شناخت استراتژیهای کسب درآمد آدیداس
کمپانی لوازم ورزشی آدیداس بیش از ۵۳٫۷۳۱ نیروی کار در ۱۶۰ کشور دنیا دارد. همچنین این کمپانی سالانه حدود ۶۶۰میلیون محصول تولید و فروشی برابر با ۱۴٫۵میلیارد یورو دارد. این آمار و ارقام به تنهایی گویای عظمت این کمپانی است؛ عظمتی که جز با انتخاب استراتژی های مناسب کسب و کار هرگز برای این شرکت محقق نمیشد.
بخش بندی، تعیین هدف، موقعیت یابی در استراتژی بازاریابی آدیداس
آدیداس به عنوان بزرگ ترین کمپانی تولید کننده لوازم ورزشی اروپا و یکی از بزرگترین کمپانیهای دنیا، در رابطه با استراتژی بخشبندی خود از فاکتورهایی همچون عوامل روانشناختی، جمعیتی و رفتاری بهره میبرد. مجموعه آدیداس چهار برند را در پرتفولیوی قوی خود جا دادهاست. این کمپانی از استراتژی تعیین هدف متفاوتی برای مخاطب قرار دادن نوجوانان، بزرگسالان و کودکان بهره می برد.
اگرچه آدیداس بیشتر ردههای سنی ۴۰-۱۳ را به عنوان مشتریان هدف خود میشناسد، اما عمده مصرف کنندگان محصولات این کمپانی را قشر مرفه و رده های سنی ۳۰-۱۵ سال جامعه تشکیل میدهند.
موقعیت یابی براساس کاربران و میزان سوددهی، استراتژی است که آدیداس به کمک آن تصاویر متمایزی را در ذهن مشتریان آینده خود به وجود می آورد. از طرف دیگر تاکید برند آدیداس به بالا بودن کیفیت محصولاتش آن را تا به امروز سر پا نگه داشته است.
ماموریت استراتژی بازاریابی آدیداس
مجموعه آدیداس سعی دارد در صنعت لوازم ورزشی و در رقابت با سایر برند ها حرف اول را بزند. مدیر بازاریابی این شرکت می گوید: «ما متعهدیم به طور مداوم برند و محصولاتمان را قوی تر کرده و جایگاه رقابتیمان را بهبود ببخشیم.»
شعار تبلیغاتی
«غیرممکن وجود ندارد.» این جمله یکی از معروف ترین شعارهای تبلیغاتی کمپانی آدیداس است. این شعار که به اهمیت سلامت جسمانی و تلاش برای رسیدن به هرآنچه افراد آرزو دارند اشاره دارد، یکی از بزرگترین داراییهای آدیداس بوده و احتمالا خلاصه استراتژی بازاریابی این شرکت را نشان میدهد.
مزایای رقابتی استراتژی بازاریابی آدیداس
ازجمله مزایای رقابتی آدیداس، شبکه پخش، کیفیت محصولات و تساوی حقوق برندهای آن است. این شرکت ۲۴۰۰ فروشگاه در سراسر دنیا دارد. آنها برای مطرح کردن نام خود، بسیاری از رویدادهای ورزشی از جمله فیفا، اِن.بی. ای و المپیک را پشتیبانی کردهاند. همزمان با گذشت سالها آدیداس به تولید محصولات ورزشی با کیفیت، راحت و با عمر طولانی شناخته شدهاست. از طرف دیگر روابط قوی با سازمانهایی مثل سازمان بین المللی کار و صندوق بینالمللی پول به این کمپانی فرصت داده به کسب و کار خود ثبات ببخشد.
استراتژی پخش در استراتژی بازاریابی آدیداس
با توجه به تغییرات بازار و رشد سریع مشتریان، آدیداس نیز تمرکز خود را روی پیش بینی این تغییرات معطوف کرده تا بتواند به سرعت پاسخگوی تغییرات باشد. آدیداس بعد از بررسی فرآیند خرید مشتریان به این نتیجه رسید که تعامل با مشتری، قابلیت دسترسی، راحتی و حجم محصولات نقش مهمی در موفقیت استراتژی پخش این کمپانی دارد. این شرکت به منظور گسترش سیستم پخش خود محصولاتش را در فروشگاههای اختصاصی و برند های همکار آدیداس مثل «سی اندام» قرار داده است.
تساوی حقوقی برند ها در استراتژی بازاریابی آدیداس
تسلط بر شبکه های اجتماعی و فعالیت در هرگونه برنامه اجتماعی محور به آدیداس کمک کرده به یکی از بزرگ ترین نقش آفرینان صنعت لوازم ورزشی تبدیل شود. هر برندی موظف است براساس تولید محصولات، خدمات و تجاربی که در آن صنعت به دست آورده، هویت متمایز و مخصوص به خود و نیز جایگاهش را در بازار مشخص کند.
به این ترتیب است که یک برند رشد و سوددهی خود را در طولانی مدت به دست خواهد آورد. در حالی که آدیداس و ریبوک هر کدام هویت، فناوری، طراحی، اعتبار، قوانین استراتژیک و روش های خاص خود را دارا هستند، اما هر دوی این برندها در تلاش برای رشد فروش و سوددهی، با یکدیگر هم جهتاند.
تحلیل رقابتی در استراتژی بازاریابی آدیداس
پرتفولیوی چند برندی مجموعه آدیداس مزایا و فواید رقابتی مهمی را برای این کمپانی فراهم آوردهاست. براساس پرتفولیوی این برند، آدیداس بخش ورزش و مشتریان را به طور یکپارچه پوشش داده، چون این قسمت ها از لحاظ استراتژیکی برای پشتیبانی از جاه طلبی مجموعه و همچنین ترغیب و تشویق افراد، به گنجاندن فعالیتهای ورزشی در زندگی روزمره آنها موثر است. آدیداس به دلیل مواضع متغیرش از عهده این مهم برآمده، با این حال با گذشت سالها این شرکت هنوز نتوانسته این شرایط را برای ریبوک نیز فراهم کند.
شرکت های بزرگی مثل «نایکی» و «آدیداس» در دو دهه اخیر رشد قابل توجه داشتهاند. گسترش آنها در قارههای مختلف با تغییر سبک زندگی اقتصادهای روبه رشد، پیدایش اینترنت و نیز گسترش تجارت الکترونیک همراه بودهاست.
تحلیل بازار در استراتژی بازاریابی آدیداس
با توجه به وجود محصولات تقلبی و قدرت چانه زنی مشتریان، کار این برند ها برای ماندن در بازار دشوار شدهاست. اگرچه محصولات این کمپانیها بیشتر برای افراد ورزشکار تولید میشود، اما بخش قابل توجهی از مشتریان و خریداران آنها را افراد عادی و نوجوانانی تشکیل میدهند که هر لحظه ممکن است به هر دلیلی برند مصرفی خود را تغییر دهند. صنعت لوازم ورزشی همزمان با تغییر سبک زندگی افراد و نیز وضعیت اقتصادی آنها در حال تغییر است.
تحلیل مشتری در استراتژی بازاریابی آدیداس
مصرف کنندگان آدیداس طبقه متوسط رو به بالا و طبقه مرفه جامعه را شامل میشوند. برای موفقیت در بخش مشتریان، آدیداس اذعان کرده تولید انبوه یا استراتژی بازاریابی انبوه برای بازار امروز کافی نیست. تنها از طریق شناسایی و درک انگیزه و هدف افراد از انجام فعالیتهای ورزشی، سبک زندگی آنها، وضعیت جسمانی و مکانهایی که در آن به انجام فعالیتهای ورزشی میپردازند، می توان محصولات ورزشی مطابق با عادات آنها را تهیه کرد. این کار در ماندگاری و وفاداری مشتریان آن برند موثر خواهدبود.
شناسایی تهدیدها
رقبای زیادی در حوزه محصولات ورزشی وجود دارند، اما یکی از آنها یعنی نایکی از همه شاخصتر است. نایکی پرچمدار بازار آمریکا بوده و محصولاتی مشابه آدیداس و با همان رِنج قیمت تولید میکند. اما بیشترین خطر از سوی محصولات تقلبی است که در بازار آسیا به فروش میرسد. بازارهای آسیایی محصولات مشابهی را با قیمت و کیفیت پایین تر از آدیداس تولید می کنند. به این ترتیب مشتریان با پرداخت پول کمتر قادر خواهند بود کالاهای تقلبی را خریداری کنند.
درک فرصت ها
آدیداس از فناوری جدیدی به نام «micoach» بهره میبرد؛ برنامه ای جدید که انجام فعالیتهای ورزشی را برای افراد، بهینه و ساده تر می کند. بر این اساس، کمپانی آدیداس با ترکیب لوازم ورزشی و دستگاههای الکتریکی مثل دستگاه سنجش ضربان قلب یا گوشیهای هوشمند به این مهم دست پیدا کردهاست. آدیداس با پیروی از این ایده و توسعه استراتژی بازاریابی مناسب به احتمال زیاد خواهد توانست سهام خود را افزایش دهد.
آگاهی از ضعف ها
آدیداس در سال ۲۰۰۶، برای کسب سهم بخش بیشتری از بازار ایالات متحده، اداره برند ریبوک را برعهده گرفت. از همان زمان ریبوک به یکی از بخش های مشکل آفرین این کمپانی تبدیل شد. در اثر بحران های مالی که طی سالهای ۲۰۰۷ و ۲۰۰۸ برای آیداس به وجود آمد، این کمپانی باید با کاهش درآمد ها مبارزه میکرد. در طول این بحران، ریبوک ۲۹ درصد از تقاضای بازار آمریکای شمالی را از دست داد. یکی دیگر از نقاط ضعف آدیداس، تولیدات این کمپانی بود.
از آنجایی که آدیداس محصولات خود را در کشور هایی با نیروی کار ارزان تولید میکند، تضمین کیفیت این محصولات کار بسیار دشواری خواهد بود. این شرکت ۶۷ درصد از ماشین آلات خود را در آسیا قرار داده، چون بسیاری از کفشهای تولیدی این کمپانی را نمیتوان به صورت مکانیکی تولید کرد. همچنین ۹۰درصد فرآیندهای تولیدی این شرکت به وسیله کارگران انجام میشود.
شناخت نیاز مشتریان در کسب درآمد
نیاز مشتریت را بشناس و بر اساس نیازش رفتار و عمل کن . کسب درآمدی موفق است که علاوه بر شناخت نیاز مشتری و ارائه کالا و خدمات عالی، طراحی متفاوتی از مدل مشتری محوری ، با سازماندهی اخذ وفاداری مشتری برای خود داشته باشد.
درک نیاز مشتری و عمل کردن بر طبق نیازش اولین قدم موفقیت در کسب و کار و افزایش درآمد است. تجربه نشان داده که مدیران موفق در کسب درآمد اینترنتی کسانی هستند که مشتری مداری را سر لوحه کارشان قرار دادند و هدف اصلی آنها، جذب مشتری بیشتر با اتخاذ سیاست رفتاری بر طبق خواسته مشتری هست . حرف اول و آخر در هر نوع کسب و کاری را نیاز و خواسته مشتری می زند و کسی موفق است که بیشتر بر اساس این نیاز حرکت کند. تجزیه و تحلیل نیاز مشتری فقط محدود به دریافت کالا و خدمات متمایز نیست و بسیار فراتر و بیشتر از اینهاست. آگاهترین مدیران اجرایی همواره این سوال را از خود میپرسند که «مشتریان ما چه میخواهند». شرکتهای پیشرو میدانند که آنها در فضای کسبوکاری هستند که مبتنی بر «تجربه مشتری» است و میدانند که چگونگی ارسالهای یک شرکت برای مشتری به اندازه آنچه ارسال میشود اهمیت دارد. هر زمان که مشتری با شرکت ارتباط برقرار میکند و به صورت حضوری مراجعه میکند، در ذهن خود قضاوتی را از شرکت شکل میدهد که یا منجر به بازگشت وی به شرکت برای خرید بیشتر و توصیه و معرفی شرکت به سایرین خواهد شد یا برعکس باعث احساس عدم رضایت و دلسردی او میشود. و این همان «تجربه مشتری» است.
باید بدانیم که مشتریان امروزه انتظاری فراتر از دریافت محصول و خدمت باکیفیت از شرکت دارند. با تکیه بر تجزیه و تحلیلهای پیشرفته در اصول اولیه تعامل با مشتری و مراحل ضروری برای بازطراحی کسبوکار در یک مدل مشتری-محور و سازماندهی آن برای پیامدهای بهینه کسبوکار، رهبران سازمانی در زمینه تجربیات مشتری به دیدگاههای سریع برای ایجاد وفاداری در مشتریان، شادتر نگه داشتن آنها، افزایش ۵ تا ۱۰ درصدی درآمد و کاهش هزینه به میزان ۱۵ تا ۲۵ درصد در خلال دو یا سه سال دست مییابند. اما دستیابی به این اهداف صبر و شکیبایی فراوان میطلبد تا سازمانی ایجاد کند که جهان را از چشمهای مشتریان ببیند و عملکردها را برای ایجاد ارزش در یک مسیر مشتری-محور بازطراحی کند. وظیفه مدیریت با در نظر گرفتن مشتری (و نه سازمان) در راس امور شروع میشود.
تعامل را از دید مشتری ببینید
تکنولوژی قدرت بینظیری برای ارائه قوانین در خرید کالاها و خدمات در دستان مشتریان میگذارد. تحقیقات نشان میدهد که «اکنون» سهچهارم مشتریان، با گذشت پنج دقیقه پس از برقراری تماس، انتظار ارائه خدمات را دارند. یک سهم مشابه، یک تجربه ساده میخواهد، از اپلیکیشنهای مقایسهای در زمان خرید استفاده میکند و اعتماد بسیاری به بازبینیهای آنلاین به اندازه پیشنهادهای شخصی قائل است. مشتریان از شرکتها انتظار همان نوع از سریع بودن، شخصیسازی و راحتی را دارند که از شرکتهای پیشرو مانند گوگل و آمازون دریافت میکنند.
سفر مشتری۱ را شناسایی و درک کنید
شناسایی و درک سفر مشتری به معنای توجه کردن به تجربیات کامل و بههم پیوستهای است که مشتریان از چشمانداز خود در مورد یک شرکت دارند. بسیاری از شرکتها بر نقاط تماس۲ تعامل شخصی تمرکز میکنند؛ نقاط تماسی که به صدور صورتحساب، آمادهسازی کالا و خدمات، ارائه خدمات و لایک در فضای مجازی اختصاص داده شده است. در مقابل، سفر مشتری، یک شروع و پایان تعریف شده و واضح دارد و دیدگاه مشتری را نشان میدهد و فقط به نقاط تماس با سازمان اشاره نمیکند و از این نظر با نقشه نقاط تماس که نشاندهنده تعاملها یا تماسهای شخصی با مشتریان است، متفاوت خواهد بود.
مزیت دوچندان تمرکز بر سفرهای مشتری
در ابتدا، حتی اگر کارمندان در تعاملات نقاط تماس فردی با مشتریان به خوبی عمل کنند، تجربه کلی میتواند هنوز مایوسکننده باشد (نمودار ۱). از همه مهمتر این نکته است که تحقیق مککنزی نشان میدهد سفرهای مشتری نسبت به نقاط تماس بهطور قابلتوجهی بیشتر به پیامدهای کسبوکار مرتبط است. بهعنوان مثال، پژوهش اخیر مککنزی نشان میدهد که زمانی که سفر مشتری به خوبی عمل میکند، نسبت به زمانی که تنها نقاط تماس و تعاملات شخصی خوب عمل میکنند، رضایت مشتری از بیمه سلامت ۷۳درصد بیشتر خواهد بود.
آنچه برای مشتریان اهمیت دارد را تعیین کنید
مشتریان از شرکتها انتظار استانداردهای بالا در کیفیت محصول، عملکرد خدمات و قیمت دارند. چگونه شرکتها میتوانند تعیین کنند که کدام یک از این عوامل برای بخشهایی از مشتریان که آنها در آن فعالیت میکنند، بیشترین اهمیت را دارند؟ کدام یک بالاترین ارزش اقتصادی را تولید میکند؟ در اکثر شرکتها، تعدادی از سفرهای مهم مشتری وجود دارند. درک آنها، به یک کسبوکار کمک میکند تا تمرکز خود را حفظ کند، اثر مثبتی بر رضایت مشتری داشته باشد و فرآیند بازطراحی عملکردها حول نیازهای مشتری را شروع کند. ابزارهای تحلیلی و منابع کلانداده از عملیات شرکت، میتوانند به سازمانها کمک کنند تا عواملی را که مشتریان را خشنود میسازند و همچنین رفتار واقعی مشتری که ارزش اقتصادی ایجاد میکند را تعیین کنند. گاهی فروض اولیه نابود میشوند. به عنوان مثال در مطالعه موردی یک فرودگاه نشان داده شد که رضایت مشتری بیشتر به رفتار پرسنل امنیتی فرودگاه ارتباط دارد تا زمان صرفشده در خط انتظار.
یک هدف مشترک از تجربه مشتری تعریف کنید
در سازمانهای بزرگ، یک تجربه متمایز مشتری به ایجاد یک حس جمعی از یقین و هدف برای رفع نیازهای واقعی مشتری بستگی دارد. این هدف باید از طریق یک بیانیه هدف ساده اما انگیزهبخش برای هر کارمند بهطور واضح بیان شود، یک دیدگاه و اشتیاق مشترک که با توجه به ارزش پیشنهادی برند یک شرکت، معتبر و سازگار است. (ارزش پیشنهادی بیان میکند که چرا مشتریان باید محصولات ما را بخرند یا از خدمات ما استفاده کنند). بهترین مثال از چنین دیدگاه مشترکی میتواند هدف مشترک کمپانی والت دیزنی باشد: «ما با ارائه بهترین سرگرمیها برای افراد در همه سنین و در همهجا شادی ایجاد میکنیم.» بیانیه هدف باید به مجموعهای از اصول یا استانداردها برای هدایت رفتار از سطوح پایین تا بالای سازمان اطلاق شود. سفر مشتری چارچوبی است که به یک شرکت اجازه میدهد تا خودش را سازماندهی کند و کارمندان را برای ارسال ارزش بهطور پایدار و همتراز با هدف آن تجهیز کند. ساختار این سفر میتواند باوجود مرزهای عملکردی، به تطبیق کارمندان حول نیازهای مشتری کمک کند.
کسبوکارتان را براساس گذشته مشتریانتان بازطراحی کنید
مدیرانی که روی تجربه مشتری کار میکنند، ابتدا با متمایز ساختن هدف و تمرکز بر بهبود مهمترین سفر مشتری شروع میکنند؛ چه این سفر باز کردن حساب بانکی باشد، چه بازگرداندن یک جفت کفش، نصب کابل تلویزیون یا حتی بهروزرسانی آدرس و اطلاعات حساب.سپس آنها مراحلی که این سفر را میسازند بهبود میبخشند. برای مدیریت انتظارات، آنها فرآیندهای پشتیبانی را با روانشناسی مشتریانشان طراحی میکنند. آنها خود و سازمانشان را برای رفع مشکلات در تعاملات با مشتریان و برای ایجاد فرآیند فرهنگ نوآوری مداوم و مورد نیاز برای ایجاد تغییرات بنیادیتر سازمانی تغییر شکل میدهند.
سفرهای مشتری را با استفاده از تکنولوژیهای دیجیتال بازطراحی کنید
مشتریان به شخصیسازی و سهولت مواجهه با بومیهای دیجیتال مانند گوگل و آمازون خوگرفتهاند و اکنون انتظار همان نوع خدمت را از سوی بقیه دارند. تحقیقات نشان میدهد که ۲۵ درصد مشتریان درست بعد از یک تجربه بد شرکت را ترک خواهند کرد.
مدیرانی که روی تجربه مشتری کار میکنند، حتی میتوانند با دیجیتالی کردن فرآیندهای سفر مشتری بهتر از قبل شوند. در این تلاشها، تیمهای چند زمینهای مشترکا فرآیندها و سفرهای پرتاثیر را در این زمینه طراحی، آزمون و تکرار میکنند و دائما آنها را پس از دریافت دادهها از سوی مشتریان پالایش و بازنشر میکنند. چنین روشهایی به مدیران با عملکرد بالا کمک میکند تا در کمتر از ۲۰ هفته شاهد بهبود قابلتوجه در فرآیند باشند. طبق برخی مطالعات، شرکتهای دیجیتال آگاه بهطور قابلتوجهی نسبت به رقبای خود بهتر عمل میکنند. برای دستیابی به این نتایج، کسب و کارهای ثابت باید روشهای جدید کار کردن را بپذیرند.
معیارهایی ایجاد کنید که بازخورد مشتریان را اخذ میکند
کلید راضی نگه داشتن مشتریان تنها سنجش آنچه رخ میدهد نیست؛ بلکه استفاده از دادهها برای عملکرد در خلال سازمان نیز هست. نوع معیار مورد استفاده نسبت به مسیری که از آن استفاده میشود از اهمیت کمتری برخوردار است. سیستم سنجش ایدهآل تجربه مشتری، سفرهای مشتری را در مرکز هرم سازمانی میگذارد و آنها را با سایر المانهای مهم دیگر مانند پیامدهای کسب و کار و بهبودهای عملکردی مرتبط میسازد. هدایت افراد در سازمان در راس هرم شرکتی قرار میگیرد، درحالیکه از بازخورد مشتری برای شناسایی فرصتهای بهبود استفاده میکند، با معیاری برای سنجش تجربه مشتری شروع میشود و سپس به سفرهای کلیدی مشتریان و شاخصهای عملکردی سرازیر میشود (نمودار ۲).
نظارت میان کارکردی را به موقع اجرا کنید
حتی برای شرکتهایی که به آرامی با یکدیگر کار میکنند، تغییر به سوی یک مدل مشتریمحور که میانبری در عملکردها ایجاد کند، یک کار ساده نیست. برای حرکت از دانش به سوی عمل، شرکتها نیاز به نظارت و رهبری سازمانی صحیح دارند. بهترین سازمانها از نوعی ساختارهای نظارت برخوردارند که یک پشتیبان (یک مدیر ارشد مشتری) و یک فرد اجرایی برای هر سفر مشتری اولیه دارند. آنها همچنین تیمهای تماموقت دارند که کار روزانه خود را در سازمان موجود انجام میدهند. برای موفقیت، این دگرگونی باید در خلال فعالیتهای نرمال رخ دهد. برای پرورش درک و اعتقاد راسخ، رهبران سازمانی در همه سطوح باید همان الگوی رفتاری باشند که از تیمهایشان انتظار دارند. مکانیزمهای رسمی تقویت و فعالیتهای ایجاد مهارت در سطوح چندگانه سازمانی از دگرگونی و تغییر شکل حمایت میکنند.
پیروزیهای اولیه را برای نشان دادن خلق ارزش ثبت کنید
بسیاری از دگرگونیهای تجربه مشتری با مشکل مواجه میشوند؛ چرا که رهبران سازمانی نمیتوانند نشان دهند که چگونه این تلاشها ارزش خلق میکنند. مدیران اجرایی، درحالیکه مزایای روابط بهبود یافته مشتری را بیان میکنند، کارهای جدید و برجستهای برای خشنود کردن مشتریان شروع میکنند؛ و به داشتن هزینههای واضح و نتایج کوتاهمدت ناواضح پایان میدهند. راه بهتر برای خلق ارزش، تحلیل عملکرد مشتریان راضی و ناراضی در سازمان و تمرکز بر رضایت مشتری است. این امر نیاز به نظم و انضباط و شکیبایی دارد؛ اما نتایج آن پیروزیهای اولیه خواهد بود که اعتماد را در خلال سازمان و نیروی بیشتر برای نوآوری ایجاد میکند. خشنود کردن مشتریان با تسلط بر مفهوم «تجربه مشتری» و اجرای آن یک چالش است. اما این امر نیازی ضروری برای هدایت در محیطی است که مشتریان قدرت رشد سازمان را در دست دارند.
پینوشت:
۱- سفر مشتری (Customer Journey) نشاندهنده کلیه مراحل و شرایطی است که مشتری در زمان تعامل با یک سازمان، آنها را تجربه میکند. این ابزار دیدگاه و تجربه مشتری را از تماس آغازین تا فرآیند ایجاد مشارکت نشان میدهد.
۲- نقاط تماس یا (Touch Point) نقاط ارتباطی مخاطبان با برند است، که از این نقاط میتوان به بستهبندی محصول، نحوه چیدمان محصولات در فروشگاه، وبسایت و سایر فضاهای ارتباطی اشاره کرد. هریک از این موارد میتوانند از طریق ایجاد تداعیات مثبت و منفی زمینهساز تجربهای برای مخاطبان باشند. در واقع نقاط تماس نشاندهنده تعامل و تماسهای شخصی با مشتریان است.
منبع
ترجمه آناهیتا جمشیدنژاد در دنیای اقتصاد
مطالب مشابه مشتری:
جذب عواطف کاربران برای کسب درآمد بیشتر
نقش پوشش و فضا در افزایش کسب درآمد
نظر گوگل درباره نقش مدیران در افزایش کسب درآمد
راههای افزایش فروش و کسب درآمد بالا
بهترین شیوه کسب درآمد از اینترنت
شناخت علایق در کسب درآمد اینترنتی
اگرچه کسب درآمد و راه اندازی کسب و کار اینترنتی و یا خانگی مهم است ولی برای ادامه هر کاری باید مشخصه های آن کار را رعایت کرد تا به نتیجه دلخواه رسید. یکی از فاکتورهای ادامه کسب و کار داشتن علاقه و اشتیاق است . عده ای از کارشناسان روان شناسی معتقدند که یکی از مهمترین عوامل در راه اندازی کسب و کار و ادامه آن و رسیدن به ثروت و موفقیت داشتن علاقه است در واقع راه اندازی کسب و کار مطابق با علایق فرد می تواند موفقیت چشمگیر به همراه داشته باشد. زمانی که علاقه به کسب و کار باشد آن کار تنها برای کسب درآمد نیست بلکه یک تفریح و منبع روحیه برای فرد شده و انسان از انجام دادن آن لذت می برد. لذا درآمد و کسب درآمد ساده و راحت شده و موجب پیشرفت در کار می شود . فرد علاقمند به کسب درآمد از اینترنت اگر با عشق وارد شود ساعتها برای کار و کسب درآمد خود وقت گذاشته و تلاش می کند تا راههای جدیدتر و پرسودتر را شناسایی کند. فرض کنید علاقه شما بازی های کامپیوتری باشند، مطمئنا راه اندازی یک کسب و کار اینترنتی در مورد بازی های کامپیوتری میتونه علاوه بر اینکه برای شما ایجاد درآمد میکنه یک سرگرمی هم باشه.
حالا این علاقه به کسب درآمد را چگونه در خودتان پیدا کنید ؟ برای پاسخ به این سوال ، شما باید به چهار سوال زیر جواب دهید:
همانطور که در مطلب ۷ قدم برای شروع راه اندازی کسب و کار اینترنتی گفته شد، یکی از مهمترین قدمها قبل برای راه اندازی یک کسب و کار موفق اینه که ابتدا علایق خودتون رو پیدا کنید.
در این مطلب میخواهیم به شما کمک کنیم تا بتونید علایق خود را پیدا کرده و بفهمید در کدام حوزه ها شور و اشتیاق بیشتری دارید؟
۴ پرسش مطرح کردیم که با پاسخ به این پرسشها میتونید علایق خود را بهتر بشناسید.
پرسش اول: مهارت های منحصر به فرد شما چیست؟
یک قلم و کاغذ برداشته و هر آنچه در آن مهارت دارید رو به صورت یک لیست در اون یادداشت کنید. حتما نباید در زمینه خاصی یک متخصص و حرفه ای باشید، همین که در مورد موضوعی به اندازه کافی اطلاعات داشته باشید میتونه برای شما یک مهارت ایجاد کنه.
شاید شما جوجه کباب های خوشمزه ای درست میکنید، یا شاید در آشپزی یا درست کردن غذای خاصی مهارت داشته باشید.
پس لزوما مهارت داشتن معنیش این نیست که باید در زمینه خاصی مهارت های آکادمیک یا دانش تخصصی داشته باشید. هر چیزی که در اون تجربه دارین میتونه برای شما یک مهارت محسوب بشه.
بر فرض رانندگی میتونه برای تان یک مهارت باشه. شما مایکل شوماخر نیستید ولی به اندازه کافی مهارت رانندگی دارید.
بیاید تمام حوزه های مختلف زندگی تون رو بررسی کرده و ببینید مهارت ها و استعداد های شما کجا و در چیست یا در چه زمینه هایی تجربه دارید.
بعضی وقت ها بعضی از مهارت ها یا علایقمون انقدر از نظر ما عادی جلوه میکنند که شاید متوجه آن نشویم، در این صورت میتونید از دوستان یا اطرافیان خود بپرسید که به نظر آن ها شما در چه چیزی مهارت دارید؟
قرار نیست مهارت شما در حد شکافتن هسته اتم باشه، همونطور که در مثال بالا گفتیم مهارت در درست کردن یک غذای ساده یا انجام کاری ساده میتونه برای شما یک مهارت باشه.
هر چیزی که به ذهنتون رسید از بزرگ تا کوچک حتی مهارتهای احمقانه رو یادداشت کنید.
پرسش دوم: هنر شما چیست؟
الزاما داشتن هنر به معنی هنر موسیقی یا نقاشی یا مجسمه سازی نیست. شما در انجام هر کاری که خلاقیت به خرج میدین به نوعی هنرمند هستید.
پس ببینید خلاقیت های شما کجاست؟ به عنوان مثال ممکن هست در درست کردن غذاهای مختلف با خلاقیت خود سلیقه به خرج داده و در طعم و مزه آن غذا تغییراتی رو میدهید که همه از شما در مورد دستور پخت آن غذا سوال میکنند و یا شاید هم در چیدمان میز یا تزئین غذاها خلاقیت دارید.
منظور از هنر هر چیزی است که هم جنبه هنری داشته باشد و هم در انجام آن خلاقیت به خرج دهید.
به عنوان مثال سبک سفر کردن خودش یک هنر هست. کافیه دیدتون رو گسترش داده و به اتفاقات و کارهای روزمره خود با دید دیگری نگاه کنید تا بتونید متوجه خلاقیت های خود شوید.
به طور کل هنر میتونه شامل خیلی چیزا باشه، از هنر آرایش، رقص، ساختن ابزار یا چیز خاصی، استفاده حرفه ای از وسیله ای، هنر پول خرج کردن یا پس انداز کردن، هنر لباس پوشیدن، هنر برقراری ارتباط، و خیلی موارد دیگه.
فقط کافیه فکر کنید و ببینید هر کدام از این مواردی که ذکر شد هر کدوم چه صنعت بزرگی هستند که سالانه میلیون ها دلار درآمد برای صاحبان این هنر ها ایجاد میکنند.
هر چیزی که در آن هنر یا خلاقیتی دارید رو هم به لیست علایق تان اضافه کنید.
پرسش سوم: به چه چیزی علاقه مندید؟
در این قسمت چند پرسش زیر میتونه به پیدا کردن چیزهایی که به آن علاقه دارید کمک کنه:
• چه چیزی هست که میتونید یک روز کامل راجع به آن حرف بزنید یا فکر کنید و خسته نشوید؟
• چه چیزی است که همیشه دوست داشتید آن را یاد بگیرید؟
• چه چیزی است که حاضرید ساعتها برای آن وقت بگذارید حتی اگر پولی بابت انجام آن دریافت نکنید؟
سعی کنید به پرسش های بالا پاسخ بدهید به این ترتیب میتونید زمینه های مختلفی از علایق خود را شناسایی کنید.
شاید به راننگی علاقه داشته باشید و رانندگی کردن شما رو به وجد بیاره حتی اگر ساعتها رانندگی کنید خسته نشوید.
شما میتونید یک روز کامل بشینید و از تجربیات رانندگی و اتفاقات و حوادثی که از سر گذروندید و مهارت های خود صحبت کنید. تا حالا شده پیش یه راننده کم تجربه نشسته و دائما بخواهید به او گوشزد کنید که در فلان شرایط باید چی کار کنه یا بخواهید از تجربیات خود برای او بگویید؟ خب این متیونه یکی از علاق شما باشه.
یک مثال دیگر: ممکن هست همیشه دوست داشتید یک زبان دیگر هم یاد بگیرید ولی هیچ وقت فرصت نشده. این هم میتونه از جمله علایق شما باشه علاوه بر اینکه میتونید نه تنها آن زبان رو یاد بگیرید بلکه میتونید هم زمان آموخته های خود را با دیگران نیز به اشتراک گذاشته و از این طریق به کسب درآمد پرداخته و کسب و کار اینترنتی خود را راه اندازی کنید.
پرسش چهارم: چگونه میتوانید به مردم کمک کنید؟
با توجه به مهارت ها یا تجربیاتی که دارید چه کارهایی است که میتونید در انجام آن به دیگران کمک کنید؟
کاری هست که شما بهتر از بقیه اون رو انجام میدهید؟ چه کاری هست که همیشه دوستان وآشنایان از شما در انجام آن یا رفع مشکلات خود از شما کمک میخواهند؟ چه چیزی هست که همیشه اطرافیان تان از شما میخواهند تا با شما در مورد آن مشورت کنند؟
به عنوان مثال اگر شما اطلاعات خوبی در زمینه امور فنی اتومبیل دارید میتونید به افرادی که این اطلاعات رو ندارند کمک کنید تا در شرایط ضروری بدونند چطور خودشان از پس مشکلات ماشین شان بربیایند.
یا اگر در زمینه تناسب اندام مهارت و تجربه دارید میتونید برای کسانی که به دنبال روشی برای لاغر شدن یا رسیدن به تناسب اندام هستند کمک کنید.
یا شاید هم در سرمایه گذاری در بورس اطلاعات خوبی دارید؟ همه دانسته های و مهارت هایی که دارید و باعث میشه تا هیمشه افراد برای رفع مشکلات خود به شما مراجعه کنند میتونه موارد خوبی باشه که به شما در پیدا کردن علایق تان کمک کنه.
فقط کافیه زمانی رو صرف فکر کردن کنید تا بتونید در تمام حوزه های زندگی تون بررسی کرده و ببینید علایقتون چیه؟
پیدا کردن علایق میتونه به شما کمک کنه تا یک کسب و کار موفق رو راه اندازی کنید. شاید بپرسید آیا ممکنه یک کسب و کار در مورد اون چیزی که بهش علاقه دارم ایجاد کرده و از اون درآمد کسب کنم؟
آیا راه اندازی کسب و کار اینترنتی در مورد آنچه به آن علاقه داریم امکان پذیر است؟
بله. تا زمانی که شما بتونید ایجاد ارزش کنید و راه حلی برای مشکلات مردم ارائه بدین، و این راه حل و ارزشی که ایجاد میکنید مرتبط با علایق تان باشد مطمئن باشید که با یک تیر دو نشان زده اید، هم کسب و کار پر سودی راه اندازی خواهید کرد و هم این کسب و کار سرگرمی شما خواهد بود چرا که موضوع آن چیزی است که به آن علاقه دارید.
پس فراموش نکنید که مهمترین موضوع این است که ایجاد ارزش کرده و با استفاده از علایق و مهارت های خود راه حلی برای مشکلات بازار هدف و مخاطبان آن ارائه دهید.
شناخت رازهای ذهن میلیونر
“تی. هارواکر” جزو نویسنده های مشهور حوزه موفقیت و کارآفرینی است. شهرتش به اندازه رابرت کیوساکی و وارن بافت نیست اما در ردههای چهارم و پنجم این دست نویسندگان قرار دارد و از شهرت خوبی برخوردار است. کتاب “رازهای ذهن میلیونر” که به تازگی توسط “بنفشه آشنا قاسمی” برای انتشارات نقش و نگار ترجمه شده با یک شعار بزرگ میخواهد ذهنیت شما را نسبت به ثروتمند شدن عوض کند: “ثروتمند بیندیشید تا ثروتمند شوید”
نویسندههایی مانند”تی . هارواکر” که خودشان زندگی مالی سختی را گذرانده اند و بعد از مدتی تلاش به ثروت رسیدهاند برای صحبت در خصوص ثروتمند شدن جزو بهترین گزینه ها هستند. آنها اتفاقاتی که از سر گذراندهاند را در ظرف تجربه ریخته و با مخاطبان شان در میان میگذارند.
“رازهای ذهن میلیونر” درباره زندگی هارواکر است، کسی که وقتی همراه خانواده اش به آمریکای شمالی رسید کمتر از ۵۰ دلار پول نقد داشتند و طی مدت زمان کوتاهی اتفاقاتی در زندگی اش افتاد و تصمیماتی گرفت که نتیجه اش ثروتمند شدن او بود.
این کتاب نزدیک به دو سال است که بازارهای جهانی کتاب را قرق کرده و البته این مسئله یک دلیل هم بیشتر ندارد؛ او درباره تفاوت اغنیا و ثروتمندان صحبت میکند و اینکه یک فرد فقیر چطور میتواند در طرز فکر و نگرشش به زندگی، تغییر ایجاد کند و پولدار شود. او بیش از هر چیز درباره رسیدن به ذهنی صحبت میکند که دغدغه میلیونر شدن دارد.
“همسایه میلیونر” نوشته توماس جی استنلی وارد بازار کتاب شد
عادتهای همسایه پولدار
انتشارات مهارتهای زندگی به تازگی کتابی با ترجمه “سمیرا دامغانی” روانه بازار کرده است که ۲۶۰ صفحه دارد و در آن “هفت راز شگفت انگیز زندگی ثروتمندان” منتشر شده است.
“توماس جی استنلی” در کتابی که به رشته تحریر در آورده ، درباره عادتهایی نوشته که میلیونرها در زندگی شان آنها را رعایت میکنند.
او در این کتاب ، به صرفهجو بودن ثروتمندان اشاره میکند، او با یک مثال جذاب این صرفه جویی را مشخص میکند :”از هر شش کت و شلوار گران قیمتی که در آمریکا فروخته می شود یکی از آنها را یک ثروتمند میخرد و بقیه را افراد با سطح درآمد بالا، همچنین از هر ۸ ساعت گرانقیمت که در آمریکا فروخته می شود یکی را افراد ثروتمند می خرند و بقیه را افراد با درآمد بالا” و همین مسئله نشان میدهد میلیونرها صرفه جویی را به خوبی آموختهاند.
این کتاب به شما یاد میدهد که ثروت با درآمد فرق دارد. ثروت آن چیزی است که اندوخته فرد به حساب می آید و درآمد مقدار پولی است که فرد آنرا خرج میکند. اگر شما درآمد بالایی دارید و تمام آنرا خرج میکنید، قطعا نباید خودتان را آدم ثروتمندی به حساب بیاورید.
کتابی که پیشنهاد خواندنش را به شما میدهیم حاصل تحقیق ۲۰ ساله ای است که دکتر “توماس جی استنلی” در خصوص زندگی میلیونرها و طرز فکر آنها داشته است. سبک زندگی در خارج از کشور با ایران بسیار متفاوت است اما در این کتاب، نکات مشترکی وجود دارد که با رعایت آنها می توان گامی در جهت موفقیت برداشت.
همسایه میلیونری که “توماس جی استنلی” در این کتاب به شرح زندگی اش میپردازد خصوصیات جالبی دارد. سطح زندگی او پایین تر از امکانات مالی است که دارد، پولش را در کارهای سرمایه گذاری میکند که قطعا او را به ثروت میرساند، به استقلال مالی بیشتر از مقام اجتماعی فکر میکند، این گونه آدم ها، معمولا خانوادهای نداشته اند که آنها را از نظر مالی تنبل بار بیاورد و آنها هم با همین روش فرزندانشان را بزرگ کردهاند و در نهایت، آنها برای آینده خودشان شغل درستی را انتخاب کردهاند.
اگر میخواهید در یک دوره فشرده موقعیت و جایگاه خودتان را در دنیا بیابید، این کتاب را از دست ندهید
فرصت های طلایی بسازید
کتاب ” ای کاش وقتی ۲۰ ساله بودم می دانستم” همانطور که از اسمش پیداست، درباره تجربیاتی است که یک فرد مسن آنها را در کتابش به اشتراک گذاشته تا جوانترها وقتی به سن و سال او رسیدند افسوس نخورند که چرا یک نفر، زودتر با آنها درباره اش صحبت نکرده است.
تجربیات نویسنده این کتاب حیرت انگیز است. او با آدمهایی به گفت و گو نشسته و تجربیات شان را در کتابش آورده که هر کدام الگوهای نادرست زندگیشان را عوض کرده اند و ظرف مدت کمی توانستهاند از موقعیتهای پیش پا افتادهای که داشتند برای خودشان فرصتهای طلایی بسازند، فرصتهایی که حتی خوابش را هم نمیدیده اند. این کتاب را خانم پروفسور سیلیگ نوشته و انتشارات هامون آنرا با ترجمه محمدرضا آل یاسین وارد بازار کرده است.