافی دانست که شما امروز با انجام دادن آنها میتوانید در آینده به آن برسید.
یکی از شرکتها و سازمانهایی که از همان ابتدا به فعالیت خود یک چشم انداز بسیار قوی برای خود در نظر گرفت «واربی پارکر» فروشنده عینکهای طبی با نسخه پزشکی بود که در سال ۲۰۱۰ برای اولین بار شرکت خود را تاسیس کرد. اما هم اکنون ارزش تقریبی سرمایههای او ۳ میلیارد دلار است.
«واربی پارکر» یک استراتژی و چشم اندازه معینی برای تجارت خود در نظر گرفت. استراتژی آن این بود که باید خرید عینک از آنها عملی بسیار آسان و سرگرم کننده باشد و مشتریان باید با خوشحالی مغازه آنها را ترک کنند. حال با توضیح این چشماندازها که بیش از سه جمله هم نبودند شما میتوانید دقیقاً متوجه شوید که هدف کلی این شرکت چیست و به چه سمتی حرکت میکند.
توجه داشته باشید که داشتن یک چشمانداز قدرتمند به کل سازمان شما کمک میکند تا بتوانند در مسیری درست حرکت کنند و همگام با شما پیشرفت را تجربه نمایند.
-
رسالت یا ماموریت کسب و کار خود را مشخص کنید
همانطور که به شما گفتیم چشمانداز هدف کلی یک سازمان محسوب میشود.
در حالی که ماموریت و یا رسالت بخش دیگری از هر استراتژی است که بدون رعایت آن نمیتوانید موفقیت خود را تضمین کنید. بدون درک کردن این گزینه سازمان شما فاقد دستورالعملهای جانبی در خصوص چرایی و چگونگی انجام اعمال توسط کارکنان خواهد بود.
اگر هر یک از کارکنان شرکت شما تفسیر خاص خود را در خصوص چشمانداز ارائه شده توسط شما داشته باشند در نهایت منجر به ایجاد استراتژیها و ابتکارات متضادی در حین کار میگردد. اگر مثالی را که در قسمت چشم انداز در خصوص چگونه به موفقیت رسیدن «واربی پارکر» برایتان عنوان کردیم را بخاطر داشته باشید که ماموریت و رسالت استراتژی «واربی پارکر» این بود که اقدام به تولید عینکهای داخلی باکیفیتتر کند.
همچنین بیش از پیش با مشتریان در تعامل باشد. ماموریت «واربی پارکر» این بود که اقدام به تولید عینکهای طبی باکیفیتتری کند که دارای ظاهری شیکتر نسبت به قبل هستند و از قضا قیمت کمتری نیز دارند. اعضای تیم «واربی پارکر» با در نظر گرفتن ماموریت کلی شرکت خود تصمیم گرفتند تا راهی برای پایین آمدن قیمتها و افزایش کیفیت محصولات خود پیدا کنند.
-
اهداف خود را تعیین کنید
همانطور که شاید بهتر از ما بدانید اهداف نتایج مشخصی هستند که یک فرد و یا سیستم قصد دارد در یک بازه زمانی مشخص به آنها دست پیدا کند. تعیین میزان موفقیتی که آرزوی رسیدن به آن را دارید در ابتدای شروع یک کار به شما اجازه میدهد تا بفهمید آیا مسیری که در آن برای دستیابی به ماموریتها و چشماندازهای خود حرکت میکنید درست است یا خیر.
در واقع بیان واضح اهداف شما باعث ایجاد هدف نهایی برای مجموعهتان میگردد. با در نظر گرفتن هدف کلی شرکت مجموعه شما میتواند طی استراتژی از قبل مشخص شده و برنامه ریزی شده به سمت موفقیت حرکت کند. بطور کلی اهداف مناسب برای یک تجارت باید واضح، قابل دسترسی و قابل پشتیبانی توسط اقدامات استراتژیک متعدد باشد.
-
استراتژی خاص خود را داشته باشید
استراتژی را میتوان عملکردی دانست که در راستای دستیابی به اهداف خود شما کمک میکند تا بیش از پیش حواس خود را روی یک موضوع متمرکز کنید. همچنین به شما میگوید که چه زمانی باید بازی کنید و چگونه باید برنده میدان شوید. یکی از ویژگیهای بارز اجرای استراتژی این است که استراتژی گاهی به تعیین یکسری محدودیتها در کار میانجامد.
همچنین گاهی برای شما خط قرمزهایی را مشخص میکند که نباید از آنها عبور کنید. به عنوان یک مثال برای استراتژی تدافعی باید بگوییم که شما میتوانید از انواع روشهای مشارکتی، کاهشی، واگذاری و انحلال که همگی زیر مجموعه و مثالهایی از استراتژی تدافعی هستند استفاده کنید.
مزایای استفاده از مدیریت استراتژیک چیست؟
مزایای مدیریت استراتژیک بسیار زیاد و گسترده است و به طور کلی شامل شناسایی، اولویتبندی و کاوش فرصتها است. به عنوان مثال برای یک تجارت تولید محصولات جدید و وارد شدن به بازارهای جدید فقط در صورت پیروی از یک برنامهریزی استراتژیک موفقیت آفرین خواهد بود.
مدیریت استراتژیک به طور کلی به شرکتها این امکان را میدهد تا از فعالیتهای انجام شده توسط مجموعه خود یک دید عینی داشته باشند.
استفاده از مدیریت استراتژیک فقط به منظور پاسخ دهی به منافع مالی یک شرکت نیست. این استراتژی به ارزیابی میزان سودآوری شما میپردازد. همچنین آن را با استراتژی کسب و کار و اهداف و اولویتهای شما منطبق میسازد.
مدیریت استراتژیک به شرکت اجازه میدهد تا خود را به سمت بازار و مصرف کننده خود سوق دهد و از این موضع اطمینان حاصل کند که از استراتژی صحیحی پیروی میکند.
-
مزایای مالی
در بسیاری از مطالعات نشان داده شده است كه شركتهایی كه به مدیریت استراتژیك میپردازند، از سودآوری و موفقیت بیشتری نسبت به شركتهایی كه از مزایای برنامهریزی و مدیریت استراتژیك استفاده نمیکنند برخوردارند.
درواقع این روزها دیگر شرکتها از طریق برنامهریزیهای دقیق و ارزیابیهای انجام شده از اولویتهای خود میتوانند آینده را هم کنترل کنند. این امر کاملا به منظور تغییر سریع فضای کسب و کار در قرن بیست و یکم ضروری است.
تخمین زده شده است که سالانه چیزی بیش از ۱۰۰۰۰۰ شغل در سراسر دنیا با شکست مواجه میشوند. بیشتر این شکستها مربوط به عدم تمرکز روی استراتژی و جهت گیریهای استراتژیک مناسب است. بهعلاوه این روزها دیگر شرکتهایی با عملکرد بالا معمولاً تصمیمات آگاهانهتری میگیرند؛ زیرا آنها عواقب کوتاه مدت و بلند مدت را در نظر گرفتهاند.
از این رو استراتژیهای خود را بر این اساس درجه بندی کردهاند. در مقابل شرکتهایی که خود را درگیر برنامه ریزی استراتژیک مناسب با نوع کارشان نمیکنند اغلب دچار مشکلات داخلی و عدم تمرکز میشوند که در نهایت منجر به شکست آنان میگردد.
-
مزایای غیر مالی
در بخش فوق برخی از مزایای ملموس مالی مدیریت استراتژیک را مورد بحث و بررسی قرار دادیم. جدا از این دسته مزایای مالی ما یکسری مزایای غیر مالی دیگر نیز در این زمینه داریم. شرکتهایی که این روزها از مدیریت استراتژیک استفاده میکنند درک بهتری از نقاط قوت و ضعف خود و رقبا و چگونگی روند افزایش بهره وری کارکنانشان دارند.
همچنین این قبیل شرکتها مقاومت کمتری در برابر تغییر از خود نشان میدهند و درک روشنتری از رابطه بین عملکرد و پاداش دارند.
جنبه مثبت و اصلی استفاده از مدیریت استراتژیک در واقع این است که با استفاده از این نوع مدیریت قابلیت شما در زمینه حل مسئله و پیشگیری از مشکلات وارد بر شرکت بیشتر خواهد شد. استفاده از مدیریت استراتژیک این روزها برای شرکتها امری بسیار ضروری است؛ زیرا به شرکتها کمک میکند تا بتوانند یکسری تغییرات مثبت را در خود تحقق بخشند.
این حس نیاز مداوم به ایجاد تغییرات مثبت در کار را بهتر به کارمندان خود منتقل کنند. بهطور کلی مزیت دیگر مدیریت استراتژیک نسبت به شرکتها این است که به ایجاد نظم در فعالیتهای شرکت و فرآیندهای داخلی و خارجی آنها کمک میکند.
فرق بین استراتژی و استراتژیک چیست؟
برای این که بتوانید متوجه تفاوت میان استراتژیک و استراتژی از یکدیگر شوید و یاد بگیرید که چگونه آنها را از هم تشخیص دهید؛ ابتدا باید درک کاملی از ترجمه استراتژیک و تعریف هر یک از این دو مبحث داشته باشید. ما در این مقاله در خصوص آن با شما صحبت کردیم.
همانطور که در این مقاله بارها به شما یادآور شدیم استراتژی روش رسیدن به یک هدف در بازههای زمانی متفاوت است. به عبارت دیگر شما میتوانید به مسیرهای مختلفی که در راستای رسیدن به یک هدف در پیش رو دارید و همچنین شیوه انتخاب مسیری که در این راه توسط شما صورت میگیرد استراتژی بگویید.
در حقیقت این استراتژی است که تعیین میکند که شما در راه رسیدن به یک هدف خاص چگونه باید حرکت کنید. در صورتی که ترجمه استراتژیک به معنای راهبرد بوده و اصلا یک صفت محسوب میگردد. به عبارت دیگر میتوان به ترفندهایی گفت که به گونهای آمیخته با استراتژی هستند. مطالعه مقاله تعریف هدف می تواند مفید باشد.
از عبارت “مدیریت استراتژیک” گاهی به عنوان مترادف “استراتژی” استفاده میشود اما این دو اصطلاح در واقع یکسان نیستند. استراتژی یک شرکت برنامه آن برای پیروزی در رقابت با سایر شرکتها است در حالی که مدیریت استراتژیک فرایندی برای تدوین و اجرای استراتژی است.
سخن پایانی
داشتن روحیه و استعداد مدیریت و رهبری تاثیر زیادی در عمل کردن به آموزههای مدیریت استراتژيک دارد. در واقع هرچه قدرت تجزیهتحلیل و رقابت بیشتری داشته باشید، میتوانید بهتر مدیریت کنید. تمام ابزارهای یک مدیریت صحیح استراتژیهای قوی هستند که در این مطلب به شما معرفی شد.
بنابراین انتخاب هریک از این راهبردها در موقعیت مناسب میتواند اساس مدیریت حرفهای شما باشد. در این مقاله تعریف استراتژی و انواع آن را بررسی کردیم و یاد گرفتیم که انواع استراتژی را برای خود تبیین کنیم. برای دریافت اطلاعات بیشتر میتوانید کتابهای علم مدیریت را مطالعه کنید تا به عمق مطالب عنوان شده در این مقاله نیز پی ببرید.
اما در نهایت میخواهم پاسخگوی سوال: مهمترین عامل در اجرای استراتژی چیست باشم، پاسخ به این سوال در مقدار تلاش ما نهفته است. هرچقدر بیشتر مطالعه کنید و در کارهای روزمره خود تصمیمات بهتری بگیرید، در نهایت خواهید توانست در پُست مدیریتی خود نیز موفق عمل کنید.
برخی از سوالات رایج
استراتژی در لغت به چه معناست؟
ریشه لغوی و اصطلاحی استراتژي به ریشه یونانی واژه «Strategia» برمیگردد که به معنای «رهبری و فرماندهی» است. گفته میشود در زبان یونانی این کلمه به معنی فرماندهی لشکر هم بوده است.
استراتژی چیست؟
استراتژی به زبان ساده و قابل فهم امروزی شامل طرح نمودن برنامهای جامع برای پیشروی در جهت نیل به اهداف یک سیستم یا سازمان است.
مدیریت استراتژيک چیست؟
مدیریت استراتژيک به معنی شیوه کار یک سازمان یا مدیر براساس انواع راهبردها است.
نظرات شما عزیزان: