دلایل ناموفق بودن کسب درآمد آنلاین
کسب و کارهای زیادی در اینترنت هر روزه ایجاد می شوند و هدفشان این است که کسب درآمد موفقی داشته باشند. ولی از بین میلیونها سایت و ایده کسب درآمد فقط تعدادی از آنها موفق هستند و بقیه در آغاز و یا نیمه راه دچار مشکل می شوند . موفقیت در کسب درآمد آنلاین بی دلیل نیست و همچنین ناموفق بودن در راه اندازی کسب و کارهای آنلاین هم بی دلیل نیست . در اینجا قصد دارم تا با نگاه به کسب درآمد های موفق در اینترنت ، به دلایل عدم موفقیت و شکست برخی از کسب و کارها در اینترنت پرداخته شود.
ما در دورانی زندگی میکنیم که روزانه بیش از ۳میلیارد نفر به شبکه اینترنت متصل میشوند و این آمار سالانه به میزان ۸درصد رشد میکند. شما به آسانی قادر خواهید بود نحوه کارکردن با وبلاگها، وب سایتها و تولید محتوای صوتی و نوشتاری در زمینههای مختلف را بیاموزید. این موضوع سبب شده است فرصت بسیار مناسبی برای معرفی کسب و کار خود به مخاطبان و کاربران و همچنین راهاندازی کسب و کارهای آنلاین و کسب درآمد ایجاد شود.
با وجود این فرصت ایدهآل و دسترسی به اینترنت، تعداد بسیار زیادی از کسب و کارهای اینترنتی درآمد چندانی از فعالیت تجاری آنلاین خود ندارند. برای درک بهتر این موضوع نیازی به تحقیقات گسترده و استفاده از دادههای آماری نیست، کافی است با یک سرمایهگذار و کارآفرین آنلاین گفت وگو کنید، آنگاه به شما خواهند گفت که درآمدی از فعالیت تجاری اینترنتی خود ندارند.
دلیل اصلی عملکرد ناموفق کسب و کارهای اینترنتی یک مفهوم ساده است که حتی پیش از ایجاد شدن شبکه جهانی اینترنت نیز وجود داشتهاست. کالایی که شما در اینترنت به مردم عرضه میکنید باید کاربردی بوده و آنها به خوبی این موضوع را احساس کنند، در این صورت است که احتمال موفقیتتان افزایش خواهد یافت.
دنیای بازاریابی اینترنتی این روزها یک زبان کاملا جدید را ایجاد کردهاست. این زبان ترکیبی است از مفاهیم قدیمی توسعه شخصی با مفاهیم و آموزههای جدید در حوزه بازاریابی. این زبان جدید سروصدای زیادی به پا کرده و آموزههای آن این روزها به یک نُرم در عرصه بازاریابی دیجیتال بدل شدهاست.
مشکلی که در این بین برای سرمایهگذاران و کارآفرینان ایجاد میشود آن است که تنها افراد شاغل در حوزه بازاریابی دیجیتال با این مفاهیم آشنا بوده و دیگران قادر به درک و آموزش نکات آن نیستند.
شنیدن جملاتی نظیر «طرز فکر قدرتمندی داشته باشید» یا « هدف خود را کشف کنید» و در نهایت «سبک زندگی خود را آنطور که باید باشد انتخاب کنید» چندان نا آشنا و مبهم نیست و شما ممکن است تصور کنید که این جملات موجب افزایش انگیزه افراد خواهد شد، در حالی که این چنین نیست و این اصطلاحات و جملات بسیار گیجکننده هستند.
این عبارات و جملات بسیار مبهم و کلی هستند و شما هرگز قادر نخواهید بود مفاهیم جدید بازاریابی را به آسانی به دیگران بیاموزید چراکه تعریف هرکدام از این عبارات در مورد افراد مختلف متفاوت بوده و کارکرد مشابهی نخواهند داشت.
به یاد داشته باشید که مردم برای محصولات و خدماتی که درک درستی از آن ندارند پولی پرداخت نمیکنند. هنگامی که آنها وبسایت یا صفحه شما در شبکههای اجتماعی را مشاهده میکنند، چنانچه از نحوه عملکرد و کاربرد کالاها و خدمات شما مطمئن نشوند، اقدام به خرید نمیکنند. شما باید برای ترغیب مشتریان به خرید محصولاتتان درمورد کاربرد و منافعی که از خرید کسب خواهند کرد توضیح داده و مخاطبان خود را متقاعد کنید.
با این همه بهتر است خود را در دام نکات متعدد بازاریابی دیجیتال گرفتار نکرده و سعی نکنید از تمامی مفاهیم و تعاریف جدید بازاریابی گرتهبرداری کنید. به مردم کمک کنید تا درک صحیحی از محصولات و خدمات ارائه شده از سوی شما داشته باشند در این صورت خواهید دید که بر تعداد مشتریان افزوده شده و درآمد شما از کسب و کار اینترنتی تان به میزان قابل توجهی افزایش خواهد یافت.
فراموش نکنید که شما میتوانید یک کسب و کار آنلاین راهاندازی کنید، هم درآمدزایی داشته باشد و هم ظرفیت قابل توجهی برای رشد. بنابراین اهداف خود را به صورت واضح ترسیم کرده و فعالیتی پایدار و مداوم داشته باشید. در همین حین از نکات و تعاریف کلاسیک و امتحان شده بازاریابی استفاده کنید. آنگاه خواهید دید شانس موفقیت کسب و کارتان به شکل قابل توجهی افزایش خواهد یافت.
دلایل شکست کارآفرینان در کسب درآمد
موفقیت یا شکست در هر کسب و کاری وجود دارد هیچ موفقیتی در کسب درآمد بی دلیل نیست همچنان که شکست در کسب و کار هم دلایلی دارد . برخی به خاطر احتمال شکست در کسب و کار از راه اندازی آن ترس دارند در حالی با غلبه بر ترس خود و افزایش آگاهی به راحتی می توانند کسب درآمد عالی و پول ساز داشته باشند. برای آگاهی بخشی بیشتر و ورود در کسب درآمد در اینجا قصد دارم تا ضمن معرفی دلایل شکست کارآفرینان در کسب و کار، راههای پیشگیری از این شکست ها را هم بگویم:
هر کارآفرینی که خطر شروع یک کسب و کار را به جان میخرد، در پس ذهناش به سود فکر میکند. داشتن یک کسب و کار میتواند بسیار سودمند و در عین حال، بسیار پرخطر باشد. عوامل مشخصی وجود دارند که میتوانند باعث شکست یک کسب و کار شوند، ولی عدم تحقیق مناسب و کافی در مورد سوددهی بازار پیش از چنین سرمایهگذاری پرخطری یکی از دلایل اصلی شکست در کسب و کار است.
شور و اشتیاق، کلید موفقیت در کسب و کار است ولی نمیتواند سوددهی را تضمین کند. اگر در مورد چیزی شور و اشتیاق داشته باشید ولی نتوانید از آن پول بسازید، و با این حال، خطر سرمایهگذاری را نیز در آن بپذیرید، آنگاه بیشتر شبیه یک خَیِر و کارآفرین اجتماعی هستید که بدون چشمداشت یا با حداقل سود میخواهد به دیگران خدمت کند.
پیش از قبول خطر و سرمایهگذاری در هر کسب و کاری، تحقیق جامع و مشورت با متخصصان، بسیار شایسته و مفید است. هیچکس نمیخواهد کسب و کاری شکستخورده داشته باشد. افتخار هر کارآفرینی این است که شاهد رشد و سود پایدار کسب و کارش باشد.
برخی کارآفرینان کسب و کاری راه میاندازند ولی به دلیل برخی عوامل خاص، کسب و کارشان پس از مدت کوتاهی دچار شکست میشود. در ادامه به بحث در مورد برخی علل اساسی شکست کسب و کارها خواهم پرداخت.
۱. عدم نظرخواهی و مشورت از افراد حرفهای
مهم نیست پیش خودتان فکر میکنید چهقدر خبره و مطلع هستید، وقتی میخواهید خط جدیدی را از کسب و کار راهاندازی کنید، بهتر است به دنبال نظرخواهی و مشورت با افراد حرفهای باشید. این کار کمک میکند بتوانید تشخیص دهید آیا این کسب و کار آنچنان که فکر میکردید سودده هست یا خیر. اغلب اوقات، کارآفرینان به این دلیل اقدام به راهاندازی یک کسب و کار میکنند که پیشتر شاهد سوددهی کسب و کاری مشابه برای دیگران بودهاند. آری، شاید چنین کسب و کاری برای دیگران سودده باشد، ولی شاید رازی نیز پشت این موفقیت نهفته باشد. شاید این راز مثلا مربوط موقعیت، خدمات مشتری خوب، آگاهی از منابع مناسب برای تامین مواد اولیه و غیره باشد.
داشتن یک مربی که همیشه شما را از ارتکاب اشتباهات احمقانه باز دارد، بسیار لازم و مفید است. مزیت دیگر مشورت با حرفهایها این است که، شما با آدمهایی ملاقات و گفتوگو میکنید که پیشتر، کسب و کار مشابهی شما را راه انداختهاند، اشتباهاتی مرتکب شدهاند، و راههای جبران یا جلوگیری از آن اشتباهات را یاد گرفتهاند.
برای مثال، بیل گیتس و سِر ریچارد برنسون دارای مربیانی نظیر وارن بافت و سِر فِرِدی لِیکر بودند. اگر آنها مشاور و مربی داشتند، شما چرا نداشته باشید؟
یکی از بهترین توصیههایی که میتوانم به هر آدمی در کسب و کار ارائه دهم این است که هرگز از یاد گرفتن دست نکشد؛ نه تنها باید در مورد بازاریابی در صنعت مربوط به خودتان مطالعه و کسب دانش کنید، بلکه در مورد چگونگی خرید و فروش خدمات و محصولات در دیگر صنایع، و همچنین چگونگی اصلاح و بهبود اوضاع نیز کسب اطلاعات کنید.
۲. عدم توجه مناسب به مشتری
اولویت دادن و توجه به مشتری بسیار اهمیت دارد. کسب و کاری که خدمات و توجه مناسبی به مشتریان داشته باشد، حتما پیشرفت میکند. توجه مناسب به مشتری باعث بازگشت مشتریان میشود، و بازگشت مشتریان باعث وفادار شدنشان میشود. اگر رفتار بسیار خوبی با مشتریان نداشته باشید، آنها سمت رقبایتان کشیده خواهند شد. یاد بگیرید چگونه باید به مشتریانتان نشان دهید که برایتان محترم و ارزشمند هستند. همیشه در مورد کیفیت محصولتان از آنها سوال کنید و در قبال اظهار نظرشان دربارهی محصول، تخفیفاتی برایشان در نظر بگیرید (صرفنظر از اینکه نظرشان مثبت باشد یا منفی). اگر به اندازهی کافی به مشتری نزدیک نشوید، اگر شبیه سایر فروشندهها با آنها رفتار کنید، فقط وقتی سراغتان میآیند که گزینهی دیگری جز شما نداشته باشند. عدم توجه کافی به مشتری، بسیاری از کسب و کارها را نابود کرده است. واحد خدمات مشتریانتان معرف برند شما است.
۳. تقلید از دیگران
آن چه برای آقای الف نتیجهبخش است، شاید برای آقای ب کارساز نباشد. بسیاری از آدمها به این دلیل وارد یک کسب و کار میشوند یا یک کسب و کار خاصی را انتخاب میکنند که شاهد موفقیت دیگران در این کسب و کار بودهاند و فکر میکنند اگر آنها نیز به این کار اقدام کنند، موفق خواهند شد. بهتر است این ایدهی خام را از طریق مشاورههای مناسب قوام بیاورید، و نقاط افتراق و تمایز خود را نسبت به دیگران بازشناسید. تقلید بدون مشورت به بنبست میرسد. هرگز تقلید نکنید، نوآوری کنید.
۴. فقدان تجربه
فقدان تجربه یکی از عوامل شکست کسب و کارها است. اگر بیتجربه باشید یا مدیریتتان خام و مبتدیانه باشد، کسب و کارتان محکوم به شکست است. هنگام شروع یک کسب و کار جدید، توصیه میشود از خدمات آدمّهای باتجربه در آن زمینه بهرهمند شوید. آنها میتوانند شریک یا کارمندتان باشند. حتما از بازاریابهای باتجربه و کارمندان آموزشدیده در زمینهی خدمات مشتریان استفاده کنید.
۵. عدم حساب و کتاب
باید حساب و کتاب هر ریالی را داشته باشید که در کسب و کارتان بهدست میآورید. اغلب اوقات، بسیاری از کارآفرینان حساب و کتاب فروشهای روزانهشان را ندارند. وقتی یک روز فروش میکنند، با این فکر که فردا هم میتوانند به هم میزان فروش کنند، سودشان را خرج نیازهای شخصیشان میکنند. اگر میخواهید در کسب و کارتان موفق شوید، باید حساب و کتاب هر ریال را از درآمدتان داشته باشد. حتما برای خرجهایتان برنامهریزی دقیق داشته باشید، زیرا اگر میخواهید کسب و کارتان رشد کند، باید ۶۰ درصد از سودتان به کسب و کار برگردد؛ به علاوه، یکدهم از آن را نیز به عنوان مالیات باید کنار بگذارید.
۶. عدم رشد شخصی
بسیاری از کارآفرینان بر روی خودشان سرمایهگذاری نمیکنند. آنها میخواهند خوب و موفق باشند، ولی مطالعه نمیکنند، تحقیق نمیکنند، و همچنین در سمینارها و کارگاههایی که باعث بالا رفتن سطح اطلاعاتشان میشود، شرکت نمیکنند. پیشرفت شخصی در زمینهی مهارتهای رفتاری و ارتباطی یک ضرورت است. رسیدن به این مهارت دشوار و نیازمند نظم و دقت است. رسیدن به موفقیت بدون اصلاح و بهبود رفتارتان کار بسیار دشواری است. هیچکس در زندگی بدون خودسازی و افزایش دانش خود پیشرفت نکرده است. هرگز دست از یادگیری بر ندارید.
۷. مکان نامناسب
یک کارآفرین تصمیم گرفت در یک منطقهی محلی اقدام به تاسیس کافیشاپ کند. قهوههای آن کافیشاپ بسیار دلپذیر و با قیمت مناسب بودند. رابطهی وی با مشتریان نیز بسیار عالی بود. ولی بعد از یک سال، کافیشاپاش به اندازهی کافی رشد نکرد و به سختی میتوانست آن را اداره کند؛ بنابراین تصمیم به فروش کافیشاپ گرفت. بعد از آن، کارآفرین ۲۹ سالهای که سرمایهی کافی نیز در اختیار داشت، احساس کرد میتواند با تزریق پول به کافیشاپ، این کسب و کار را سودده و شیک و مد روز کند. وی نیز نتوانست این کافیشاپ را به سوددهی برساند. چرا؟ به دلیل موقعیت مکانی این کسب و کار. نتیجه اینکه نمیتوانید در جایی کسب و کارتان را آغاز کنید که نیازی به خدمات شما نداشته باشند. شیک و مد روز کردن کسب و کار باعث نمیشود آدمها نزدتان بیایند و به شما وفادار بمانند. پیش از انتخاب مکان تاسیس کسب و کار باید به خوبی آن منطقه را از لحاظ بازار بررسی کنید.
۸. عدم تمرکز
ممکن است کارآفرینان به راحتی به دلیل مشغلههای جزئی بسیار زیاد از مسیر اصلی خود منحرف شوند. هر بار که تمرکزشان به یک سو جلب میشود، از قدرت تفکرشان کاسته میشود. یک کارآفرین یا تاجر خوب هرگز تمرکزش را از مسائل مهم و اولویتها بر نمیدارند. ولی برخیها گرفتار وسواس و کمالگرایی در مشغلههای جزئی میشوند که به راحتی میتوانند آنها را به افراد دیگر محول کنند. کارآفرین باید یاد بگیرد برخی کارها را به دیگران محول کند. کوتهبینی یک آدم وقتی آشکار میشود که گرفتار وسواسی شده باشد که به جای کیفیت به دنبال کمیت کار باشد. پرمشغله بودن به معنی سازنده و موثر بودن نیست.
۹. انتظارات نادرست
برخی نوبنیادها (استارتآپ) فکر میکنند همین که وارد کار شدند، بدون هیچ تلاش و برنامهای پول از در و دیوار به آنها هجوم میآورد. گاهی اوقات، مقصر فقط خودِ کارآفرینانی هستند که تنها آنچه را که دوست دارند میشوند و فکر میکنند بیشتر از دیگران میدانند. در نتیجه باید گفت، راهاندازی یک کسب و کار موفق، مثل دو صد مترِ سرعت نیست، بلکه مثل ماراتن است. اگر نمیخواهید در فقر و فلاکت بمیرید یا شاهد سقوط کسب و کارتان باشید، باید سخت بکوشید. هرگز از کاری که انجام ندادهاید، انتظار پاداش نداشته باشید.
۱۰. به سرعت تسلیم شدن
این مهمترین دلیل شکست بسیاری از کسب و کارها است. اگر پشتکار نداشته باشید؛ اگر مطالعه و تحقیق نکنید؛ اگر بعد از یک شکست بارها و بارها تلاش نکنید، شاید در کسب و کارتان موفق نشوید. اول باید بدانید رسیدن به نیمههای راه در کسب و کار هرگز به معنی موفقیت نیست. یکی دیگر از مشکلاتی که در همان آغاز، باعث تعطیلی کسب و کار میشود عدم تامین مالی یا کمبود بودجه است. بسیاری از کارآفرینان با راهاندازی کسب و کارشان با بودجهی عملیاتی ناکافی، مرتکب اشتباه مهلکی میشوند. عمر چنین کسب و کارهایی آنچنان طولانی نیست زیرا موسسان آنها به راحتی ناامید و دلسرد میشوند؛ به ویژه اگر مجبور باشند با افراد قوی رقابت کنند.
توصیه میکنم، پیش از شروع هر کسب و کاری، این جمله را ملکهی ذهنتان کنید: «هر کاری میکنم (کار مثبت) که به موفقیت برسم»؛ و همین جمله به تنهایی میتواند آغاز موفقیتتان باشد. این طرز فکر کمکتان میکند به گسترهی وسیعتری برای کسب و کارتان بیندیشید. تلاش کنید و تلاش کنید و باز هم تلاش کنید.
نتیجهگیری
عوامل و دلایل دیگری نیز برای شکست کسب و کار یک کارآفرین وجود دارد، ولی بر اساس سالها تجربهام در کسب و کار، ۱۰ مورد بالا جزء عوامل اصلی شکست در کسب و کار به حساب میآیند. اگر بتوانید بر این مشکلات غلبه کنید، تا موفقیت در کسب و کار مورد نظرتان راه زیادی ندارید.
مطالب مشابه شکست در کسب و کار:
دلایل شکست ایده ها در کسب و کار اینترنتی
بارها در مباحث مختلف کسب درآمد از اینترنت متذکر شدم که یکی از شیوه های راه اندازی کسب و کار اینترنتی دارای ایده مناسب کسب درآمد است . کسانی که ایده مناسب و خلاق دارند در صورت اجرای مناسب می توانند به کسب درآمد آسان و بالا برسند. منتهی تمام ایده های خوب در زمان اجرا و کسب درآمد به پولسازی منجر نمی شود و سرانجام به شکست می انجامد. مشاهده کسانی با ایده های متوسط به کسب درآمد بالا رسیدند ولی عده ای علیرغم ایده های خوب و عالی، کارشان به شکست انجامید. دلیل این شکست ایده های خوب و گاهی خاص و منحصر به فرد در کسب و کار اینترنتی چیست ؟ چه اتفاق و یا اتفاقاتی در کسب درآمد برای ایده خوب روی می دهد که به بار نمی نشیند؟ در اینجا قصد دارم تا دلایل و عوامل شکست ایده های خوب در کسب درآمد را بررسی کنم.
ایده خوب چیزی نیست که هر روز به ذهن تان برسد، گرچه داشتن ایده خوب کافی نیست، اما گاهی ایده های خوبی به ذهنمان میرسد اما متاسفانه به دلیل یک سری اشتباهاتی که مرتکب میشویم این ایده ها یا با شکست مواجه میشوند یا آنکه به دست فراموشی سپرده میشوند.
متاسفانه تبدیل ایده های خوب به واقعیت پروسه ای دارد که معمولا با اشتباهاتی که افراد مرتکب میشوند باعث شکست خوردن آن شده یا اصلا به مرحله اجرا نمیرسند.
در این مطلب با ۶ دلیل عمده که باعث شکست ایده ها میشوند، آشنا خواهید شد. آگاهی از این اشتباهات میتواند تا حدود زیادی به شما کمک کند که ایده های خوب خود را هر چه سریعتر عملی کرده و از شکست خوردن آن جلوگیری کنید.
عدم داشتن تعهد برای اجرای ایده
ایده خوبی دارید و برنامه های زیادی هم برای اجرایی کردن و گسترش آن دارید. متاسفانه بیشتر افراد ایده های خود را خیلی دوست داشته و برای آن هم برنامه های زیادی دارند اما تعهدی برای اجرای آن نداشته و فقط در رویای خود به سر میبرند و هیچ کاری برای عملی کردن آن نمیکنند.
مشکل زمانی پیش می آید که به ایده خوبِ خود پر و بال داده و آن را در چند سال آینده تصور میکنند و این کار را تا زمانی انجام میدهند که در رویای کسب و کار بزرگِ خود غرق شده به گونه ای که پروسه پیاده سازی آن را آنقدر پیچیده میکنند که دیگر توان اجرا کردن آن را ندارند.
برخی نیز برای اجرای ایده های خود منتظر رسیدن روز موعود، داشتن سرمایه و امکانات و مهارت های کافی هستند و با امروز و فردا کردن اجرای ایده های خود را به تعویق می اندازند تا زمانی که دیگر آن ایده به فراموشی سپرده میشود
مهمترین عامل موفقیت شما نه در داشتن ایده که در داشتن تعهد برای اجرای آن است. سعی کنید از آسمان به زمین بیایید و ایده های خوب تان را آنقدر ساده سازی کنید که بتوانید از کم شروع کرده و کم کم آن را گسترش دهید.
در این مورد پیروی از سیستم MVP میتواند به شما کمک کند. نگران نباشید در این مورد به زودی مطالب خوبی خواهیم گذاشت که به شما کمک میکند تا ایده ها و برنامه های بزرگتان را با ساده سازی، هر چه سریعتر اجرایی کنید.
عدم تحقیق و جستجوی کافی
مشکل بعدی زمانی است که متعهد شده اید که ایده خود را اجرا کنید، اما متاسفانه به اندازه کافی تحقیق و جستجو نکرده اید.
تحقیق و جستجوی کافی قبل از پیاده سازی ایده بسیار حائز اهمیت است. مهم نیست ایده تان از نظر شما چقدر خوب و ایده آل باشد، باید اول تحقیق کنید و ببینید آیا ایده ای که انتخاب کرده اید میتواند نیاز مخاطبان موجود در بازار هدف را پوشش دهد یا خیر.
بعد از ارزیابی ایده خود باز هم باید به تحقیق و جستجوی تان ادامه داده و بدانید که برای پیاده سازی ایده خود باید چه کار کرده، از کجا شروع کنید و چه قدم هایی را لازم است بردارید. پس به هیچ عنوان قدرت تحقیق و جستجو قبل از پیاده سازیِ ایده هایِ خوب خود را نادیده نگیرید.
اجرا در زمان اشتباه
همه کارهای لازم را انجام داده اید و ایده تان هم آماده پیاده سازی و اجراست، اما آیا بازار هدف هم آمادگی پذیرش ایده تان را دارد؟ حتما شنیده اید بسیاری از ایده ها زمانی به بازار می آیند که هنوز فرهنگ استفاده از آن در میان مردم جا نیفتاده است یا کشوری که آن ایده را می آورد هنوز تکنولوژی های استفاده از آن را ندارد.
به عنوان مثال سِری اول گوشی های آیفون زمانی که به بازار آمدند عملا در کشور ایران غیر قابل استفاده بودند و نمی توانستیم مثل کشورهای دیگر از تمام امکانات آن استفاده کنیم زیرا بستر لازم برای آن چون اینترنت پر سرعت و همراه هنوز وجود نداشت.
بزرگترین اشتباهی که بسیاری از افراد در مورد ایده های خود میکنند این است که آن را در زمان اشتباه اجرا میکنند. یا آن ایده بسیار جلوتر از زمان اجرای آن است، یا آنقدر دیر اجرا میشود که دیگر قابل استفاده نیست و قدیمی شده است.
یکی از بهترین روش ها برای آنکه بدانید ایده تان در زمان مناسب وارد بازار میشود، همانطور که گفته شد این است که ابتدا به اندازه کافی تحقیق و جستجو کنید و در مرحله بعد بازار را بسنجید و ببینید آیا رقبایی در بازار دارید یا خیر؟ وجود رقبا نشانه خوبی است که ایده تان میتواند موفقیت آمیز باشد.
با ارزیابی و بررسی رقبای خود میتوانید هم از زمان مناسب برای اجرای ایده های خود آگاه شوید هم اینکه ایده های تان را به گونه ای پیاده سازی کنید که رقبای تان را پشت سر بگذارید.
نداشتن استراتژی مشخص
اکثر کسب و کارهای نوپا و تازه کار و کسانی که ایده های خوبی دارند، هیچ برنامه و استراتژیِ مشخصی برای کسب و کار خود و ایده هایشان ندارند.
داشتن استراتژی مشخص به دو بخش تقسیم میشود:
یکی داشتن نقشه راه و برنامه ریزی برای انجام کارهایی که باید انجام دهید.
دوم داشتن انضباط شخصی و سازماندهی تمام کارهای لازم برای اجرا و اولویت بندی آن ها به ترتیب اهمیت.
برنامه ریزی معمولا کاری سخت و کسل کننده است که خیلی ها آن را دوست ندارند، اما اگر میخواهید موفق شوید باید بدانید که چه کارهایی لازم است انجام دهید، شاید برنامه هایی را که مشخص میکنید مو به مو اجرا نکنید و به هر دلیلی دچار تغییر شوند اما نداشتن برنامه هم منجر به شکست تان خواهد شد
باید برنامه تان طوری باشد که بدانید چطور و توسط چه اقداماتی میخواهید ایده تان را از روی کاغذ به واقعیت تبدیل کرده و آن را اجرایی کنید.
زمانی که برنامه ریزی کرده و نقشه راه تان را مشخص کردید، باید آن را سازماندهی کرده و اولویت بندی کنید و بدانید باید به ترتیب، چه کارهایی را انجام دهید. برای این منظور میتوانید از ابزارهای آنلاینی مثلِ اپلیکیشن Evernote یا برنامه ِاکسِل استفاده کرده و آن را در Google Drive ذخیره کنید تا بتوانید همیشه و از هر مکان به برنامه های خود دسترسی داشته باشید.
توقعات غیر واقع بینانه
مهم نیست ایده تان چه قدر عالی باشد، به هیچ عنوان برای موفقیت ایده خود توقعات و تصورات غیر واقع بینانه نداشته باشید و فکر نکنید با اجرایی کردن آن میتوانید یک شبه یا در مدت کوتاهی به درآمدهای بالایی برسید.
برای موفقیت هر ایده ای باید زمان بگذارید، دید بلند مدت داشته باشید و برای آن اقدامات لازم را انجام دهید. داشتن توقعات غیر واقع بینانه تنها شما را در کوتاه مدت نا امید کرده و یکی از مهمترین دلایل شکست ایده یا به فراموشی سپرده شدن آن است.
داشتن تفکر بزرگ و رویا پردازی خوب است اما اینکه تصور کنید میتوانید یک شبه یا در مدت کوتاه ایده تان را به درآمد برسانید اشتباه بزرگی است که تنها منجر به نا امیدی شما خواهد شد.
همانطور که بارها گفته شده، به کسب و کار خود چه ایده ساده ای باشد یا یک ایده ناب و فوق العاده با دید بلند مدت نگاه کرده و به هیچ عنوان تصور کسب درآمدهای بالا را در مدت کوتاه نداشته باشید.
ترس از شکست
در نهایت به هیچ عنوان نترسیده و ایده های خود را اجرا کنید، اجازه ندهید ترس از شکست باعث شود ایده های تان همیشه یک آرزو باقی بماند.
حتی اگر ایده تان با شکست هم مواجه شود، نگران نباشید زیرا نه تنها چیزی یاد گرفته اید بلکه از ۹۹ درصد مردمی که تنها آرزو میکنند و هرگز دست به اقدام نمی زنند جلوتر خواهید بود.
اینکه ایده ای را پیاده سازی کنید و به هر دلیلی با شکست مواجه شوید بهتر از این است که سال ها بعد حسرت بخورید که ای کاش ایده خود را اجرا کرده بودید و پشیمان باشید از عدم پیاده سازی آن، یا اینکه ببینید فرد دیگری آن را پیاده کره است و موفق هم شده.
فراموش نکنید اجرا کردن ایده هایی که دارید نیاز به کمی شجاعت و ریسک دارد و همین شجاعت و ریسک است که شما را از بسیاری از مردم جدا میکند، زیرا اگر قرار بود همه این جرأت را داشته باشند آن وقت دیگر کسی بی پول و شکست خورده نبود و کسی به دنبال کار کارمندی نمیرفت.
اولین ویژگی هر صاحب کسب و کار و کارآفرینی داشتن شجاعت و کمی ریسک است، از شکست نترسید و ایده های خود را اجرا کنید.
موفق ترین و بزرگترین ایده های دنیا و کسب و کارها از دل شکست ها به وجود آمده اند، شما با شکست خوردن یاد میگیرید و میتوانید اشتباهات خود را جبران کنید.
بزرگترین شکستی که میتوانید در زندگی بخورید، عدم اجرا کردن ایده ها و برنامه ها و آرزوهای تان است، پس نترسید و دست به کار شوید.
در پایان…
حال که با ۶ اشتباهی که اکثر افراد در مورد ایده های شان انجام میدهند آشنا شدید، زودتر دست به کار شده و فکری برای اجرایی کردن ایده های ناب خود بکنید.
شما که نمی خواهید سال های آینده ببینید ایده تان را کسان دیگری اجرا کرده اند و موفق هم هستند و شما تنها به دلیل نداشتن برنامه، ترس از شکست، منتظر رسیدن روز موعود و هزار و یک بهانه دیگر آن را اجرا نکرده اید.
پشیمانیِ کدام یک برای تان بزرگتر است؟ با تصمیم گیری برای اجرا و برنامه ریزی، تحقیق و ارزیابیِ رقبا و پیاده سازی ایده تان در زمان درست، همین امروز خود را از جمعیت عظیم کسانی که تنها فکر و آرزو میکنند و هرگز اقدام نمی کنند جدا کرده و موفقیت آینده تان را تضمین کنید.
در عین حال فراموش نکنید داشتن ایده به تنهایی کافی نیست. ایده ای که به نظر شما عالی است شاید خواهان زیادی در بازار هدف تان نداشته باشد، پس قبل از اجرا کردن آن حتما تحقیق کرده و بازار را بررسی کنید، سپس با یک برنامه و استراتژی درست دست به کار شوید.
مطالب مشابه ایده کسب درآمد:
شیوه اجرای ایده کسب و کار اینترنتی
دلایل شکست کارآفرین در کسب درآمد
نکات فراوانی است که در کسب و کار و افزایش درآمد اعم از اینترنتی و یا تجارت بیرونی باید رعایت شود تا منجر به موفقیت شود. یک کارآفرین که وارد بازار اشتغال و کسب و کار می شود باید مجموعه قوانین حاکم بر بازار اعم از تجارت الکترونیک و واقعی را بداند و بر اساس شرایط مکانی و زمانی با درایت عمل کند. بدون اندیشه و تفکر و همچنین بدون برنامه و مدیریت مالی امکان موفقیت ضعیف است و کسب درآمد نه تنها افزایش نیافته که نتیجه معکوس دارد . انعطاف پذیری بالا، درک شرایط حاکم بر بازار ، متغییر بودن شرایط بازار کسب درآمد و تجارت، ناامید نشدن و نپذیرش شکست ، داشتن هدف و چشم انداز مناسب و درازمدت در کسب و کار و... از دلایل موفقیت و کامیابی یک کارآفرین در کسب و کار و تجارت است .
درباره کارآفرینی و موفقیت بسیار صحبت میشود و همه درباره راز و رمزهای موفقیت میگویند. البته درباره شکست کمتر کسی صحبت میکند؛ طبیعی هم هست. همه دوست دارند از موفقیتهایشان بگویند و مردم هم دوست دارند درباره موفقیتها بشنوند. کمتر کسی اسن که حاضر باشد درباره شکستهایش صحبت کند. با این حال چند ده برابر کارآفرینیهای موفق مواردی داریم که منجر به شکست شده است. اتفاقا دانستن این که چگونه ممکن است شکست بخوریم راه خوبی برای موفق شدن است. آن چه که در این یادداشت نوشتم آموزههای شخصی من در این سالهاست و لزوما علمی نیست و فرد دیگری ممکن است نظر دیگری داشته باشد.
۱.
کارآفرین یادش میرود که شرایط تغییر میکند
در ایران پیچیدگی خاصی در زمینه شناخت محیط وجود دارد. تغییر در ایران همزمان هست و نیست. برخی در ایران به چاه نفت متصل شدهاند و توپ هم آنها را تکان نمیدهد. اما برخی هستند که چاه نفت ندارند و تغییر شرایط به راحتی آنها را زمینگیر میکند. شرکتهای تولیدی فراوانی را میشود نام برد که در اثر وارد شدن یک محصول خارجی و جدید و البته کارا و ارزان کاملا از بین رفتهاند. در ایران تغییر شرایط یا هیچ تاثیری بر کسب و کارها ندارد یا به شدت تاثیر میگذارد. همان گونه که تغییر شرایط ممکن است کسب و کار را بالا ببرد به آسانی هم پایین میکشد. با این حال بیشتر کارآفرینها یادشان میرود که شرایط تغییر میکند و خودشان را باید با آن وفق دهند. متاسفانه کارآفرینها هم دچار خطا میشوند و موفقیتهای دیگران را به حساب پول و پارتی میگذارند و شکستهای خودشان را به حساب زیرآبزنی!
۲.
کارآفرین یادش میرود که پول پیش شرط کارآفرینی نیست
احتمالا شما هم مانند من اطراف خود کسانی را میشناسید که منتظرند همه شرایط جور شود و آن وقت یک کار بزرگ بکنند. تا به حال دیده نشده که همه شرایط جور شود و به همین دلیل آنهایی که منتظرند هنوز به انتظار نشستهاند تا همه شرایط جور شود. این مشکل در ایران دو چندان است. یک روز بیل نیست. یک روز قیف نیست. یک روز قیر نیست. یک روز تعطیل است. در ایران عواملی که دست به دست هم میدهند تا جلوی کار و فعالیت را بگیرند از شماره بیرون است. پول یکی از عواملی است که برخی تصور میکنند اول باید پول را جور و بعد کار را شروع کنند. درست است که بدون پول نمیشود کار را شروع کرد، اما من نزدیک به ۷ ماه بدون داشتن کوچکترین سرمایهای کارم را جلو بردم. طبیعتا در این ۷ ماه به کسانی که برای من کار میکردند هم پولی پرداخت نکردم. گاهی وقتها رابطه و ارتباط قوی مهمتر از پول است. دوستانی هم داشتم که بدون این که ظرفیت انجام کاری که میخواستم داشته باشند را از من پولهای بالایی طلب میکردند که خب من هم خیلی زود آنها را از کسب و کارمان کنار گذاشتم.
۳.
کارآفرینی که در حال زندگی نمیکند یک کارآفرین مرده است
این یکی از سختترین کارهای دنیاست. در ایران گذشته نقش مهمی دارد. انقدر مهم است که اصغر فرهادی هم فیلمی در نقد این روحیه در فرانسه ساخته است! در مقابل گذشته اما برخی مانند من شدیدا به آینده توجه دارند. گذشته پولی است که خرج شده و آینده چکی است که هنوز نقد نشده. ما فقط حال را داریم. در دانشگاه دوست نازنینی داشتم که دعا میکرد امتحانها تمام شود و بعد هوا هم خوب شود و جیبش نیز پر پول گردد و یک عروسی پر و پیمان بیفتد! طبیعی است که این اتفاق آن زمان هرگز نیفتاد. شاید یکی دو بار بیفتد اما این لذتها پایدار نیست. لذت پایدار شادی است و شادی فقط در زمان حال اتفاق میافتد. کارآفرینی که بیش از حد در گذشته است یا آینده یادش میرود که پایش را روی زمین بگذارد.
۴.
پذیرش شکست و همیشه بازنده بودن
این بدترین اتفاقی است که ممکن است برای یک کارآفرین بیفتد. چیز عجیبی هم نیست. قوی ترین انسانها هم در زمانهایی کم میآورند و آماده شکست میشوند. اما بدترین اتفاقی که ممکن است که برای یک کارآفرین بیفتد این است که از نظر ذهنی خودش را بازنده بداند. دیگر کار تمام است.
۵.
انعطافپذیری پایین
کارآفرینی از خلاقیت میآید. کارآفرینها همیشه یک خلاقیت را به نوآوری تبدیل میکنند و نوآوری را به کسب و کاری پایدار. بنابراین همه کارآفرینها روزی از انعطافپذیری بالایی برخوردار بودند. خدا نکند روزی بیاید که یک کارآفرین اسیر ساختههایش شود. روزی که یک کارآفرین تصور کند دستاوردهایش همیشگی است باید خودش را برای ترک صحنه آماده کند.
۶.
کمک نگرفتن از دیگران
کارآفرینها تمایل بالایی به این دارند که همه کارها را خودشان انجام دهند و ا این آفتی است که حتی ممکن است کارآفرینهایی با تعداد بسیاری زیادی کارگر و کارمند را هم گرفتار خودش کند. روحیه خودم همه کارها را انجام میدهم به شدت خطرناک است. کارآفرین معمولا در هر کاری خوب است و این در هر کاری خوب بودن باعث میشود نتواند به کمک دیگران بهترین باشد. هیچ کارآفرینی به تنهایی موفق نیست.
۷.
یادنگرفتن
اگر کارآفرین مدت زمان طولانی چیزی یاد نگیرد و تصور کند به مرحلهای رسیده که دیگران باید از او یاد بگیرند این به معنای مرگ کسب و کارش است. یاد گرفتن لزوما به معنای دانشگاه رفتن نیست که تقریبا دانشگاه چیزی به انسان یاد نمیدهد. کارآفرین هر روز باید چیزی در مورد دنیا بیاموزد و همیشه برای تجربههای نو آماده باشد. به راحتی ممکن است کارآفرین در این تله خطرناک بیفتد و خودش را بینیاز از یادگرفتن بداند.
۸.
بزرگنمایی چالشها
نق زدن طبیعی است. همه دوست دارند نق بزنند. اما کارآفرین نق نمیزند. کارآفرین عمل میکند و اگر روزی برسد که کارآفرین در برابر انبوه چالشها خودش را ضعیف ببیند یا آنها را بزرگ ببیند حتما شکست میخورد. کارآفرینی مانند بندبازی روی بندی است که روغنمالی شده. بندبازی که ترس به دلش راه بدهد میافتد. درست است؟
۹.
گنگ بودن اهداف
این مهم نیست که اهداف برای خود کارآفرین چقدر روشن است. مهم این است که اهداف برای کسانی که برای او کار میکنند چقدر روشن است. اگر کسانی که دور یک کارآفرین جمع شدهاند او را فردی غیرمعمولی بدانند با خواستههایی عجیب و غریب دچار مشکل میشوند. کارآفرین کسی است که دقیقا میداند چه چیزی میخواهد. او کاری که انجام میدهند را به روشنی میبیند و علاوه بر این به خوبی به همه همراهانش هم منتقل میکند که دقیقا از آنها چه میخواهد.
۱۰.
تیم غیرحرفهای
من بزرگترین آسیبها را در طول کارم از کسانی خوردم که غیرحرفهای بودند و خودشا را پشت کلمات پنهان میکردند. افراد زیادی دور و برم بودند که خوب حرف میزدند. اما خوب کار نمیکردند. آنها با خودشان دعوا داشتند و نمیدانستند که چه میخواهند. روز و شب این افراد بسیار متغیر است و شما میشود کانون توجه آنها. افراد غیرحرفهای بیشتر از این که به خود کار فکر کنند به حاشیهها و روابط فکر میکنند. افراد غیرحرفهای که ادعای حرفهای بودن دارند بزرگترین آسیب برای یک فعالیت کارآفرینانه در زمانی است که کسب و کار هنوز نوپاست. افراد غیرحرفهای با خودشان انبوهی از مسائل را میآورند و با رفتنشان هم انبوهی از مسائل را باقی میگذارند. بنابراین کارآفرینها برای این که دوام داشته باشند باید سیستم جذب منابع انسانی فوقالعاده حرفهای داشته باشند و پیوسته نیروهای خلاق و جوان و پرانرژی را شناسایی کنند. کسانی که در سیستمهای دولتی کار کردهاند اگر وارد کسب وکارهای نوآورانه شوند، مشکلات فراوانی را در فعالیتهای کارآفرین ایجاد میکنند.
۱۱.
مدیریت مالی ضعیف
بیشتر کارآفرینها مدیران مالی ضعیفی هستند. فعالیتهای کارآفرینانه فعالیتهای به شدت خلاقانه است و مدیران مالی قوی به شدت از خلاقیت فراری و دور! البته شاید برای مدیران مالی عزیز این حرف ناراحتکننده باشد اما این یک واقعیت است و مدیر مالی که کارش را خوب بلد باشد این را قبول میکند و بحثی نمیکند! با این حال وقتی کارآفرینی بحثهای مالی و مالیاتی و حقوقی و قانونی را دست کم بگیرد ممکن است هم دچار مشکلات عجیب و غریب شود و هم این که فرصت رشد را از خودش میگیرد. دو دو تا چهار تا کردن و جمع کردن حسابها و رسیدگی به ترازنامه و صورت سود و زیان و دهها فعالیت دیگر حسابداری ممکن است وقت زیادی بگیرند. و مهمتر از همه این که اصلا جذاب نیست اما هنوز چارهای نیست. بیشتر جوانانی که وارد دنیای کارآفرینی میشوند تصاویری از اتاقها و سالنهای شیک و رنگی در ذهن دارند، در حالی که بیشترین حجم فعالیتهای کارآفرینهای موفق سر و کله زدن با عددهای اعصاب خورد کن است!
۱۲.
نداشتن چشمانداز
این داستان را دوست دارم. شخصی از کنار جمعی رد میشد. از اولی پرسید چه کار میکنی. گفت مگر نمیبینی. دارم آجر روی آجر میگذارم. از دومی پرسید تو چکار میکنی. گفت دارم مسجدی میسازم که مردم در آن خدا را عبادت کنند. این داستان یک دنیا حرف دارد و هر کسی میتواند یک برداشت از آن داشته باشد. برداشت من این است که این که چه کاری میکنیم مهم نیست. مهم این است که به کارمان چگونه نگاه میکنیم. ما میتوانیم آجر روی آجر بگذاریم اما بدانیم که این آجر روی آجر گذاشتن ما به چه معناست. همین!
۱۳.
ترس از شکست
ترس از شکست از خود شکست بدتر است. برخی از کمپانیهای بزرگ دنیا برای شکستن ترس مدیران ارشدشان آنها را میفرستند بانجی جامپینگ. شکست یک اتفاق طبیعی و معمولی است اما ترس از شکست مانند خوره روح را میخورد. ترس از شکست مانند این است که کسی کار بدی کرده و میداند کسی جای دیگر مدرکی از او دارد و همیشه به او باج میدهد. ترس از شکست باج دادن به شکست است. باید گذاشت اتفاق بیفتد. تا زمین نخوریم بلند شدن را یاد نمی گیریم.
۱۴.
عدم تمرکز
ما همیشه زمانی کار دیگران را میبینیم که یا دارند روی فرش قرمز راه میروند و یا زمانی که پشت تریبون آمدهاند و همه با خوشحالی و هیجان برای آنها دست میزنند. ما هرگز اعصاب خوردیهای آنها را ندیدهایم و مهمتر از همه تمرکزی که آنها بر کارشان داشتهاند را ندیدهام. کارآفرین ها زمانی که همه مشغول فعالیتهای مختلف هستند و خبرهای جورواجور را دنبال میکنند و وقتشان را پای برنامههای بیارزش تلویزیونی هدر میدهند، روی کارشان تمرکز کردهاند و به شدت به کاری که میکنند و بهتر شدن آن فکر میکنند. عدم تمرکز بدترین دردی است که به سراغ یک کارآفرین میآید و در کسب و کارهای بزرگ زمانی اتفاق میافتد که یک کسب و کار ماموریت و فلسفه وجودیاش را فراموش میکند و پول درآوردن بیشتر از هر راه ممکن هدف میشود.
۱۵.
دانش و مهارت کم
شما ممکن است چیز زیادی درباره کارهایی که در مجموعه شما انجام میشود ندانید اما هرگز نمیتوانید چیزی ندانید. دانش و مهارت کم و البته عدم تلاش برای توسعه آن به مرور کارآفرینها را به اعماق میبرد و او هر روز دور و دورتر میشود. رضا قطبی رییس تلویزیون ایران در قبل از انقلاب بود. او یکی از معدود مدیران موفق ایرانی بوده که ما خیلی کم او را میشناسیم. میگویند بارها پیش میآمده که خودش میآمده پشت میز تدوین و تدوین میکرده. آگیلوی یکی از بزرگترین تبلیغاتچیهای دنیاست. در کتاب معروفش میگوید هر چند وقت یک بار خودم همه کارهای یک پروژه را دست میگرفتم تا نشان دهم که هنوز هم سرپا ایستادهام. کار عار نیست!
۱۶.
انجام یک باره همه کارها
اگر بنز از روز اول میخواست این چیزهایی که الان میسازد را بسازد هنوز به پای ایران خودرو هم نرسیده بود. یادتان بیاید محصولات اپل در چند سال پیش را. هیچ کاری هیچ وقت کامل نیست و فقط باید به این فکر کرد که بهترین کار را در بهترین زمان ممکن انجام داد. کسانی که میخواهند به سرعت بهترینها و قویترینها را ارائه کنند باد آنها را خواهد برد.
۱۷.
گرفتن پروژههای متعدد و بیارتباط به هم
بیشتر کارآفرینها مشکلی در گرفتن پروژه ندارند. آنهایی که نمیتوانند پروژه بگیرند را بگذاریم کنار. در ایران همیشه کار هست. آفتی که کارآفرینهای خوب هم ممکن است دچار آن شوند این است که تصور میکنند هر کاری که به آنها پیشنهاد میشود را در ابتدای کارشان نباید رد کنند. در حالی که هرگز نباید افسار کسب و کار را دست مشتری داد. این ما هستیم که میدانیم میخواهیم چه کار کنیم.
۱۸.
کارآفرینی همزمان
هیچ کارآفرینی را ندیدهام که همزمان دو کارآفرینی موفق داشته باشد. هرگز نمیتوان همزمان با یک تیر دو نشان را زد! این غلط است. یک نفر هرگز نمیتواند از دو نردبان همزمان بالا برود.
۱۹.
رویاپردازی نکردن
کارآفرینی ریشه در رویاپردازی دارد و زمانی که یک کارآفرین از منابع رویاپردازی دور میشود و دیگر نمیتواند رویاپردازی کند مرگش فرارسیده است. کارآفرین باید قدر منابع رویاپردازیاش را بداند و همیشه به آنها متصل باشد.
۲۰.
فرهنگ سازمانی
آخرین چیز و البته نه کماهمیتتر از باقی موارد. فرهنگ سازمانی عجیتترین پدیده سازمانهاست. فرهنگ همه چیز سازمانهاست و هرگز نمیتوان با انگشت آن را نشان داد. فرهنگ زمانی که مورد توجه جدی قرار نگیرد به نقطه آسیب تبدیل میشود. حالا این که فرهنگ کجاست و چگونه میتوان با انگشت نشانش داد داستان مفصلی دارد که انشاالله در متنهای بعدی دربارهاش مینویسم.
مطالب مشابه کارآفرین:
موفقیت کارآفرینان جوان در کسب و کار