مقاله کامل گفتگوی درونی ، گام های گفتگوی درونی مثبت
گفتگوی درونی نوای آشنایی است که درون ما، هر روزه و هر لحظه با ما گفتوگو میکند. صدایی آشنا که فقط خودمان میشنویم و به حرفایش گوش میدهیم و به آنها عمل میکنیم.
در طی این گفت و گوهای درونی هر روزه و هر لحظه اطلاعات را با سرعت زیادی دریافت و تفسیر میکنیم و ازین تفسیرها احساساتی بر ما میگذرد که بر حال ما نسبت به خودمان و یا حسی که از آن میگیریم و به بیرون از خود انتقال میدهیم اثر میگذارد.
در این نوشته قصد داریم تا درباره چیستی این صدای آشنای درونیمان و تاثیرات داشتن گفت وگوی درونی مثبت در زندگی و راههایی برای رسیدن به موفقیت و توسعه فردی توسط این صدا به گفت وگو بپردازیم.
گفت و گوی درونی چیست؟
گفتار درونی چیست ؟ گفتگوی درونی چیست ؟ گفت و گوی درونی زبان مشترکی است برای انتقال افکار واحساسات درون ماست. زبانی که صمیمی و خاص خود ماست و نوایی است که فقط خودمان آن را میشنویم و درکش میکنیم. ما در برخورد با شرایطی که در آن قرار میگیریم از عمل یا عکسالعمل استفاده میکنیم.
عمل یا عکس العمل ما، فرآیندی است که درون ما اتفاق افتاده است. در یک تعریف ساده میتوانیم بگوییم از طریق حواس پنجگانه موضوعی را دریافت میکنیم و ذهن ما ازین اتفاق تفسیری ایجاد میکند و در نتیجه این تفسیر، احساساتی بر ما میگذرد که در عملکرد ما اثرگذار است. زبانی که این تفسیرها را بازگو میکند زبان درونی ماست و ندایی که آنها را بر ما روشن میکند همان گفت و گوی درونی ماست.
در حقیقت ذهن ما باید به گونه ای با جسمان در ارتباط باشد. تا بتوانیم درک کنیم چه اتفاقی در حال افتادن است و لازم است چه عملکردی داشته باشیم.
گفت و گوی درونی چطور بوجود می آید؟
فرایند فکر کردن و نتیجه آن که همان تفسیرهای ماست از طریق حرکت نورونها در مسیرهای عصبی اتفاق میافتد که تعداد این مسیرها و نورونها بسیار زیاد است.
در واقع ترجمه فعالیت این نورونها همان گفتوگوهای درونی ماست و حتی در حال حاضر که این مطلب را میخوانیم برای حرکت آنها مسیرهای جدیدی میسازیم که تفسیرهای جدیدی را درون ما بوجود می آورند. برای دریافت تفسیرهای درست تر از اطرافمان لازم است به نوع و گفتمان این گفتوگو های درونی هشیار باشیم.
هوشیاری به گفتگوهای درونی چه اهمیتی دارد؟
مطالعه و پژوهش درباره این موضوعات آغازی برای خودآگاهی است. وقتی به چنین سطحی از دانش دست پیدا میکنیم و متوجه میشویم تفسیرهایی که از اتفاقات داریم، گفت و گوهایی هستند که ما در واقع با مهمترین شخص زندگیمان«خودمان» داریم.
این گفتوگوها در سراسر وجودمان پخش میشود و میتواند این انگیزه را در ما بوجود آورد که بیشتر به لحن، نوع و موضوع این گفت و گوها دقت کنیم. این صداها همان تشویقها و یا سرزنشهایی هستند که مارا به اهدافمان نزدیک و یا برای مدتها فلج کردهاند. هوشیاری به نوع تفکرمان بر نگرش ما نسبت به خودمان و زندگیمان تاثیر بهسزایی دارد .
ارتباط گفتگوی درونی و عملکرد
همانطور که گفتیم، ما در مواجهه با حوادث دارای «عمل» هستیم یا دچار «عکسالعمل» میشویم. فرایندی که تعیین کننده عمل یا عکس العمل است، چرخه مثلثی حواس پنجگانه، ذهن و احساسات است. وقتی شرایط کمی سخت باشد ممکن است بخش عمدهای از گفت وگو های درونیمان از مدیریت ما خارج شوند و از آنجایی که سیستم اتوماتیک تفسیر، در ذهن ما همواره در حال انجام است ممکن است احساساتی را بروز دهیم که ناگهانی باشند یا تصمیمهایی بگیریم که در شرایط مشابه آنها را اتخاذ نمیکردیم.
این نوع عملکرد، «عکسالعمل» است و یا در حالت برعکس، ممکن است که این تفسیرها و گفت و گوها، باعث بروز خلاقیتهایی شوند که توسط آنها به پیروزی دست یابیم که به این حالت «عمل» میگوییم. از آنجایی که ذهن دارای سیستم اتوماتیک تفسیر است میتوانیم بگوییم بخش زیادی از این گفت وگوهای درونی به صورت خودکار تولید در سراسر وجود ذهن ما پخش میشود.
گفتوگوهای درونی تقریبا هیچگاه خاموش نمیشوند این ما هستیم که تصمیم می گیریم که با بی توجهی به آنها به حالت اتوماتیک تغییرش دهیم و یا با مثبت اندیشی به آن سمت و سویی دیگر بدهیم. این صداهای ذهن ما برای تولید و تفسیر انرژی زیادی را لازم دارند.
سوالی که بوجود می آید که آیا با صرف این انرژی زیاد انتظار نتیجه مثبتی داریم یا منفی. پاسخ این سوال در همین لحظه در حال جستوجو است. منطقی است که با صرف انرژی زیادی که برای این تحلیلهای مداوم و همیشگی که در ذهنمان اتفاق میافتد انتظار داریم به نتایج مثبتی برسیم که بتوانیم کیفیت بالاتری از زندگی مان را تجربه کنیم و پتانسیل درونی خود را به انرژی جنبشی برای حرکت به سوی تحقق اهدافمان تبدیل کنیم.
انواع صداهای ذهن ما
دو نوع نگرش در افراد را در نظر میگیریم.
دسته اول: افرادی که از نگرش مثبت برخوردارند. این افراد در برخورد با موضوعات یا قرارگرفتن در مسیر اتفاقات، دارای روحیه ای مثبتگرا هستند. این نوع نگاه در آنها موجب میشود تا بتوانند شرایط را بهتر مدیریت کنند. به واسطه مثبتاندیشی ای که دارند در اندازه خودشان یا حتی بزرگتر از ظرفیتشان عمل کنند. بدلیل استفاده از حداکثر پتانسیل فردی خود و عبور از محدودیتها، میتوانند تجربه تحقق خواسته و آرامش درونی را لمس کنند.
دسته دوم :افرادی که نگرش منفی دارند.
این افراد در برخورد با دشواریها و یا شرایط چه چیزی را تجربه میکنند؟
حواس(منظور حواس پنجگانه است) آنها با شنیدن خبری ناراحت کننده یا برخورد با مسالهای دشوار درگیر میشود. ذهن آنها سریعا شروع به تفسیر میکند(این کار باعث معناسازی و جان بخشیدن به رویداد پیش آمده میشود)و در نهایت احساسی در انها تولید میشود که نتیجه آن، عکسالعمل نامناسب است.
حتی در مواردی ممکن است این فرایند مکر را تکرار شود و احساس بارها تکرار شود. ممکن است خودمان نیز تجربه گیر کردن در این چرخه را داشته باشیم مثل زمانی که به هر دلیلی اتفاق بدی را از سر گذرانیدیم اما روزها و ساعت های زیادی را با مرور آن حادثه احساسات منفی را پشت هم تکرار کردیم.
دسته اول افرادی هستند که با گفتوگوی درونی مثبت به اصطلاح نیمه پر لیوان را میبینند و از هر اتفاقی یک فرصت میسازند. دسته دوم با گفتوگوهای درونی منفی خود را در لحظه اول قرارگیری در چالشها بازنده اعلام میکنند. این نکته را همواره به خاطر داشته باشیم که وقتی صدای درونی مثبت صدای غالب درون وجود ما باشد آغاز کننده و خالق رسیدنها هستیم و وقتی صدای درونی منفی پیوسته با ما گفتوگو می کند پایان دهنده دسته ای از آرزوها و خواستههایمان میشویم.
چرا هوشیاری به صدا های درونی منفی اهمیت دارد؟
زمانهایی که انرژی پایینی را در خود احساس میکنیم که میتواند در اثر ناراحتی یا احساسات منفی دیگر باشد، ریشه در گفتگوی درونی منفی دارند.در این زمان ها ممکن است احساس خستگی کنیم و این صداها را به حال خودشان رها کنیم اما این کار تنها آنها را قویتر و پایدارتر میکند.در این حالت صدای غالب درون ذهنمان امواج منفی است که با حداکثر سرعت شروع به تخریب ارزشها، خود باوری و عشق ما به خودمان میکند.در این شرایط رها کردنشان به حال خودشان نابود کنندهاست. باید با هوشیاری آنها را مدیریت کنیم پس لازم است آنها را بشناسیم.
صداهای درونی منفی چه صدا هایی هستند؟
این صداها از بلندگوی ذهن ما پخش میشود و مسئول آن خود ما هستیم و از من درونمان می آید.
- از منی که خودم را محکوم به شکست میداند.
- از منی که نسبت به توانایی های خود شک میکند.
- از منی که منتظر اتفاقات ناخوشایند است.
- از منی که دشواری ها را بدشانسی میداند.
- از منی که مهارت حمایتپذیری را در خود پرورش نمیدهد.
- از منی که همه چیز را غیر ممکن میداند.
- از منی که هنر قدردانی را بلد نیست.
- از منی که همه چیز را علیه خود تفسیر میکند.
پیامدهای گفتگوی درونی منفی در زندگی چیست؟
یکی از بارزترین اثرات آن افسردگی است. افسردگی حالتی است که صداهای درونی منفی صدای غالب در ذهن فرد میشود. افرادی که دچار این مسئله میشوند برای گذر از آن نیازمند کمک حرفهای هستند.از آثار دیگر آن خستگی بدنی و ناامیدی است.
هنگامی که فردی مدام در حال صرف انرژی برای دریافت احساسات منفی است، دچار خستگی روانی میشود و اگر هیچ نوری را در ذهن خود نداشته باشد ناامیدی سایهای تیرهای بر آرزوهای او میاندازد.
بیانگیزگی و عدم مسئولیتپذیری از دیگر پیامد ها هستند که بسیاری از افراد آنها را عامل اصلی عدم تحقق اهدافشان میدانند. دقتی با نگرش منفی انتقادهای بی رحمانه از خود داشته باشیم و فقط نقاط ضعفمان را ببینیم در نتیجه پس از مدتی انگیزه ای برای استفاده از پتانسیل درونیمان نداریم و شروع به مسئولیت گریزی میکنیم، که نتیجه آن، اضطراب زمان از دست رفته و احساسات منفی فزون یافته میشود.
طلاق ،خود تخریبی، رفتارهای خطرناک، و بسیاری از نمونه های دیگر را میتوان از نتایج این نوع از گفتگوی درونی دانست.
گفتگو درونی مثبت چه صداهایی هستند؟
یکی از کارآمدترین استراتژی ها در کسب موفقیت، توجه به صداهای درونی مثبت است.نقش گفتگوی درونی مثبت، در بالا بردن کیفیت سبک زندگی بسیار پررنگ است. یکی از مولفههای اصلی داشتن احساس مثبت، عزت نفس و عشق به خودمان، نگرش مثبت داشتن است و هیچ چیز دیگری مانند صدای درونی مثبت برای خوب کردن حسمان نسبت به خودمان چنین قدرتی ندارد. این صداها همان محرک هایی هستند که خود باوری را تبدیل به عملکردی سازنده میکنند.
همان تصمیمهای باثباتی هستند که مدت ها با قدرت پای آنها ایستاده ایم. پرورش گفتگوی درونی مثبت میتواند بزرگترین هدیه ای باشد که لایق آن هستیم. دز واقع بزرگترین قدردانی که میتوانیم از خودمان به عمل بیاوریم این است که آهنگ درونمان را با فرکانس موفقیت همسو کنیم، برای این کار باید اجازه دهیم صدای غالب ذهنمان صدای عشق، ایمان و خودباوری باشد.
اثرات صدای غالب مثبت در ذهن بر زندگی ما
هیچ رویدادی اتفاقی نیست. تمام حوادث، بخشی از زندگی هستند که فرصتهایی را به ما نشان میدهند. قربانی اتفاقات بودن، کار انسانهای ضعیف است اما افرادی که مدیریت طنین وجودشان را بر عهده دارند و خود را مسئول موفقیت خود میدانند از هر اتفاقی فرصتی برای خلق دنیایی بهتر میسازند. ما مسئول موفقیت خود یا عدم رسیدن به آن هستیم و یکی از ابزارهای رسیدن به موفقیت، ذهن قدرتمند ماست.
این ذهن کارش را به خوبی انجام میدهد و هر برنامه ای برایش تعریف کنم را به اجرا در میآورد.با هوشیاری به بخش مثبت صداهای درونی، میتوانیم موفقیتمان را برنامهریزی کنیم، آنها را بدست بیاوریم و لذت تجربه آنها را لمس کنیم. سر زندگی و شادی از جمله احساسات مثبتی هستند که نتیجه داشتن آوای درونی مثبت است. احساسات مثبت همه و همه ریشه در نوع نگاه ما نسبت به خودمان دارند.
مدیریت گفتگوی درونی برا خلق موفقیت در زندگی
ذهن ما، توانایی انجام هر فرایندهای برنامهریزی شده را دارد. ذهن ما آماده است تا با سرعت بالایی تمام درخواستها و نیازهای ما را تامین کند. باید از ذهنمان بخواهیم همواره در حال مرور افکار مثبت و صداهای خوشایند باشد.
لازم نیست در یک دنیای خیالی زندگی کنیم باید واقع بین بود اما در نظر گرفتن نقاط مثبت منخصر به فرد و ایمان به تواناییهایی که داریم ابزارهای مناسب حل تمام مسائل ما هستند، مسائلی که در مسیر اهدافمان به آنها برمیخورم.
”]
برای ذهنمان فیلترهایی قرار دهیم، خود انتقادیهای ناعادلانه و غر زدنهای بیثمر را به سیستم بلندگوی درونمان راه ندهیم. برای هوشیاری و مداومت در این مسیر نیازمند تمرین هستیم .در این خصوص برای سرعت بخشیدن به روند مدیریت بر ذهن سه مرحله را در نظر میگیریم.
۴ مرحله از گفتگوی درونی مثبت تا رسیدن به موفقیت
مرحله اول:
در این مرحله لازم است لحن و زبان گفتگوی درونیمان را کشف کنیم. اندکی در خود عمیق شویم تا واژگان رایج این صداها را بشناسیم. هر کدام از این واژگان انرژی و نیروی خاص خود را دارند . لازم است از واژگان مثبت و پرانگیزه برای صحبت با خودمان استفاده کنیم . همچنین لحن صمیمانه و حمایتگرانه داشته باشیم.
تمرین :
به مدت یک هفته به صداهای درونیمان گوش دهیم و واژگان مثبت را بیابم و آنها را بهبود ببخشیم
مرحله دوم:
نسبت به گفتگوی درونیمان هوشیار باشیم. لازم است برای رسیدن به اهدافمان روی خودمان سرمایهگذاری کنیم. میتوانیم با هوشیاری به آنچه بر ما میگذرد از محدودیتهای ساختگی ذهنمان مطلع شویم و آنها را به فرصت تبدیل کنیم و از امکانات خلاقانهای که به ذهنمان میرسد پلهای جدید بسازیم.
تمرین:
در طی این هفته حداقل یکبار این تمرین را انجام دهیم:
چشمانمان را ببندیم و اتفاق یا تصمیم مهمی که پیش رو داریم را در نظر بگیریم. بپذیریم که مهمترین عامل تحقق پیوستن خواستهمان هستیم. لحظه رسیدن و تحقق هدف را تصور کنیم و ببینیم که درآن لحظه، چه مسیری را طی کردهایم. از خودمان قدردانی کنیم و جملهای محبتآمیز به خودمان بگوییم و این جمله را در کل هفته هر روز و با انرژی به خود بگوییم.
مرحله سوم:
زمانی را در روز برای خلوت کردن با خودمان در نظر بگیریم. داشتن زمانی در کنار خودمان، هر چند کوتاه در جایی که به ما احساس خوبی میدهد، شروع خلاقیتهای خاص ماست. لازم است به خودمان عشق بورزیم و این را با صدای بلند از درون و بیرون به خودمان ابراز کنیم .
تمرین:
برای خودمان واژگان جدید خلق کنیم و در طول این هفته حداقل روزی یک واژه، برای انگیزه دادن به خودمان بیابیم و با خود تکرار کنیم.
در نهایت ما همانیم که فکر میکنیم. پس مراقب افکارمان باشیم با مراقبت و هوشیاری و البته تمرین میتوانیم رسالت زندگیمان را به جا بیاوریم.کنترل صداهای درونیمان را به دست بگیریم و این لحظه، شروع سازندگی است. در این مطلب از تاثیرات گفتگوی درونی مثبت بر موفقیت و چیستی و هستی انواع آن صحبت کردیم. در این مسیر مشاور کسب و کار همواره حامی شما خواهد بود.
با خودت صحبت میکنی؟
وقتی می شنویم مردم با صدای بلند با خود صحبت می کنند ، این را عجیب می دانیم. این البته به بلند بلند حرف زدن با خود اشاره دارد. با این حال ، تقریباً همه افراد گفتگوی درونی خودكار را در ذهن خود انجام می دهند ، كه افراد دیگر عمدتاً از آن بی اطلاع هستند. مردم در ذهن خود سکوت با خود صحبت می کنند. این را عجیب و غریب نمی دانیم بلکه طبیعی می دانیم. علت گفتگوی ذهنی عادت ذهن است که به فکر کردن ادامه می دهد و به مکالمه درونی می پردازد.
آیا گاهی از خود می پرسید ، “آیا او من را دوست دارد؟” ، و سپس شروع به بحث در مورد این موضوع در ذهن خود می کنید؟
آیا شما مدام تعجب می کنید و فکر می کنید ، “آیا من پیشرفت می کنم؟”
آیا بعضی اوقات ، مرتباً خود را با این سوال شکنجه می کنید ، “چرا او این حرف را زد؟ چرا او این کار را انجام داد؟”
فقط به همه دفعاتی فکر کنید که سعی کردید خود را متقاعد کنید یا کاری را انجام ندهید. شما مدام به دنبال دلایل و بهانه هایی در ذهن خود می گردید که چرا باید کاری انجام دهید یا از انجام آن خودداری کنید.
چند بار در مورد موضوعات مختلف در ذهن خود، تجزیه و تحلیل یا اظهار نظر کرده اید؟
همانطور که می بینید ، این یک فعالیت طبیعی و معمول است. یک مکالمه مداوم در ذهن همه جریان دارد.
انرژی ، وقت و توجه زیادی به بحث در مورد موضوعات بی اهمیت هدر می رود. این گفتگو از لحظه بیدار شدن تا خوابیدن ادامه دارد.
اگر کسی به طریقی به شما آسیب برساند یا چیزی را بگوید که دوست ندارید ، چه کاری انجام می دهید؟
شما یک صحنه کاملاً عصبانی را در ذهن خود ایجاد می کنید. شما در ذهن خود متصور می شوید که با عصبانیت صحبت کنید ، فریاد بزنید ، و چیزهای نه چندان زیبا بگویید.
اگر به دنبال کار جدید هستید ، آیا بارها به خود می گویید که این شغل را پیدا نمی کنید یا مهارت کافی ندارید؟ این یک فرآیند دلسرد کننده است که منجر به نگرانی و خستگی غیر ضروری ذهنی می شود.
آیا ساعت ها در چنین گفتگوی درونی منفی و مخرب می گذرانید؟ آیا واقعاً به این نوع گفتگوی درونی احتیاج دارید؟
در واقع ، این به خودی خود اتفاق می افتد. این یک عادت ذهن است ، اما این بدان معنا نیست که ما باید آن را به همین ترتیب رها کنیم و بپذیریم.
تعریف گفتگوی درونی
توضیحات فوق قطعاً روشن کرده است که اصلاح گفتگوی درونی به چه معناست.
در اینجا چند تعریف کوتاه آورده شده است:
روند پرسش از خود و پاسخ دادن به آنها.
روند تکرار کلمات و افکار در گفتگوی درونی ذهن
این صدای کوچکی است که در سر شما می گذرد و در مورد زندگی ، شرایط و موقعیت های شما و افراد دیگر اظهار نظر می کند.
ویکی پدیا آن را چنین تعریف می کند: “یک مونولوگ درونی ، که خود گفتاری ، گفتار درونی ، گفتمان درونی یا گفتمان درونی نیز نامیده می شود ، صدای درونی فرد است که یک مونولوگ کلامی روان را در حالی که هوشیار هستند فراهم می کند.”
گاهی اوقات ، این یک گفتگو با خودمان است ، و گاهی فقط یک مونولوگ است.
گفتگوی درونی بدون توقف
گفتگوی درونی در حین کار ، مطالعه ، تماشای تلویزیون ، صحبت کردن ، راه رفتن و غذا خوردن ادامه می یابد.
دائماً قضاوت درمورد افراد ، اظهارنظر درباره آنچه اتفاق می افتد ، برنامه ریزی ، شایعه سازی و انجام مکالمات ذهنی با افرادی که می شناسید یا نمی شناسید وجود دارد.
این صحبت های درونی ، یک اثر گلوله برفی ایجاد می کند. هرچه بیشتر آنها را هدایت کنید ، بیشتر به آنها زنجیر می شوید و نمی توانید جلوی آنها را بگیرید. وقتی احساسات نیز برانگیخته می شوند ، قدرت ، انرژی و دلبستگی بیشتری به آنها اضافه می شود. این، اثر سو بر رفتار ، قضاوت و عملکرد کلی دارد.
در بسیاری از موارد ، گفتگوی درونی منفی است و هرگونه نگرش یا رفتار منفی را تقویت می کند.
اکثر مردم به خود و توانایی های خود ایمان کافی ندارند و به همین دلیل به ذهن آنها اجازه می دهند وارد گفتگوی درونی منفی شود.
روند و تأثیرات این مکالمات درونی مشابه تکرار موارد تأیید است. تفکر مداوم درباره همان موضوع ، بر ضمیر ناخودآگاه تأثیر می گذارد ، که در نتیجه ، این افکار و کلمات را می پذیرد و به آنها عمل می کند.
گفت و گوی درونی چطور بوجود می آید؟
فرایند فکر کردن و نتیجه آن که همان تفسیرهای ماست از طریق حرکت نورونها در مسیرهای عصبی اتفاق میافتد که تعداد این مسیرها و نورونها بسیار زیاد است.
در واقع ترجمه فعالیت این نورونها همان گفتوگوهای درونی ماست و حتی در حال حاضر که این مطلب را میخوانیم برای حرکت آنها مسیرهای جدیدی میسازیم که تفسیرهای جدیدی را درون ما بوجود می آورند. برای دریافت تفسیرهای درست تر از اطرافمان لازم است به نوع و گفتمان این گفتوگو های درونی هشیار باشیم.
گفتگو درونی مثبت چه صداهایی هستند؟
یکی از کارآمدترین استراتژی ها در کسب موفقیت، توجه به صداهای درونی مثبت است.نقش گفتگوی درونی مثبت، در بالا بردن کیفیت سبک زندگی بسیار پررنگ است. یکی از مولفههای اصلی داشتن احساس مثبت، عزت نفس و عشق به خودمان، نگرش مثبت داشتن است و هیچ چیز دیگری مانند صدای درونی مثبت برای خوب کردن حسمان نسبت به خودمان چنین قدرتی ندارد. این صداها همان محرک هایی هستند که خود باوری را تبدیل به عملکردی سازنده میکنند.
همان تصمیمهای باثباتی هستند که مدت ها با قدرت پای آنها ایستاده ایم. پرورش گفتگوی درونی مثبت میتواند بزرگترین هدیه ای باشد که لایق آن هستیم. دز واقع بزرگترین قدردانی که میتوانیم از خودمان به عمل بیاوریم این است که آهنگ درونمان را با فرکانس موفقیت همسو کنیم، برای این کار باید اجازه دهیم صدای غالب ذهنمان صدای عشق، ایمان و خودباوری باشد.
گفتگوی درونی منفی نتایج منفی و گفتگوی درونی مثبت نتایج مثبت ایجاد می کنند. به همین دلیل است که باید به گفتگوی درونی مثبت بپردازید.
ساده است. اگر ذهن خود را با گفتگوهای منفی پر کنید ، انتظار نتایج منفی را می گیرید ، انگیزه خود را از دست می دهید و از اقدام جلوگیری می کنید.
از طرف دیگر ، اگر به انجام گفتگوهای مثبت ادامه دهید ، فرد مثبت تری می شوید ، به دنبال فرصت می گردید و اقدام می کنید.
چگونه می توان از مکالمات درونی خود در جهت مثبت استفاده کرد؟
گفتگوی درونی یک فعالیت خودکار است ، چه شما از آن آگاه باشید و چه نباشید. اگر یاد بگیرید از آن آگاه شوید ، توانایی کنترل آن را پیدا می کنید. می توانید آن را به یک گفتگوی درونی مثبت تبدیل کنید. اگر این کار را بکنید ، می فهمید که قدرت بزرگی در اختیار دارید.
چطوری انجامش بدهم؟ سعی کنید صرفاً از افکار و گفتگوهای درونی خود آگاه باشید.
- با خونسردی ، سعی کنید آنچه را در ذهن شما می گذرد را نظارت کنید ، حتی اگر بعد از چند لحظه ممکن است این کار را فراموش کنید.
گفتگوی درونی ادامه می یابد ، حتی اگر از نظر جسمی ، با چیز دیگری درگیر باشید. جدا کردن ذهن خود از افکار و کلماتی که در ذهن جریان دارند کار آسانی نیست.
- بارها و بارها سعی کنید توجه خود را به آنچه درون شما می گذرد حفظ کنید و در نهایت می توانید برای مدت زمان طولانی تری از گفتگوی درونی آگاه شوید.
نظارت کردن ذهن و آنچه در درون آن می گذرد باعث جداشدگی می شود و این باعث می شود کنترل ذهن و پچ پچ های بی وقفه آن راحت تر شود.
۳- هر زمان که خود را درگیر گفتگوی بی فایده و بیهوده با خود گرفتید ، آن را متوقف کنید. چگونه گفتگوی درونی را متوقف کنیم؟ آن را به چیزی مفیدتر و معنی دار تر تغییر دهید. موضوع و کلمات را با چیز مثبت دیگری جایگزین کنید. این دقیقاً مانند گوش دادن به یک ضبط است. چرا آن را با ضبط دیگری که دوست دارید جایگزین نکنید؟ چرا اجازه می دهیم این ضبط به خودی خود پخش شود؟
کلمات گفتگوی درونی را به گفتگوی درونی مثبت ، درباره سلامتی ، خوشبختی و موفقیت تغییر دهید.
کار دیگری وجود دارد که می توانید انجام دهید ، اما این به درجه خاصی از تمرکز و قدرت اراده نیاز دارد. می توانید یاد بگیرید که این گفتگوی درونی را متوقف کنید ، با نادیده گرفتن آن ، و از تفکراتی که به ذهن شما تعطیل می شود تعطیل کنید.
چرا اجازه نمی دهید ذهن برای مدتی استراحت کند ، و از مکالمه های بی وقفه خود کمی استراحت کنید. وقتی این گفتگو خاموش شود ، خوشبختی و آرامش بیشتری خواهد بود.
اشکالی ندارد که گاهی اوقات یک گفتگوی درونی داشته باشید ، اما بیشتر اوقات ، این فقط یک گفتگوی بی فایده است ، که توجه را از آنچه در حال حاضر انجام می دهید منحرف می کند. با آگاهی از آن ، جایگزینی با افکار مثبت و امتناع از درگیر شدن با آن ، توانایی کنترل آن را پیدا می کنید.
اگر می خواهید در مورد آرام کردن مکالمه درونی و لذت بردن از آرامش درونی بیشتر بدانید ، کتاب “آرام آرام گفتگوی ناپایدار ذهن خود را آرام کنید” بسیار مفید است.
چگونه می توانم گفتگوی درونی خود را بهبود ببخشم؟
۵ راه برای تبدیل گفتگوی منفی خود به گفتگوی درونی سازنده تر. …
- افکار منفی خود را بشناسید. …
- به دنبال شواهدی باشید که فکر شما واقعی است. …
- به دنبال شواهدی باشید که فکر شما درست نیست. …
- فکر خود را به چیزی واقع بینانه تر تغییر دهید. …
- از خود بپرسید اگر فکر شما درست باشد چقدر بد است.
چگونه گفتگوی درونی را متوقف می کنید؟
موارد زیر لازمه توقف گفتگوی درونی می باشند.
شناسایی کنید: آوردن آگاهی به آنچه گفتگوی درونی شماست می تواند به شما کمک کند کنترل آن را دوباره بدست آورید. …
نظارت کنید: مراقب کلماتی باشید که انتخاب می کنید. …
جایگزین کنید: وقتی صحبت در مورد خود مضر یا مخل است ، آن را به چالش بکشید.
۴ نوع گفتگوی درونی که باید از آنها اجتناب کنید
همه افراد لحظات دردناک و موقعیتهای منفی غیر منتظره ای را پشت سر می گذارند که باید بر آنها غلبه کنند. با این حال ، این تجربیات می تواند برخی افراد را به سمت ایجاد گفتگوی درونی منفی سوق دهد. این در هر شرایطی عادی است، اما اگر تهدید شود که به یک عادت دائمی تبدیل می شود ، حتی خطرناک تر است.
هیچ کس از روبرو شدن با مشکلاتی که قادر به حل آن نیستند ، چه به دلیل پیچیدگی بیش از حد ، و چه به دلیل نداشتن ابزار مناسب برای حل آنها ، معاف نیست. در این شرایط ، اگر مسئله را مهم ارزیابی کنید ، بروز اضطراب امری طبیعی است ، زیرا چالش به تهدید تبدیل شده است.
در اختلالاتی از این قبیل ، معمولاً گفتگوهای درونی است که ایده های منفی را تقویت می کند و فرد را به تجربه دردناکی باز می گرداند که هنوز نتوانسته اند بر آن غلبه کنند. بدترین قسمت این است که وقتی با هر تجربه جدیدی روبرو می شوند که آنچه را به آنها یادآوری می کند ، شروع به واکنش منفی می کنند زیرا آن را بالقوه خطرناک می دانند.
اضطراب پیش بینی ، مولفه اصلی این نوع الگوی فکری است که مشخص شد. از آن زمان به بعد ، فرد افکار تحریف شده را تکرار می کند که اضطراب اولیه را شدت می بخشد تا زمانی که غیر قابل تحمل شود.گفتگوی درونی بالا می گیرد
وقتی فردی در حالت اضطراب قرار دارد ، تمایل به گفتگوی درونی فاجعه باری دارد. این نگاه به زندگی محصول وضعیت احساسی تغییر یافته و در نتیجه تحریف شده است. خطر این است که اگر آنها به سرعت این گفتگو را اصلاح نکنند ، می تواند تبدیل به یک چرخه معیوب شود که با گذشت زمان بدتر می شود و حتی می تواند منجر به حمله وحشت شود.
علائم حمله وحشت شامل فشار بر قفسه سینه ، ضربان قلب نامنظم ، سرگیجه ، تعریق دست و تپش قلب است. از نظر بیولوژیکی ، این یک واکنش طبیعی پستانداران در برابر تهدید است. فرد رنج کشیده وضعیتی را درک می کند که قادر به کنترل آن نیست و بدون اینکه بدانند گفتگوی درونی وی این ایده های منفی و فاجعه بار را تقویت می کند. بنابراین ، آنها کنترل خود را از دست می دهند و وارد حالت بحران می شوند.
حملات هراس می توانند تشدید شده و به شدت شدید شوند. با این حال ، هنگامی که اقدامات موثر در اولین نشانه علائم انجام می شود ، می توان بحران را متوقف کرد و فرد می تواند چرخه تفکر منفی را ترک کند. این امکان وجود دارد زیرا این الگوهای تفکر منفی آموخته شده و بنابراین می توانند تغییر کنند.
متخصصان در زمینه روانشناسی ۴ نوع گفتگوی درونی را طبقه بندی کرده اند که می توانند اضطراب را تحریک کنند: افکار فاجعه آمیز ، انتقاد از خود ، قربانی کردن و خود خواهی.
افکار فاجعه آمیز: اضطراب زمانی بوجود می آید که فرد بدترین سناریوی ممکن را تصور کند. آنها وقایع خاصی را پیش بینی می کنند (که در واقع اتفاق نمی افتند) و آنها را بزرگ می کنند. این منجر به درک اشتباه می شود ، که می تواند حمله وحشت را ایجاد کند. عبارت اساسی در این نوع گفتگوی درونی این است: “هر چیزی که انتظار نداشته باشید می تواند به یک فاجعه تبدیل شود.”
انتقاد از خود: ویژگی هایی که این نوع گفتگو را متمایز می کنند شامل داوری دائمی و ارزیابی منفی رفتار شخص است. آنها بر محدودیت ها و نقص های خود تأکید می کنند و زندگی خود را غیرقابل کنترل می کنند. آنها تمایل دارند که به دیگران وابسته باشند و خود را با دیگران مقایسه کنند ، این باعث می شود که احساس ضعف کنند.
آنها به کسانی که به اهدافشان می رسند غبطه می خورند و وقتی نمی توانند به اهداف خود برسند ناامید می شوند. عبارات ترجیحی در این نوع گفتگوی درونی عبارتند از: “نمی توانم” ، “من ناتوان هستم” ، “من لیاقت آن را ندارم”.
قربانی کردن: این نوع احساس عدم محافظت و ناامیدی است ، که باعث می شود آنها باور کنند هیچ درمانی ندارند ، هیچ پیشرفت و پیشرفتی ندارند. آنها فکر می کنند که همه چیز همیشه به همین منوال خواهد بود و همیشه موانع غیر قابل عبور بین آنها و خواسته های آنها وجود خواهد داشت.
آنها شیوه کار را دوست ندارند ، اما سعی نمی کنند آنها را تغییر دهند. در نوع قربانی گفتگوی درونی ، مردم تمایل دارند جملاتی مانند “هیچ کس مرا درک نمی کند” ، “هیچ کس برای من ارزش قائل نیست” ، “من رنج می برم و هیچ کس اهمیتی نمی دهد” می گویند.
خود خواهی: افراد این گروه به دلیل کمال گرایی دچار فرسودگی و استرس مزمن می شوند.
آنها نسبت به اشتباهات مدارا نمی كنند و سعی می كنند خود را متقاعد كنند كه تقصیرات آنها به دلایل خارجی است و نه آنها. آنها خود را فرسوده می کنند و فکر می کنند که با وجود دوستانه بودن با همه ، چگونه به دلیل کمبود پول یا وضعیت به اهداف خود نرسیدند. گفتگوی درونی که خود خواهان آن است شامل عباراتی مانند “کافی نیست” ، “عالی نیست” ، “آنطور که می خواستم پیش نرفت” و غیره
مدیریت گفتگوی درونی(کاهش گفتگوی درونی)
آگاه ساختن خود از این نوع گفتگوهای درونی با خود اولین قدم عالی برای دستیابی به کنترل مجدد و جلوگیری از درک منفی از خود یا محیط اطراف شما است ، که فقط باعث ایجاد اضطراب می شود.
با این حال ، تغییر واقعی شامل تشخیص آن افکار منفی و جایگزینی آنها با تأییدهای مثبت است. مهم است که تنفس خود را کنترل کنید ، آرام باشید و با آرامش روبرو شوید. نگرشهای بدبینانه و خودتخریبی خودپایدار هستند.
تغییر این واکنشها نسبت به مواردی که تهدیدکننده آنهاست آسان نیست ، اما مانند وقتی است که می خواهید یک عادت بد مانند ترک سیگار را تغییر دهید: این نیاز به عزم راسخ و تلاش دارد ، اما در پایان اگر به آن متعهد باشید می توانید به آن برسید.
اهمیت گفتگوی درونی
در واقع گفتگوی درونی شما بروز دهنده افکارتان است و صدایی است که همواره در سر شما وجود دارد و در مورد مسائل مهم زندگی شما اظهار نظر میکند، خواه راجع به اتفاقاتی باشد که در اطرافتان میگذرد و یا آنچه باشد که تنها در ناخودآگاه شما وجود دارد.
به طور کلی تمامی انسانها با خود به گفتگوی درونی میپردازند اما این استثنا وجود دارد که برخی از مردم بیشتر به این صدای درونی توجه کنند و مهارت بیشتری در کنترل آن داشته باشند. همانطور که میدانید گفتگوی درونی بخشی از آن چیزی است که ازما انسان میسازد و به ما توانایی استدلال و تفکر درباره مسائل مختلف را میدهد.
اما گفتگوی درونی از آن جهت اهمیت دارد که مستقیماً بر روی و اعتماد به نفس شما تاثیر میگذارد. حال به منظور اینکه بتوانید گفتگوی درونی سالمتر و مفیدتر با خود داشته باشید به مثالهای زیر توجه کنید:
- اگر در موقعیتی هستید که به شما اضطراب وارد شده است گفتگوی درونی در این موقعیت ممکن است اضطراب شما را تقویت سازد و نکته جالبتر این است که برخی از عالمان معتقدند که اضطراب نیز میتواند گفتگوی درونی شما را به هم بزند و یک چرخه معیوب ایجاد کند.
- همانطور که لبخند زدن میتواند به شما احساس خوشبختی القا کند قرار گرفتن در معرض یک گفتگوی درونی منفی هم میتواند بر روی روحیه شما تاثیر منفی بگذارد.
- توانایی برقراری یک گفتگوی درونی مثبت و مفید میتواند به شما کمک کند تا احساس بهتری نسبت به خود داشته باشید و حالات روحی و عزت نفس شما را بهبود بخشد.
تمامی این موارد که برای شما ذکر کردیم بیانگر این مسئله هستند که یادگیری مدیریت گفتگوی درونی ذهن شما به طرز شگفت آوری میتواند در به موفقیت رسیدنتان در زندگی تاثیری پررنگ ایفا کند.
چگونه گفتگوهای درونی ام را کنترل کنم؟
با توجه تاثیر شگرف گفتگوی درونی منفی بر روی وضعیت روحی یک انسان مسئلهی مدیریت و کنترل گفتگوی درونی اهمیت بالایی پیدا میکند. حال با توجه به اهمیت این مسئله ما تصمیم گرفتیم تا در این بخش از مقاله به شما یاد دهیم که چگونه میتوانید به مدیریت گفتگوی درونی خود بپردازید و از تاثیرات منفی که ممکن است بر روی شما اعمال کند جلوگیری نمایید.
-
آگاه شدن از گفتگوی درونی خود
قبل از اینکه وارد مبحث مدیریت گفتگوی درونی شوید ابتدا لازم است تا بتوانید آگاهی بیشتری نسبت به آن پیدا کنید. گفتگوی درونی برای برخی از ما به صورت حضور مداوم یک صدا در مغز و یا به شکلهای دیگر ظاهر میشود.
با توجه به خلق و خوهای متفاوت هر شخص نسبت به دیگری ممکن است میزان بروز این صدای درونی در برخی انسانها کمتر باشد و بر اساس میزان تأثیری که بر روی شخصیت هر فرد میگذارد تنظیم و کنترل آن نیز دشوارتر و راحتتر باشد.
به طور کلی باید به شما بگویم که یکی از راههای رایج به منظور مدیریت و کنترل گفتگوی درونی انجام مدیتیشن است، زیرا مدیتیشن به شما کمک میکند تا بتوانید بر افکار خود تمرکز کنید و گفتگوی درونی مثبت را در خود افزایش دهید.
-
گفتگوی درونی خود را تغییر دهید
هنگامی که توانستید آگاهی بیشتری نسبت به گفتگو و صدای درونی خود پیدا کنید دیگر قادر خواهید بود تا در صورت لزوم آن را تغییر دهید. به منطور انجام هرچه بهتر اینکار ما به شما در ادامه چندین راه معرفی خواهیم کرد:
-
مثبت فکر کنید، نه منفی
مهم است که بتوانید در گفتگوی درونی که با خود دارید از ورود هرگونه تفکر منفی جلوگیری کنید. یکی از راههای متوقف کردن گفتگوی درونی منفی این است که سعی کنید این روند را تغییر دهید و زمانی که ذهن شما تصمیم میگیرد تا آگاهانه به چیزهای منفی فکر کند شما سعی کنید مانع آن شوید و تمرکز اصلی خود را بر روی چیزهای مثبت متمرکز سازید، برای مثال به جای اینکه در مورد این فکر کنید که چه اشتباه بزرگی انجام دادهاید روی این مسئله تمرکز کنید که دفعه بعد به منظور جلوگیری از رخداد چنین اشتباهی باید چه کار کنید.
-
سعی کنید در زمان حال زندگی کنید
گفتگوهای درونی شما اغلب بر روی گذشته و آینده شما تمرکز میکند همین مسئله باعث میشود تا به شما استرس وارد شود. به منظور جلوگیری از چنین رخدادی تنها کافی است تا بر روی زمان حال تمرکز کنید تا ذهنتان اندکی آرام گیرد.
-
به خاطر داشتههای خود سپاسگزار باشید
یکی از راههایی که به شما کمک میکند تا راحتتر بتوانید افکار خود به ویژه افکار منفیتان را کنترل کنید این است که نسبت به داشتههای خود قدردان باشید زیرا این مسئله به شما کمک خواهد کرد تا گفتگوی درونی خود را به نوع مثبت آن تغییر دهید و به خود ثابت کنید که به دنبال یافتن چیزهای خوب در زندگیتان هستید.
-
کنترل گفتگوی درونی در هر فرد به زمان و تمرین نیاز دارد
مانند یادگیری هر حرفه دیگر یادگیری چگونگی گوش دادن به گفتگوی درونی و سپس کنترل کردن آن نیز مسئلهای زمان بر است که نیازمند تمرین و تکرار میباشد.
در ابتدای این راه قطعاً به مشکل بر خواهید خورد اما با این وجود هر چه بیشتر در این راه تمرین کنید کنترل این مسئله برای شما راحت و راحتتر خواهد شد. با این حال باز این نکته را فراموش نکنید که در راه یادگیری کنترل گفتگوی درونی خود هیچگاه ناامید نشوید و اجازه ندهید تا افکار منفی بر شما غلبه کنند و شما را از انجام این کار بازدارند.
مهمترین فرد خود شما هستید
گفتگوی ذهنی را بسیاری از افراد به هر دلیلی ممکن است در طول روز با آن سر و کار داشته باشند؛ اما این گفتگو اگر کنترل و مدیریت نشود شاید به شکستهای پی در پی افراد در زندگی منجر شود. به همین دلیل است، که انسان باید راهی را برای کنترل و مدیریت آن را بشناسد و به آن عمل کند.
تمامی احساس و همچنین افکاری که افراد در ذهن خود با آن درگیر هستند و احساس میکنند بین خودشان ممکن است جنگ و تلاطمی سخت را به وجود آورد و این چنین باعث واکنشهایی بر رفتار افراد شود. به همین دلیل است که گفتگوی درونی را برخی عاملی برای شکست و برخی عامل موفقیت در زندگی در نظر میگیرند. همانگونه که میدانید هر فردی در زندگی در ابتدای کار باید خود را بشناسد و برای این شناختن عمدتا باید به این نکته دقت داشته باشد که اولین و مهمترین شخص زندگی هر فردی تنها خود اوست. این چنین است که در ذهن افراد همیشه ممکن است نداهای خاصی مدام انسان را آزار دهد. در این شرایط است که باید درمان گفتگوی ذهنی را جدی گرفته تا این آزارها به مرحله حادتری در زندگی شخصی افراد نرسد.
به نگرش و دیدگاه خود دقت کنید
عمدتا درمان گفتگوی ذهنی به انسان کمک میکند که با توجه به نوع نگرش خود بتواند این گفتگو را بهتر مدیریت کند. در بسیاری از این گفتگوها آنطور که تحقیق شده است این چنین بیان شده که با توجه به نوع دیدگاه و همچنین طرز فکر افراد میتواند تاثیرات خوب و یا گاها بدی را روی سبک زندگی انسان بگذارد. به همین دلیل است که توصیه ما به شما این است از همان ابتدای کار روی دیدگاه خود بیشتر از هر چیزی کار کنید؛ چراکه درمان این گفتگو در برخی از شرایط واقعا سخت است. اما شما اگر به دنبال درمان باشید. شاید بتوانید هرچه زودتر ذهن خود را از انواع نشخوار ذهنی دور کنید و این چنین زندگی را به کام خود تلخ نکنید.
بسیاری از تنشها و چالشهایی که شما در زندگی با آن روبهرو میشوید به خاطر انواع گفتگوی ذهنی است که شما با خودتان دارید. البته نباید این موضوع را فراموش کنید که علت گفت و گوی ذهنی برخی اوقات ممکن است به واسطه تنهایی باشد و یا هر چیز دیگری، اما افراد با نوع نگرش خود میتوانند گفتگوی ذهنی خاصی را به وجود آورند. اگر نگرش شما نگرش نادرستی باشد صددرصد باید به فکر درمان این مسأله خود باشید.
به سلامت ذهن و روح خود اهمیت دهید
دقت کنید که عمدتا این گفتگو اگر اصلاح نشود ممکن است عواقب بدی را به دنبال داشته باشد، که در برخی از شرایط افسردگی یکی از عواقب بسیار وحشتناک گفتگوی ذهنی به حساب میآید و به همین دلیل است که شما در ابتدا باید علت گفتگوی ذهنی را پیدا کرده و سپس با مطالعه و توجه به بسیاری از معیارهای دیگر به اصلاح گفتگوی درونی بپردازید. بسیاری از افرادی که امروزه به افسردگی دچار شدهاند به این دلیل است که به دنبال درمان گفتوگوی ذهنی نرفتهاند و این چنین گفتگوی ذهنی خود را با یک نگرش منفی در ذهن با انواع نشخوار روبرو کردهاند.
روح و ذهن شما مانند جسم نیاز به استراحت دارد. همان گونه که اگر شما در طول روز مدام کار کنید، غذا نخورید و استراحت نکنید صددرصد خستگی جسم شما را آزار خواهد داد. همچنین روی ظاهر شما تاثیر خاص خود را خواهد گذاشت. پس سعی کنید ذهن و روح خود را نیز در همین حد مهم در نظر بگیرید؛ چرا که اگر شما همیشه در حال جنگ با درون خود باشید و انواع گفتگوی درونی را با نگرش منفی در ذهن خود مدام تکرار کنید، روان و روح شما خسته میشود.
این خستگی و افسردگی به ناامیدی و بسیاری از خصلتهای این چنینی منجر خواهد شد. عمدتا افرادی که دچار بیانگیزگی هستند به این دلیل است که گفتگوی درونی را جدی نگرفته و به هیچ عنوان به دنبال راه درمان گفتوگوی ذهنی نرفتهاند. به این علت که نگرش منفی این قدرت را دارد، که انسان را از پا بیاندازد و مهمتر از همه زندگی را برای او به صورت جهنم همانقدر آزار دهنده و نفرت انگیز کند.
گفتگوی درونی همیشه هم بد نیست
اما همیشه زمانی که شما به فکر درمان گفتگوی ذهنی هستید، نباید این گونه تصور کنید که گفتوگوی ذهنی میتواند تنها مضر و آسیبزا باشد؛ چراکه بر عکس اگر شما نگرش مثبتی داشته باشید این صداهای درونی باعث خواهد شد تا سبک زندگی شما به شکل کاملا خاص تغییر کند و بیشتر از همه خود را دوست داشته باشید. به این سبب که اعتماد به نفس و عزت نفس را به شما هدیه میدهد و همیشه به شما یادآوری میکند که بهترین هستید و لیاقت این را دارید که به هر آنچه که میخواهید برسید.
اگر قدرت ذهن خود باور داشته باشید به راحتی متوجه خواهید شد که ذهن شما تا چه حد میتواند روی نگرش مثبت صدای درونی شما تأثیر بگذارد. به همین دلیل است، که اگر قرار است به گفتگوی درونی فکر کنید سعی کنید با یک نگرش مثبت آن را در زندگی مدیریت کنید. اگر به مدیریت و کنترل گفتگوی ذهنی نپردازید باید منتظر اتفاقات بدی باشید؛ پس بهتر است هر چه سریع تر به دنبال درمان این گفتگوی درونی خود باشید.
ذهن شما این قدرت را دارد هر آنچه که میخواهید را جذب کند. پس اختیار با شماست که به چه چیزی فکر کنید و صددرصد اگر به موارد آزاردهنده در زندگی فکر کنید تنها باید همیشه غم و غصه را در زندگی خود و عزیزانتان مشاهده و احساس کنید و حتی اینچنین علاوهبر خودتان اطرافیان را هم آزار خواهید داد.
اما برعکس اگر ذهن آرامی داشته باشید و گفتگوی درونی شما با یک نگرش مثبت انجام شود صددرصد زندگی بهتری را برای خود و دیگران به صورت آسانتر، شیرینتر و لذت بخشتر ترسیم خواهید کرد. چنانچه به دنبال درمان گفتگوی ذهنی هستید ما این خبر خوش را به شما میدهیم که به هیچ عنوان این کار نمیتواند سخت باشد؛ چرا که در ابتدا باید خودتان بخواهید که درمان شوید و در نهایت مراحل خاصی وجود دارد که هر کدام از این مراحل میتواند باعث شود که شما روند درمانی خود را به بهترین شکل ممکن در نظر بگیرید.
یکی از فواید گفتگوی درونی با نگرش مثبت به این شکل است که شما تواناییهای خود را میبینید و این تواناییها را دقیقا در درون به خودتان یادآوری میکنید و این چنین است که شخصیت خود را بیشتر دوست دارید و احساس بهتری را در آن لحظه احساس میکنید. در هر شرایط و موقعیت عمدتا افراد گفتگوی خاصی را در ذهن خود سپری میکنند که اگر شما به دنبال راه درمان گفتگوی ذهنی باشید، خواهید توانست در هر شرایطی گفتگویی موفقیتآمیز را پشت سر بگذارید. حتی اگر در شرایط سختی قرار گرفتهاید گفتگوی درونی باعث خواهد شد که شما قادر باشید به حالت آرامش خود را دعوت کرده و این چنین دوست شما در وهله اول خود شما خواهید بود.
عواقب گفتگوی درونی با نگرش منفی
اما همانطور که در ابتدای مقاله به آن اشاره شد سعی کنید همیشه گفتگوی درونی منفی را از خود دور کنید و به فکر درمان آن در این شرایط باشید؛ چرا که این گفتگو تنها شما را از تواناییها و استعدادهای واقعی که دارید دور خواهد کرد و به قولی عزت نفس را از شما خواهد گرفت، به همین دلیل است که نباید قدرت ذهن و افکار را به هیچ عنوان نادیده گرفت.
همیشه نتیجه خوب و بد گفتگوی درونی با توجه به نگرش شما حاصل میشود که اگر نگرش منفی داشته باشید کاملا طبیعی است که گفتگوی شما همیشه با جنگ، دعوا و تنش در ذهن شما رو به رو خواهد شد. اما برعکس اگر گفتگوی شما با یک نگرش مثبت باشد، شما ذهنی آرامی خواهید داشت که این چنین راحتتر خواهید توانست روی هدفهای خود در زندگی تمرکز کنید. انجام مراحلی که شما میتوانید به واسطه آن به درمان گفتگوی ذهنی بپردازید.
توجه به این نکته است که تا حد امکان ذهن خود را خونسرد نگه دارید. تنشها و چالشهایی که رخ میدهد را بعد از چند دقیقه سعی کنید فراموش کنید؛ چرا که ذهن شما قرار نیست همانند یک سطل زباله عمل کند و بهتر است همیشه همه چیز را سریعا از ذهن خود پاک کنید، تا این چنین ذهن شما منبع نشخوارهای ذهنی و فکری نشود.
آن هنگام که احساس میکنید گفتگوی درونی شما در حال ضربه زدن به روح و روان شماست سعی کنید موضوع فکر خود را عوض کنید و یا خود را به کاری مشغول نمایید. همچنین تا حد امکان اگر میتوانید گفتگوی خود را به سمت و سویی مثبت بکشانید. این چنین است که درمان این گفتگو در بسیاری از شرایط آن چنان که فکر میکنید سخت نخواهد بود و اگر یاد بگیرید که روی اهداف خود تمرکز کنید دیگر فرصتی برای گفتگوی ذهنی باقی نخواهد ماند.
به شاهدها توجه کنید تا بهتر تصمیم بگیرید
گفتگوی ذهنی و درونی تنها در برخی از شرایط میتواند نتیجه مثبت به دنبال داشته باشد و در غیر این صورت تنها شما را در زندگی از مسیر اصلی دور خواهد کرد. به همین دلیل است که باید سعی کنید تا حد امکان از گفتگوی درونی بپرهیزید و چنانچه به آن دچار هستید به فکر درمان گفتگوی ذهنی باشید.
اما در مورد راههایی که میتوان به درمان گفتگوی ذهنی پرداخت توجه به این نکته است که افکار منفی خود را به هر نحوی که میدانید از ذهن خود دور کنید. این دور کردن مستلزم این است که در ابتدا آنها را بشناسید. شناختن افکارمنفی کار سختی نیست؛ چرا که این افکار باعث میشود شما آزار ببینید و این آزار دیدن شما را به شناخت آن آشنا میکند. آزاری که شما تاثیرات آن را در زندگی شخصی خود حس میکنید. صددرصد این یعنی این که شاهدهای بسیاری دارید که افکار منفی تا چه حد میتواند به ذهن و زندگی شما ضربه بزند و زمانی که سعی کنید واقع بینانه فکر کنید کاملا طبیعی است که گفتگوی درونی شما این نکته را تایید خواهد کند که شما با افکار منفی دقیقا تا چه حد زندگی خود را تباه میکنید.
از آسیب گفتگوی ذهنی منفی مطلع باشید
چنانچه گفتگوی درونی خود را نظارت کنید خواهید دانست که چه کلماتی را نباید به کار ببرید؛ چرا که این مدیریت به خوبی نشان میدهد که هر کلمهای تا چه حد این اختیار را دارد که بتواند به انسان ضربه بزند و یا برعکس او را به شکلی کاملا اصولی در زندگی به فردی موفق تبدیل کند.
سعی کنید هیچ وقت خود را قربانی این گفتگوهای منفی نکنید. اگر شما به گفتوگو ذهنی خود توجهی نداشته باشید و خصوصا بعد از شکست مدام با ذهن خود درگیر شوید شما را به ناامیدی بیشتری فرا خواهد خواند. استعداد، توانایی و پیشرفت خود را نخواهید دید و برخی از اوقات افراد همیشه با ذهن خود بدترینها را ایجاد میکنند؛ چرا که اگر قرار باشد شما اتفاقی که هنوز نیفتاده است را مدام در ذهن خود تکرار کنید شاید این اتفاق هیچ گاه تبدیل به حقیقت نشود اما شما قبل از هر چیزی خود را قربانی کردهاید.
نظرات شما عزیزان: