تعریف نقاط تماس برند با مشتری ، اهمیت و مهم ترین نقاط تماس کلیدی برند با مشتری
آموزش کسب و کار, کسب درآمد اینترنتی، استخدام، کنکور
آموزش کسب و کار, کسب درآمد,کسب درآمد اینترنتی , استخدام، کاریابی، کنکور و دانشگاه

نقاط تماس برند با مشتری

نقاط تماس برند با مشتری از اهمیت بالایی برخوردارند. در حقیقت، این نقاط تماس به عنوان فرصت‌هایی برای برند برای برقراری ارتباط مستقیم و مؤثر با مشتریان خود عمل می‌کنند. در ادامه، مفهوم، اهمیت، کاربرد و روش‌هایی برای بهبود نقاط تماس را بررسی خواهیم کرد.

نقاط تماس برند با مشتری به هر تعامل یا نقطه ارتباطی بین مشتری و یک کسب و کار یا برند اشاره دارد. این تعامل می‌تواند از طریق کانال‌های مختلفی مانند تعامل حضوری، آنلاین یا تلفنی صورت بگیرد. تاچ‌پوینت‌ می‌تواند شامل مراحل مختلف سفر مشتری باشد، از جمله تجربه قبل از خرید، خرید و تجربه پس از خرید.

تعریف نقاط تماس برند با مشتری

نقاط تماس برند احتمالاً چیزی است که روزانه با آن آشنایی دارید. هر بار که یک مشتری با برند تعامل می‌کند، نقطه تماس برند شکل می‌گیرد. این تماس‌ها می‌توانند از طریق کانال‌ها و پلتفرم‌های مختلف، به صورت آنلاین و آفلاین رخ دهند. نقاط تماس برند با مشتری، نقش اساسی در دیدگاه مشتری دارند و در انتقال پیام برند یا نام تجاری بسیار اهمیت دارند.  در ادامه تعدادی مثال برای  Brand Touchpoints یا نقاط تماس برند آورده شده:

  • تبلیغات: این شامل تبلیغات تلویزیونی، آگهی‌های چاپی، بنرهای آنلاین و تبلیغات رسانه‌های اجتماعی است. هدف تبلیغات ایجاد آگاهی از برند، ایجاد اشتیاق و علاقه و رساندن پیام برند به مشتریان است.
  • وبسایت: وبسایت یک برند به عنوان یک تماس‌نقطه مهم عمل می‌کند و به مشتریان امکان می‌دهد تا محصولات یا خدمات را بررسی کنند، اطلاعات را جمع‌آوری کنند، و در نهایت خرید انجام دهند و با برند تعامل داشته باشند. طراحی وبسایت، محتوا می‌توانند به طور قابل توجهی بر دیدگاه مشتریان تأثیر بگذارند.
  • رسانه‌های اجتماعی: اغلب برندها از طریق پلتفرم‌های رسانه‌های اجتماعی مانند فیسبوک، اینستاگرام، توییتر، لینکدین و یوتیوب با مشتریان تعامل می‌کنند. آن‌ها محتوا را به اشتراک می‌گذارند، به نظرات و پیام‌ها پاسخ می‌دهند، قرعه‌کشی‌ برگزار می‌کنند و مشتریان را به سمت برند خود می‌کشند.

  • خدمات مشتری: تعاملات با نمایندگان خدمات مشتری، از طریق تلفن، ایمیل یا چت ، به عنوان تماس‌نقطه‌های مهم محسوب می‌شوند. کیفیت خدمات مشتری می‌تواند به طور قابل توجهی بر رضایت مشتریان، وفاداری و دیدگاه کلی آنها درباره برند تأثیر بگذارد.
  • فروشگاه‌های فیزیکی: برای برندهایی که دارای فروشگاه‌های سنتی هستند، تجربیات درون فروشگاهی مشتریان بسیار حائز اهمیت هستند. عواملی مانند طرح فروشگاه، نمایش محصولات، خدمات مشتری و… ، بر دیدگاه مشتریان و احتمال خرید تأثیرگذارند.
  • بسته‌بندی: طراحی، کیفیت و عملکرد بسته‌بندی محصول می‌تواند تأثیری دائمی بر مشتریان داشته باشد. بسته بندی محصول ممکن است از نظر بسیاری از برندها کم اهمیت باشد، اما درواقع یک تماس‌نقطه جزئی و مهم است. در واقع بسته بندی محصول، ارزش‌ها و ویژگی‌های برند را بازتاب می‌دهد و تجربه کلی محصول را تحت تأثیر قرار می‌دهد.
  • تبلیغات دهان به دهان: گفتگوهای مشتریان درباره برند با دوستان، خانواده یا همکارانشان می‌توانند به طور قابل توجهی بر دیدگاه دیگران تأثیر بگذارند. گفتگوهای مثبت می‌توانند اعتبار برند را تقویت کنند، در حالی که تجربه‌های منفی می‌توانند به آن را به آسیب جدی بزنند.
  • رویدادها و حمایت‌ها: شرکت در رویدادها، کنفرانس‌ها، نمایشگاه‌ها می‌تواند از مهم ترین نقاط تماس برند با مشتری باشد. این تعاملات به برند امکان می‌دهد که به طور شخصی و تجربی با جمعیت هدف خود ارتباط برقرار کند.

این نقاط  تماس به طور کلی دیدگاه‌های مشتریان را شکل می‌دهند و باعث اعتماد مشتریان و وفاداری به برند خواهند شد.می‌دهند.

چرا نقاط تماس برند با مشتری اهمیت دارد؟

در هر برندی، تجربه مشتری با استفاده از نقاط تماس موثر بهبود می‌یابد. در ادامه به بررسی  اهمیت‌ نقاط تماس برند، خواهیم پرداخت:

بررسی سفر مشتری و تجزیه و تحلیل تعامل او با برند، موضوعی بسیار مهم است. زیرا این بررسی‌ها کمک می‌کند تا بفهمیم چه چیزهایی می‌تواند تصمیم خرید مشتری را تحت تأثیر قرار دهد و چگونه برند می‌تواند او را به سمت پیشنهادات خود جذب کند. همینطور، به برند کمک می‌کند تا بتواند مشتریان را به سمت پیشنهادات خود جذب کند.

در ادامه به بررسی اهمیت نقاط تماس برند با مشتری می‌پردازیم:

  • توسعه استراتژی‌ برند: داشتن دانش صحیح درباره تعامل مشتری با برند، به برند کمک می‌کند تا استراتژی‌های موثرتری را برای کسب و کار برنامه ریزی کند.
  • افزایش بازدهی سرمایه گذاری در بازاریابی: وقتی نقاط تماس مشتری شناخته شوند، هدر رفت منابع کاهش می‌یابد که نتیجه آن بهبود بهره‌وری و افزایش بازدهی خواهد بود.
  • افزایش نگهداری مشتری: مشتریان راضی احتمالاً دوباره از کسب و کار شما خرید خواهند کرد. و همه ما می‌دانیم که حفظ مشتریان هزینه کمتری نسبت به جذب مشتریان جدید دارد.
  • ایجاد آگاهی از برند: نقاط تماس برند فرصت‌هایی را برای مشتریان فراهم می‌کنند تا با برند، محصولات و خدمات آن آشنا شوند. هر نقطه تماس به شناخت و تشخیص برند در بازار کمک می‌کند.
  • ایجاد وفاداری و تبلیغات برند: زمانی که مشتریان تجربه‌های مثبت در نقاط تماس مختلف داشته باشند، به احتمال زیاد به برند وفادار می‌شوند. مشتریان راضی صدای برند شما خواهند شد.
  • ایجاد دیدگاه مثبت برای برند: نقاط تماس خوب به درک مثبت از برند کمک می‌کنند. این موضوع می‌تواند تصویر برند، شهرت و اعتبار آن را در نظر مشتریان تقویت کند.

در کل، نقاط تماس برند با مشتری برای ایجاد ارتباطات موثر، تقویت رضایت مشتریان و ساختن روابط بلندمدت بین یک برند و مشتریانش بسیار حیاتی هستند.

مهم ترین نقاط تماس کلیدی برند با مشتری

مهمترین نقاط تماس کلیدی برند با مشتریان ممکن است بسته به صنعت، مخاطبان هدف و اهداف تجاری خاص هر کسب و کار متفاوت باشد. با این حال، در زیر برخی از نقاط تماس برند مهم شناخته شده ذکر شده است:

وبسایت و برندینگ آنلاین

 وبسایت برند و حضور آن در شبکه‌های اجتماعی ابزارهای قدرتمندی برای برقراری ارتباط با مشتری است. اینجاست که مشتریان می‌توانند اطلاعات در مورد برند، محصولات و خدمات را بیابند. وبسایت باید طراحی جذاب و کاربرپسندی داشته باشد و مشتریان را به راحتی به اطلاعات مورد نیاز هدایت کند.

شبکه‌های اجتماعی

اکثر مشتریان امروزه در شبکه‌های اجتماعی حضور دارند. بنابراین برند نیز باید در شبکه‌های اجتماعی حضور داشته باشد و به طور فعال با مشتریان در ارتباط باشد. این حضور فعال شامل ارائه محتوای جذاب، پاسخگویی به سوالات و نظرات مشتریان و ایجاد ارتباط و تعامل با آن‌ها است.

خدمات مشتریان

سطح خدماتی که به مشتریان ارائه می‌دهید، بسیار مهم هستند. از جمله این خدمات می‌توان به پاسخگویی سریع به سوالات و مشکلات، پشتیبانی فنی، راهنمایی و مشاوره، بازخورد مشتریان و رفع مشکلات مرتبط با محصولات یا خدمات شما اشاره کرد.

تبلیغات و بازاریابی

روش‌های تبلیغاتی و بازاریابی برند نیز از مهم‌ترین نقاط تماس برند با مشتری در نظر گرفته می‌شوند. تبلیغات تلویزیونی، رادیویی، اینترنتی، نمایشگاه‌ها و رویدادهای تجاری می‌توانند کمک بسیاری در جذب مشتریان کنند.

ایمیل و خبرنامه‌ها

ارسال ایمیل‌ها و خبرنامه‌ها به مشتریان، یکی دیگر از نقاط تماس کلیدی است. این کانال به برند امکان می‌دهد تا اخبار، تخفیفات و پیشنهادهای ویژه را به مشتریان خود ارسال کند و با آنها در ارتباط باشد.

فروشگاه‌ها و نمایندگی‌ها

اگر برند شما محصولات فیزیکی دارد، فروشگاه‌ها و نمایندگی‌ها نقاط تماس مهمی با مشتریان خواهند بود. تجربه خرید در فروشگاه‌ها و تعامل با کارکنان، بر کیفیت برند و تصویر آن در ذهن مشتریان تأثیر می‌گذارد.

به طور کلی، هر نقطه تماس با مشتریان برای برند می‌تواند ارزشمند باشد و بسته به نوع فعالیت برند، مخاطبان هدف و رویکردهای مشخص خود، نقاط تماس مهم برای آن تعیین می‌شوند. هر برند باید سعی کند تا در این نقاط تماس با مشتریان خود، خدمات عالی و تجربه کاربری ممتازی را ارائه دهد تا ارتباط مستدام و مثبتی را با مشتریان برقرار کند.

چگونه نقاط تماس برند با مشتری را شناسایی کنیم؟

شناسایی نقاط تماس برند با مشتری می‌تواند به عنوان یک فرایند استراتژیک و با تحقیقات دقیق انجام شود. در ادامه روش‌هایی برای شناسایی نقاط تماس برند با مشتریان را بررسی می‌کنیم:

  • تعریف برند خود: ابتدا هویت، ارزش‌ها و هدف فروش برند خود را به طور دقیق تعریف کنید.
  • شناسایی مراحل مسیر مشتری: فرآیندی را که مشتریان در هنگام تعامل با برند شما طی می کنند، شناسایی کنید. این مراحل معمولاً شامل مراحل آگاهی، بررسی، خرید و پس از خرید است.
  • تحقیقات بازار: انجام تحقیقات بازار و مشتریان، گام بعدی در شناسایی نقاط تماس است. می‌توانید از روش‌های مختلفی مانند نظرسنجی‌ها، مصاحبه‌ها، تحلیل داده‌های مشتری و بررسی رفتار مشتریان استفاده کنید. این تحقیقات به شما کمک می‌کنند تا اولویت‌ها و نیازهای مشتریان را بشناسید و نقاط تماس مهم را شناسایی کنید.
  • تحلیل مشتریان هدف: مشتریان هدف برند خود را شناسایی کنید و به دقت مشخص کنید که چه ویژگی‌ها و نیازهایی را دارند. با بررسی نیازها و خواسته‌های مشتریان، می‌توانید نقاط تماس مهمی که برای آنها ارزش دارد را شناسایی کنید.
  • تحلیل داده‌ها: بررسی داده‌های موجود درباره رفتار مشتریان و الگوهای خرید آن‌ها نیز می‌تواند نقاط تماس با مشتری را نشان دهد. با تجزیه و تحلیل داده‌های خرید، داده‌های رفتاری و ترافیک وب‌سایت، می‌توانید الگوهای رفتاری مشتریان را شناسایی کرده و نقاط قوت و ضعف ارتباطی خود را متوجه شوید.
  • انعطاف‌پذیری و پاسخگویی: چشم‌انداز مشتریان به طور مداوم در حال تغییر است، بنابراین باید مرتبا استراتژی نقاط تماس خود را بازبینی و به‌روزرسانی کنید. با تغییرات و ترجیحات مشتریان و روندهای جدید همگام شوید تا برند خود را به روز نگه دارید.

به یاد داشته باشید که تشخیص نقاط تماس برند یک فرآیند مداوم است. به‌طور مداوم برداشت‌ها و داده‌ها را جمع‌آوری کنید، آنها را تجزیه و تحلیل کنید و اگر نیاز است استراتژی‌ها و نقاط تماس خود را به روز کنید.

روش‌های بهبود brand touchpoints

در ادامه هشت راه برای بهبود brand touchpoints و نفوذ برند شما معرفی میکنیم:

  • نقطه تماس‌های کنونی خود را شناسایی کنید. با شناسایی نقطه تماس خود می‌توانید آن‌‌ها را بررسی کنید و ضعف‌ها و ایرادات خود را بفهمید.
  • نقاط تماس موجود را تجزیه و تحلیل کنید. سوالات زیر را از ود بپرسید:
  • این نقطه تماس چه تاثیری در برند ایجاد می‌کند؟
  • آیا بخشی از استراتژی برند ماست؟
  • آیا با هویت برند ما سازگار است؟
  • آیا باعث جذب مشتریان جدید می‌شود؟
  • خود را جای مشتریان خود بگذارید و از خودتان بپرسید که آن‌ها چه فکری می‌کنند؟ می‌توانید از طریق نظرسنجی‌ها، تحلیل داده‌ها یا تماس‌های تلفنی این کار را انجام دهید.
  • از نقاط قوت رقبای خود و سایر برندها الگو بگیرید.
  • نقاط تماس کنونی برند خود را بهبود ببخشید. طوری که با هویت برند شما سازگار باشند و برای مشتری جذاب باشد.
  • نقاط تماس جدید ایجاد کنید. هنگامی که نقاط تماس برند فعلی خود را شناسایی کردید، از رقبای خود یاد گرفتید و متوجه شدید که مشتریان شما چه می خواهند و چه نیازهایی دارند، احتمالاً نقاط تماس جدیدی خواهید داشت که باید ایجاد کنید.
  • مطمئن شوید که تمام نقاط تماس شما کاربرپسند هستند. قاط تماس شما باید ساده، جذاب، راحت و قابل درک باشد، در غیر این صورت مشتریان خود را از دست خواهید داد.
  • یک طرح ایجاد کنید و نتایج را ارزیابی کنید. همانطور که اشاره کردیم، تقویت نقاط تماس برند شما یک کار یکباره نیست. شما باید برنامه ای ایجاد کنید تا به شما کمک کند نقاط تماس خود را به طور مداوم به روز کنید و اطمینان حاصل کنید که همه آنها با یکدیگر و با هویت برند شما سازگار هستند.

با توجه به این روش‌ها و مهمترین نقاط تماس برند خود، می‌توانید استراتژی‌های مؤثری را برای بهبود نقاط تماس برند پیاده‌سازی کنید.

کاربرد نقاط تماس برند با مشتری در کسب و کار

نقاط تماس برند با مشتریان در کسب و کار اهمیت بسیاری دارند و تأثیر قابل توجهی بر عملکرد و موفقیت کسب و کار دارند. در زیر تعدادی از کاربردهای نقاط تماس برند با مشتری در کسب و کار آورده شده است:

  1. ایجاد وفاداری مشتریان: نقاط تماس برند با مشتریان می‌تواند نقش بسیار مهمی در ایجاد وفاداری مشتریان ایفا کند. با ایجاد تجربه مثبت در نقاط تماس، مشتریان احساس می‌کنند که برند به آنها اهمیت می‌دهد و به نیازها و ترجیحاتشان توجه می‌کند. این امر باعث می‌شود در طولانی مدت به برند شما وفادار باشند.
  2. ارتقاء شهرت برند: نقاط تماس برند با مشتریان می‌توانند به ارتقاء شهرت برند کمک کنند. وقتی مشتریان تجربه مثبتی از برند در نقاط تماس داشته باشند، به دیگران درباره برند شما اطلاع می‌دهند و به عنوان سفیران برند به عمل می‌آیند. این موضوع می‌تواند به گسترش شهرت و افزایش توجه به برند کمک کند.
  3. دستیابی به بازاریابی موثر: نقاط تماس برند، فرصتی برای ارتباط موثر و بازاریابی می‌باشند. با درک دقیق از نیازها و ترجیحات مشتریان در نقاط تماس، می‌توانید استراتژی‌های بازاریابی هدفمندتری را اجرا کنید و به نتیجه‌ بهتری دست یابید.
  4. تأثیر در تصمیمات خرید مشتری: نقاط تماس نقش مهمی در تأثیر بر تصمیمات خرید مشتریان دارند. نقاط تماس موثر مانند توضیحات جذاب محصول، شواهد مشتریان، تبلیغات هدفمند، می‌توانند به کسب و کار کمک کنند تا علاقه افراد جلب شده و تبدیل به مشتری شوند.

نتیجه گیری

مهم نیست که کسب و کار یا برند شما چقدر کوچک یا بزرگ باشد، نقاط تماس برند با مشتری نقش بزرگی در موفقیت شما دارند. ادغام برخی از این ایده ها در کسب و کارتان، باعث می‌شود کیلومترها از رقبای خود جلوتر بیفتید. به طور کلی نکات فوق، باعث ایجاد تصویر مثبت از برند و در نهایت افزایش فروش و سودآوری خواهد شد.

سوالات متداول

1- چگونه می‌توان تأثیر brand touchpoints را اندازه‌گیری کرد؟

برای اندازه‌گیری تأثیر brand touchpoints، می‌توانید از معیارهایی مانند نرخ وفاداری مشتریان، نرخ تبدیل مشتریان، میزان رضایت مشتریان، افزایش درآمد و فروش، و … استفاده کنید.

۲- چرا مدیریت نقاط تماس برند با مشتریان اهمیت دارد؟

مدیریت نقاط تماس برند با مشتریان به شما کمک می‌کند تا روابط مثبت با مشتریان را ایجاد کنید، تجربه مشتریان را بهبود بخشید و رضایت آن‌ها را افزایش دهید. با مدیریت مناسب نقاط تماس، می‌توانید ارتباطی قوی و پایدار با مشتریان خود برقرار کنید و از طریق این نقاط، برند خود را با مشتریان تعاملی و محبوب سازید.




تاریخ: پنج شنبه 14 دی 1402برچسب:برند , مشتری , تماس برند,
ارسال توسط پول دوست

کسب درآمد در عصر مشتریان متصل

بسیاری از کارشناسان مردم‌شناسی دیجیتال مثل «برایان سولیس» این نسل را نسل C (Connected می‌نامند. مشتری متصل امروز، آینه تمام نمای پیام مک‌لوهان است. با حضور گسترده تلفن‌های هوشمند، تبلت‌ها و شبکه‌های اجتماعی، «متصل بودن» به یک حقیقت انکارناپذیر تبدیل شده است. به اشتراک گذاشتن تجربیات در شبکه‌های اجتماعی یکی از اصلی‌ترین ویژگی‌های زندگی در عصر دیجیتال است، عصری که در آن همه ما همواره آنلاین و به یکدیگر متصل هستیم. این سبک زندگی دیجیتال یکی از تغییرات پیش‌بینی‌نشده مک لوهان در عرصه بازاریابی و برندسازی را محقق ساخته است؛ شکافی بزرگ میان مشتریان متصل و سازمان‌هایی که هنوز از روش‌های بازاریابی و برندسازی سنتی استفاده می‌کنند....
 
 دو هزار سال پیش، زمانی که «انیون»، از مشهورترین بلورسازان روم باستان از خواب بیدار شد، تصور نمی‌کرد که سال‌ها بعد به الگوی بازاریابان جهان تبدیل شود. اما حالا بزرگان بازاریابی او را «نخستین مدیر برند جهان» می‌نامند.انیون احتمالا فقط می‌خواست کسب‌وکارش را گسترش دهد. «چطور می‌توانم با مشتریان ارتباط برقرار کنم و محصول بیشتری بفروشم؟» او به این نتیجه رسید که روی تمام گلدان‌ها و کوزه‌ها این عبارت را حک کند: «ساخته شده به‌دست انیون.» او می‌توانست لوگوی خود را روی شیشه‌ها حکاکی کند اما در عوض، این جمله را نوشت که روی نام سازنده تمرکز کرده باشد.طی این دو هزار سال، انتظارات و رفتار مشتریان به تناسب نیازهایشان تغییر کرده است. برندسازی و استراتژی‌های بازاریابی نیز دستخوش تغییرات بسیاری بوده‌اند. برای آنکه بتوانیم به نیاز مشتری پاسخ دهیم، باید همواره در تغییر و تحول باشیم.

 بازاریابی اینترنتی

رسانه، خود پیام است

مشتریان همواره در تحول و تکامل هستند و مشتری آینده با مشتری امروز کاملا متفاوت است. تکامل، واکنش اجتناب‌ناپذیر ما در برابر تغییراتی است که هر لحظه و هر روز پیرامون ما رخ می‌دهد. امروزه بر همه بازاریابان روشن شده است که برندها و فرآیند برندسازی بیش از پیش مشتری‌محور شده‌اند. بسیاری از برندها از نظر عملیات و کیفیت به همگرایی رسیده‌اند. تنها چالشی که وجود دارد، پیش‌بینی رفتار مشتریان باهوش است. این روزها، مشتریان متصل (Connected Customers) و برندها دقیقا به همان شکلی رفتار می‌کنند که «مارشال مک ‌لوهان» ۵۰سال قبل پیش‌بینی کرده بود. او در کتاب به یاد ماندنی خود به نام «درک رسانه» ادعا کرد که «رسانه، خود پیام است.» در آن دوران، این جمله برای بسیاری غیرقابل درک و بیشتر شبیه غیب‌گویی بود. گرچه مک‌ لوهان این مفاهیم را برای نخستین بار در دهه ۱۹۶۰ میلادی مطرح کرده اما به‌دلیل پیشرفت مداوم تکنولوژی، گفته‌های او قدیمی نشده و هنوز هم کاربرد دارد.

او معتقد بود که مردم، بیشتر روی اختراعات و نوآوری‌های جدید تمرکز می‌کنند در حالی که از تغییرات بنیادینی که این اختراعات و نوآوری‌ها در جامعه ایجاد می‌کنند غافل هستند. او تکنولوژی‌ها و نوآوری‌های جدید را «رسانه» نام نهاد. رسانه یعنی ابزاری که به انسان کمک می‌کند کارهایی را انجام دهد که قبل از اختراع رسانه، انجام آنها غیرممکن بود. هر رسانه، یکسری از ابعاد فیزیکی، اجتماعی، شناختی یا روانشناختی انسان را به فعالیت وا می‌دارد. مک ‌لوهان نام این فرآیند را «توسعه ابعاد وجودی انسان» می‌گذارد. مثلا اتومبیل، پاهای ما را به‌کار می‌اندازد و در نتیجه ما را جابه‌جا می‌کند. تلفن همراه، ما را به استفاده از صدایمان وامی‌دارد و قابلیت دسترسی‌پذیری ایجاد می‌کند و رسانه‌های الکترونیکی مستقیما روی «دستگاه عصبی مرکزی» ما تاثیر می‌گذارند. در حالی که تمام تکنولوژی‌های قدیمی کمابیش یک یا چند عضو از اعضای بدن را به‌کار می‌اندازند، اما گفته می‌شود که الکتریسیته مستقیما روی دستگاه عصبی و در نتیجه روی مغز تاثیر می‌گذارد. رسانه‌هایی که قبل از عصر الکتریسیته اختراع شده بودند، باعث تحریک خارجی اعضای بدن می‌شدند. تکنولوژی‌های الکترونیک اما مستقیما ذهن را هدف می‌گیرند. مک ‌لوهان معتقد بود تحریک هوشیاری، نخستین نشانه «هوشیاری جمعی» دهکده جهانی است. ما به سرعت در حال ورود به آخرین مرحله از توسعه ابعاد وجودی انسان هستیم: تحریک هوشیاری از طریق رسانه‌های الکترونیکی. معنای «پیام» از دیدگاه مک‌لوهان تا حدی مبهم است، درست مثل تعریف او از رسانه. به اعتقاد او، پیام محتوایی نیست که از سوی رسانه به مخاطب منتقل می‌شود، مثل آگهی‌های بازرگانی. از نظر او پیام به تمام تغییراتی اطلاق می‌شود که از طریق رسانه در امور شخصی، میان فردی و اجتماعی انسان ایجاد می‌شود؛ مثل تغییرات در رفتار، گرایش‌ها، روابط و باورهای عمومی. بنابراین، «پیام» مک‌لوهان، تغییر در مقیاس، سرعت یا الگوی رفتار انسان‌ها است که به‌دنبال یک اختراع یا نوآوری جدید ایجاد شده باشد. هر رسانه پیامی به همراه دارد. ما در حال حاضر دریافته‌ایم که «پیام مشتریان متصل»، روی امور انسانی و عرصه بازاریابی تاثیر چشمگیری دارد.

 

پیام مشتریان متصل

به عصر مشتریان متصل خوش آمدید. بسیاری از کارشناسان مردم‌شناسی دیجیتال مثل «برایان سولیس» این نسل را نسل C (Connected می‌نامند. مشتری متصل امروز، آینه تمام نمای پیام مک‌لوهان است. با حضور گسترده تلفن‌های هوشمند، تبلت‌ها و شبکه‌های اجتماعی، «متصل بودن» به یک حقیقت انکارناپذیر تبدیل شده است. به اشتراک گذاشتن تجربیات در شبکه‌های اجتماعی یکی از اصلی‌ترین ویژگی‌های زندگی در عصر دیجیتال است، عصری که در آن همه ما همواره آنلاین و به یکدیگر متصل هستیم. این سبک زندگی دیجیتال یکی از تغییرات پیش‌بینی‌نشده مک لوهان در عرصه بازاریابی و برندسازی را محقق ساخته است؛ شکافی بزرگ میان مشتریان متصل و سازمان‌هایی که هنوز از روش‌های بازاریابی و برندسازی سنتی استفاده می‌کنند.

به اعتقاد سولیس، هر فرد به‌طور متوسط، دست کم با ۱۵۰ نفر در فیس‌بوک یا ۱۴۰ نفر در توییتر در ارتباط است. این رقم تصادفا با «عدد دانبار» مطابقت پیدا می‌کند. این عدد که نخستین بار از سوی «رابین دانبار» مطرح شد، بیانگر یکی از محدودیت‌های شناختی انسان است. بر اساس این نظریه، یک نفر می‌تواند با حدود ۱۵۰ (تا ۲۴۰) نفر رابطه اجتماعی پایدار برقرار کند. مشتریان متصل این پتانسیل را دارند که از طریق رسانه‌های اجتماعی و با به اشتراک گذاشتن تجربیات، ارزش پیشنهادی شما را به میلیون‌ها مشتری احتمالی که دارای سلایق و عقاید مشابهی هستند منتقل کنند. قدرت این مشتریان در انتقال ارزش و جلب مشتریان جدید، بسیار فراتر از توانایی شماست.

استراتژی‌های برندسازی و بازاریابی متناسب با رفتار و انتظارات مشتریان متصل به شما کمک می‌کند تا به کمک جمعی از مخاطبان به طیف بزرگ‌تری از مخاطبان دسترسی پیدا کنید. با نگاهی به نظریه مک‌لوهان می‌توانیم نتیجه بگیریم که در این عصر، فرآیند اتصال یک مشتری با مشتریان دیگر، خود یک رسانه است. این رسانه به شما امکان دسترسی به مخاطبانی را می‌دهد که غیرقابل دسترس هستند یا دسترسی به آنها هزینه‌بر است و این بر جمله معروف «رسانه خود پیام است» صحه می‌گذارد.

در سال ۲۰۱۱، گوگل مفهوم «لحظه صفر حقیقت» یا ZMOT را برای نخستین بار مطرح کرد. لحظه صفر حقیقت همان لحظه‌ای است که هنگام خرید آنلاین، بازدید از یک وب‌سایت یا مرور نظرات کاربران، نخستین ذهنیت شما از یک برند در ذهنتان شکل می‌گیرد. اما نسل C اهل صبر کردن نیستند. از ویژگی‌های اصلی این نسل، جست‌وجوی اطلاعات پیش از خرید آنلاین محصولات و خدمات است.

مشتریان نسل C آگاه‌تر و نکته‌سنج‌تر از آن هستند که در لحظه صفر حقیقت گیر کنند. سولیس با یادآوری این نکته، بازاریابان و نظریات آنها درباره لحظه صفر حقیقت را زیر سوال برد. به اعتقاد او، گرچه محتوایی که ما در قالب تبلیغات به مشتری ارائه می‌کنیم در شکل‌گیری ذهنیت او درباره محصول یا خدمات ما تاثیر دارد، اما مشتریان بیشتر تحت تاثیر نظرات و تجربیات سایر کاربران در شبکه‌های اجتماعی هستند و تصمیم خود را بر اساس تجربیات «واقعی» کاربران می‌گیرند.

او با اشاره به محدودیت‌های نظریه ZMOT برای شکل‌دهی تصمیم‌گیری آنلاین مشتریان نسل C، در سال ۲۰۱۳ واژه UMOT یا «لحظه نهایی حقیقت» را معرفی کرد. UMOT فرآیند تکرارشونده به اشتراک گذاشتن تجربیات است. به بیان دقیق‌تر، لحظه نهایی حقیقت، لحظه‌ای است که مردم تجربه‌های خود درباره یک برند را در رسانه‌های اجتماعی به اشتراک می‌گذارند. لحظه‌ای که شما تجربه خود را به اشتراک می‌گذارید، لحظه ZMOT تمام افرادی است که این تجربه را در قالب یک عکس یا نوشته می‌بینند. فرآیند تبدیل UMOT به ZMOT بارها تکرار شده و از محدوده کنترل سازمان‌ها خارج می‌شود.

نتیجه‌گیری: قوانین برندسازی سنتی دیگر پاسخگوی نیازهای مشتریان نیستند. مراحلی که هر مشتری طی می‌کند تا محصولی را خریداری کند، درست مثل یک سفر طولانی است و سفر مشتریان امروز با سفر مشتریان نسل‌های قبل کاملا متفاوت است. همه ما، صرف‌نظر از سن و سال، مشتریان متصل هستیم. همه ما در شبکه‌های اجتماعی مخاطبانی داریم که خود نیز دارای مخاطبانی هستند و همین امر الگوهای برندسازی را دگرگون کرده است.

مشتریان امروز، فرآیند برندسازی را که روزی در حوزه وظایف مدیران برند بود، کاملا تحت کنترل خود در آورده‌اند و مدیران برند تنها در صورتی می‌توانند در این فرآیند به بهترین شکل سهیم باشند که تجربه‌ای خاطره‌انگیز را برای مشتریان فراهم کنند. آدام ریچاردسون از مجله کسب‌وکار هاروارد معتقد است تجربه مشتری یعنی مجموع نقاط تماس یک مشتری با برند (touchpoints) در تمامی مراحل چرخه خرید، یعنی از ZMOT تا UMOT. شما می‌توانید با کمک صدها «نقشه سفر مشتری» که به صورت آنلاین در دسترس عموم قرار دارند، نقشه نقاط تماس مشتری خود را طراحی کنید. هرچند نقاط تماس از هر صنعت تا صنعتی دیگر متفاوت است اما ریچاردسون این نقاط را در چهار گروه کلی جای می‌دهد: ۱. محصول یا خدمات ۲.تعاملات ۳.پیام‌رسانی ۴. محیط یا بستر

هنگام طراحی این نقشه نکات زیر را در نظر بگیرید:

* از زاویه دید مشتریان متصل به مسائل نگاه کنید.

* برای جمع‌آوری داده‌های مشتریان از روش جمع‌سپاری استفاده کنید.

* از پیچیدگی بپرهیزید.

 

خود واقعی‌تان باشید

شرکت بین‌المللی Cohn & Wolfe در سال ۲۰۱۶ در گزارشی اعلام کرد که مشتریان، تشنه صداقت هستند و از دروغ‌گویی بیزارند. از دیدگاه مشتریان متصل، شرکتی دارای صداقت و اعتبار است که قابل اطمینان، معتبر و حقیقی باشد. این سه ویژگی، هفت معیار را شامل می‌شوند: عمل به وعده‌ها، ارائه کیفیت بالا، برخورد مناسب با مشتری، حفظ حریم خصوصی و داده‌های مشتریان، ارتباط صادقانه، حقیقی بودن و پرهیز از جعلی بودن و پایبندی به اصول اخلاقی.

 

داده‌های بزرگ، شخصی‌سازی و برندسازی در نسل C

طبق نتایج تحقیقات، ۶۱ درصد مشتریان می‌گویند که تکنولوژی، رفتار آنها و نحوه تعاملشان با شرکت‌ها را تغییر داده است. برخی از یافته‌های این تحقیقات از این قرارند:

۱) به لطف تکنولوژی، سکان کشتی در دست مشتریان است. تکنولوژی نحوه تعامل افراد با شرکت‌ها را به کلی تغییر داده است. ۷۰ درصد مصرف‌کنندگان موافقند که به لطف تکنولوژی، می‌توانند محصول دلخواهشان را از بهترین تولیدکننده خریداری کنند. ۶۱ درصد می‌گویند تکنولوژی رفتار آنها را تغییر داده است.

۲) مشتریان، خواهان تعاملات بی‌درنگ هستند. هر کجا تکنولوژی حضور دارد، فرهنگ «فوریت و بی‌واسطگی» حاکم است و این فرهنگ، ماهیت تعاملات مشتری با شرکت‌ها را تغییر داده است. ۶۴ درصد مشتریان از شرکت‌ها انتظار دارند که بدون معطلی به آنها پاسخ دهند.

۳) مشتریان اعداد و ارقام نیستند، انسانند. مشتریان این عصر با تکنولوژی کاملا خو گرفته‌اند اما در عین حال، به‌دنبال روابط شخصی با شرکت‌ها هستند. دوسوم مصرف‌کنندگان می‌گویند اگر شرکتی به آنها به چشم اعداد و ارقام نگاه کند، آنها به برند دیگری روی خواهند آورد.

۴) مشتریان، داده‌ها را در ازای شخصی‌سازی به شرکت‌ها ارائه می‌کنند. بسیاری از مشتریان می‌دانند که شخصی‌سازی تنها در حالتی ممکن است که شرکت‌ها به داده‌های مشتریان دسترسی داشته باشند. مشتریان از کسب‌وکارها انتظار دارند از این داده‌ها به‌عنوان اهرمی برای ایجاد یک تجربه بهتر و متناسب با نیاز مشتری استفاده کنند.

۵) مشتریان باهوش به‌دنبال تجربه فروش سفارشی‌اند. مشتریان از شنیدن تعریف و تمجیدهای تکراری فروشندگان از محصولات به ستوه آمده‌اند. آنها کسب‌وکاری را انتخاب می‌کنند که مشتری را درک کند. بیش از سه‌چهارم مشتریان، فروشندگانی را ترجیح می‌دهند که به جای تمرکز بر فروش محصول، روی تامین نیازهای مشتری تمرکز کنند.

 

مشتریان، منبع جمع‌سپاری

مشتریان متصل، در واقع مدیران برند شما هستند که روی آنها کنترل چندانی ندارید. پس چرا برخی از عملیات مربوط به حوزه بازاریابی را به آنها محول نکنید؟ جمع‌سپاری یعنی سپردن بخشی از فعالیت‌های یک سازمان به مشتریان یا افرادی خارج از سازمان که به صورت داوطلبانه، به‌طور رایگان یا با دریافت مبلغی ناچیز، حاضر می‌شوند این فعالیت‌ها را بر عهده بگیرند. با استفاده از این روش، داده‌های واقعی را از مشتریان واقعی دریافت می‌کنید و روی تجربیاتی که به اشتراک می‌گذارند، تاثیر بیشتر و سریع‌تری خواهید گذاشت. الکس کرام، نویسنده وب‌سایت crowdsource.com می‌گوید می‌توانید در این چهار حوزه از عملیات بازاریابی از روش جمع‌سپاری استفاده کنید: تعیین ارزش پیشنهادی برند، پیام‌رسانی به مشتریان، توسعه محصول جدید و طراحی بسته‌بندی

ما تازه در آغاز عصر مشتریان متصل هستیم. تا سال ۲۰۲۰، این انتظار می‌رود که سفر مشتریان یکپارچه‌تر و کل‌نگرانه‌تر باشد. مفاهیم مشتری متصل، سفر مشتری و تجربه مشتری، دیگر فقط دغدغه مدیران ارشد بازاریابی، مدیران ارشد فناوری اطلاعات و مدیران ارشد منابع انسانی نیست. مدیران ارشد اجرایی نیز به مرور به اهمیت این حوزه‌ها پی می‌برند. این متغیرها مرگ و زندگی کسب‌وکارها را رقم می‌زنند. مدیرانی که با حوزه مشتری آگاهانه و هوشمندانه برخورد می‌کنند و تمرکز اصلی استراتژی کسب‌وکار خود را بر مشتریان معطوف می‌کنند، بدون شک موفق خواهند شد.

کسب درآمد . کسب درآمد از اینترنت . سایت پول یابی . استراتژی برندسازی . برندسازی . تصمیم‌گیری . قوانین برندسازی . کسب و کار . مشتری . مشتریان متصل

منبع : سایت پول یابی




ارسال توسط پول دوست

شناخت کاربرد مدل آیدا (AIDA) در بازاریابی اینترنتی

  فرایند کسب درآمد اعم از فروش یا بازاریابی اینترنتی یک فرایند سیستماتیک و مطبق با مدل خاص بازاریابی است . هر نوع کسب درآمدی از مدل خاصی تبعیت می کند که بیانگر استراتژی ان کسب و کار هم می باشد. لذا در کسب و کار اینترنتی باید به مقوله های : افزایش فروش ، بازاریابی اینترنتی ، شیوه عرصه و فروش اینترنتی، جذب مشتری و.. توجه شود تا کسب و کار با موفقیت همراه باشد. هملن طور که گفته شد مدل کسب و کار شما مشخص کننده نوع بازاریابی و کسب و کار شما در اینترنت هست . مدل های مختلفی برای بازاریابی و مارکتینگ وجود دارد ولی در اینجا قصد دارم مدل کسب درآمد و بازاریابی اینترنتی آیدا AIDA را شرح دهم که هر کدام از حروفش بیانگر یبک مرحله خاص از بازاریابی اینترنتی را شرح دهم.

همان طور که سطور بالا اشاره شد، هر زمان از بازاریابی و مارکتینگ حرف می‌زنیم، وجود استراتژی و پلن بیش از هر چیزی خودنمایی می‌کند. انگار که کل پروسه بازاریابی، همان استراتژی و پس از آن برنامه‌ریزی‌اش است! داشتم این جمله را با خودم می‌گفتم که به این نتیجه رسیدم پیش از ادامه بحث‌هایمان در رابطه با بازاریابی اینترنتی، ابتدا به سراغ یک موضوع مهم در مرحله استراتژی بروم.

aida-sales-funnel

مدل آیدا (AIDA) چیست؟

ما در بازاریابی مدل‌های مختلفی داریم که گاهی اوقات حین صحبت‌ با مشتریان یا دوستان به آن‌ها ارجاع می‌دهیم. یکی از این مدل‌ها، مدل AIDA است. AIDA در واقع یک قیف (Funnel) است که به ما کمک می‌کند تا ببینیم مشتری در چه مرحله‌ای از فرایند فروش قرار دارد و یا مراحل خرید کاربر را راحت‌تر توصیف کنیم.

 قیف AIDA:

۱- Awareness: اگر یک فروشگاه اینترنتی که میوه می‌فروشد را فرض کنیم،‌ کاربرانی که از طریق موتورهای جست‌وجو، یا تبلیغات و یا هرچیز دیگری فقط وارد سایت شده‌اند یا دیده‌اند که می‌شود میوه را هم به‌صورت آنلاین خرید،‌ در این مرحله قرار می‌گیرند.

در واقع مرحله Awareness، مرحله‌ایست که کاربران و مشتریان آینده شما با شما آشنا می‌شوند. اصلا می‌فهمند که شما وجود دارید. این اطلاع‌رسانی می‌تواند از طریق یک پست وبلاگ صورت بگیرد، یک بیل‌بورد، یک بنر در یک سایت خبری و هرچیزی که باعث شود کاربر شما را بشناسد. First Impression و اولین ارتباط شما با مشتری آینده‌تان در این مرحله رقم می‌خورد.

۲- Interest: پس از مرحله اول یعنی Awareness و اطلاع‌یافتن، به مرحله‌ای می‌رسیم که کاربر احساس بهتری به نسبت محصول شما پیدا کرده است. در مرحله اول، کاربر فقط شما را شناخت و هیچ حسی به شما ندارد؛ اما در این مرحله او حس خوبی به نسبت شما پیدا کرده است و احتمال این که وارد بقیه مراحل قیف شود بیشتر است.

ممکن است اگر ۱۰۰۰ کاربر با محصول شما در مرحله قبلی آشنا شده باشند، تنها ۱۰۰ نفر آنها وارد مرحله بعدی شوند. دقت کنید که هرچه به سطوح پایین آیدا نزدیک می‌شویم، تعداد مشتریان کمتر می‌شود.

۳- Decision/Desire: حالا که کاربر با محصول و شرکت شما آشنا شد و به آنها علاقه نشان داد، وارد مرحله تصمیم‌گیری می‌شود. اینجا جاییست که باید به یاری کاربر شتافت! برای او محتوایی در نظر گرفت که او را مجاب به خرید از شما (انجام کار خواسته شده در مرحله اکشن) کند.

در این مرحله کاربر می‌داند که به محصول شما نیاز/علاقه دارد؛ اما هنوز نتوانسته تصمیم نهایی را بگیرد. اینجاست که باید توانایی‌های خود را بیش از هر جای دیگر به کار بگیرید و نگذارید مشتری‌ای که با کلی زحمت به سمت Action قیف کشانده‌اید، از دست برود.

۴- Action: اینجا جاییست که تمامی زحمات شما در مراحل مختلف مارکتینگ و بازاریابی‌تان به نتیجه می‌نشیند و کاربر خرید نهایی (یا عملی که باید انجام می‌داد) را انجام می‌دهد.

چگونه از آن در بازاریابی اینترنتی استفاده کنیم؟

مدل قیف آیدا می‌تواند یکی از رفرنس‌ها و مراجع شما در تمامی تصمیم‌گیری‌های استراتژیک‌تان باشد. در واقع اگر کار بازاریابی و تولید محتوا می‌کنید، باید برای هر چهار مرحله محتوا تولید کنید. در هر مرحله با استفاده از منابع محتوایی مختلف (Asset) به یاری مشتری بشتابید و راه رسیدن به Action را به او نشان دهید. (البته کاربر خودش به سمت Action حرکت نمی‌کند، باید او را جذب کنید.)

۱- Awareness: وبلاگ شما می‌تواند طبقه اول قیف‌تان باشد. تا حد ممکن بالای قیف را پر کنید. مشتریان مرحله به مرحله فیلتر می‌شوند و آن‌هایی که واقعا مشتری کسب‌ و کار شما هستند به مرحله Actionn می‌رسند.

می‌توانید از تبلیغات بنری برای ایجاد آشنایی و Awareness استفاده کنید. یا کمپین‌هایی را آغاز کنید که نام‌تان را به گوش افرادی که تا‌به‌حال از وجود شما خبر نداشته‌اند، برسد.

۲- Interest: سعی کنید با آماده‌سازی محتواهایی که قشر علاقمند به محصول/سرویس‌تان را هدف گرفته است، مشتریان را از این مرحله به سمت action عبور دهید. در واقع این مرحله، مرحله‌ایست که شما باید برروید.

۳- Desire/Decision: نظرات مشتریان را جمع کرده‌اید یا نمونه موفق کارتان را مستند کرده‌اید؟ اینجا محتواهای این‌چنینی به دردتان می‌خورند! دل‌شوره کاربر را از بین ببرید. به او اطمینان بدهید که شما بهترین گزینه هستید و او را تشویق کنید که به سراغ Actionn برود.

۴- ACTION: تا می‌توانید این مرحله را ساده‌سازی کنید. تا می‌توانید به کاربر اجازه دهید با پر کردن تنها چند فیلد محصول شما را تهیه کند یا با شما تماس بگیرد. او هم شما را می‌شناسد؛ هم به محصول شما علاقه نشان داده است و هم مطمئن شده که گزینه مناسبی هستید. او را هرگز با فرم‌های طولانی و بی‌ربط ناامید نکنید.

امیدوارم این نوشته هرچند کوتاه بتواند به شما کمک کند تا بتوانید قیف را برای کسب‌وکار خودتان ترسیم کنید. بدانید که مشتری شما در حال حاضر در چه مرحله‌ای است و چگونه می‌خواهد در قیف حرکت کند.

کسب درآمد . کسب درآمد از اینترنت .افزایش فروش اینترنتی . بازاریابی . بازاریابی اینترنتی . خرید اینترنتی . فرآیند فروش . کاربر . کسب و کار . مدل ایدا . مشتری




ارسال توسط پول دوست

رقابت در کسب درآمد و خلع سلاح رقبای بزرگ در کسب و کار

  رقابت در همه مراحل زندگی از سیاست تا اقتصاد وجود داشته ودارد و جزئی از زندگی بشری می باشد. در کسب و کارها و خرده فروشی ها رقابت در گذشته وجود داشته و با وارد شدن شرکت های بزرگ اقتصدی اوضاع فرق کرده است . قبل از هر چیز باید قبول کنیم که وجود رقیب در کسب درآمد هرگز تاثیر منفی و زیان بار ندارد بلکه ما را واردار می کند هوشمندانه و درست عمل کنیم رقیب به ما انرژی بیشتر برای رشد و بهتر شدن می دهد و موجب می شود با بازنگری در کسب و کارمان آن را بهینه و کاملتر به مشتری ارائه دهیم. حالا اگر کسب و کارمان کوچک و درآمدمان محدود باشد آیا وجود شرکتهای بزرگ کسب و کار با درآمد بالا می تواند خطرساز باشد؟ اگر واقع بینانه نگاه کنیم رقیب بزرگ می تواند فرصت های خوبی برای ما ایجاد کند لذا در رقابت کسب درآمد می تواند با انجام یک سری کارها، رقبای بزرگ را علیرغم کسب درآمد بالا و قدرت مالی، خلع سلاح کرد و پیروز شد.

همان طور که گفته شد، یک رقیب بزرگ کسب و کار می‌تواند برای کار و کاسبی شما خیلی خوب باشد. اگر قرن حاضر به نوبه‌ی خودش خرده‌فروش‌های بزرگی آورده است، بررسی‌ها نشان می‌دهند که کسب و کارهای کوچک هم می‌توانند انتقام خودشان را از بزرگترهای بازار کاسبی بگیرند. این موضوع خلع سلاح کردن رقیب بزرگ کسب و کار در هر صنف و فعالیتی را اخیرا برخی پژوهش‌های پروفسورهای دانشگاه‌های جورجتون و هاروارد بررسی کرده است.

در یک مجموعه بررسی‌ها، پژوهشگران تأثیر رقیب بزرگ را بر اشتیاق مشتریان به فروشگاه‌های کوچک‌تر مشاهده کردند. یافته‌های آنان حاکی از این بود که کارآفرینانی که قواعد بازی را بلد هستند و درست بازی می‌کنند قادرند کاملا خلاف توانایی‌شان رفتار کنند و برای دستیابی به موقعیت موفق، خودشان را یک توسری‌خورده (underdog) مستحق پشتیبانی نشان دهند.

من با یکی از این پژوهشگران، نیرا پاهاریا، پروفسور دانشکده‌ی کسب و کار دانشگاه جورجتون، درباره‌ی تأثیر، توسری‌خوری و این که چه‌طور کارآفرینان می‌توانند بیش‌ترین بهره را از آن ببرند، صحبت کردم.

پژوهش شما نشان داد که در واقع برای کسب درآمد یا کارآفرین کوچک خوب است که نشان دهد مستقیما با رقیب بزرگ‌ترش رقابت می‌کند. می‌توانید توضیح دهید؟

آن‌چه ما یافتیم این است که قطعا خوب است که تأکید کنید یکی از رقیبان‌تان بسیار قدرتمندتر از شما است. مردم دوست دارند که از یک توسری‌خورده حمایت کنند. وقتی شما خودتان را در چنین موقعیتی قرار دهید، به مشتریان حق انتخاب می‌دهید که از یک چارچوب صرفا اقتصادی بیرون بیایند و به سوی یک پرسش اساسی بروند. این که مشتریان می‌خواهند از چه کسی حمایت کنند و چرا، به تصمیم آنها برای خرید افزوده می‌شود.

وقتی استارباکس را کنار یک کافی‌شاپ مستقل می‌بینید این که از کجا خرید کنید معنایی بیش‌تر از «قهوه می‌خواهم»دارد. این یعنی «آیا من می‌خواهم از یک کسب و کار کوچک حمایت کنم و انسانیت به خرج دهم؟»

من فکر می‌کنم مردم به قلدری و گردن‌کلفتی حساس‌اند و احساس می‌کنند در حق‌شان قلدری شده است، و این به احساس‌شان درباره‌ی شرکت‌ها هم برمی‌گردد. و یک شرکت بزرگ به راحتی قلدر و گردن‌کلفت به نظر می‌رسد.

چه‌طور یک کسب و کار کوچک با کسب درآمد محدود می‌تواند رقابت‌اش با یک شرکت بزرگ‌تر را نشان دهد، بدون آن که به نظر برسد سر جنگ دارد یا دنبال ترحم است؟

همیشه باید مراقب باشید، برای این که نمی‌خواهید مشتریان‌تان احساس کنند دارید با آنها بازی می‌کنید. نتیجه‌ی این احساس همیشه معکوس است.

راه‌هایی برای آن وجود دارد. کتاب‌فروشی که ما بررسی کردیم، از مسیر و بازاریابی مختص به خودش بیرون آمد تا تأکید کند که آمازون را در مقابل‌اش دارد. آنها ویدئوهای کوچک زیادی ساختند و سعی کردند خودشان را بیش‌تر از یک موسسه‌ی فرهنگی نشان دهند.

آیا با تأکید بر رقیب بزرگ‌ترتان این‌طور به نظر نمی‌رسد که دارید اعتراف می‌کنید نمی‌توانید در قیمت یا پسند مشتریان با او رقابت کنید؟

من فکر می‌کنم که بیشتر مردم درک می‌کنند با وجود انواع فروشگاه‌ها، که می‌توانید دقیقا همان چیزی را که  می‌خواهید به صورت برخط هم بخرید، یک شرکت کوچک‌تر احتملا به سوی رقابت قیمتی نمی‌رود.

برخی مطالعات‌تان بر مجاورت تمرکز دارند و این که تأثیرات داشتن یک رقیب بزرگ وقتی بیش‌تر است که این رقیب واقعا نزدیک‌تان باشد_ مثلا آن سوی خیابان. کسب و کارهای برخط از پژوهش شما چه می‌توانند بیاموزند؟

این کمی سخت‌تر است. اما باید سعی کنید با روایت این داستان، بر موقعیت رقابتی‌تان تأکید بگذارید. شما همیشه می‌خواهید داستانی از توسری‌خوری‌تان بگویید. توسری‌خوری اساس این داستان است. شما باید بیش‌ترین بهره را از کم‌ترین چیزها بگیرید و تسلیم نشوید. روایت توسری‌خوری برای مردم بسیار قانع‌کننده است. درباره‌ی همه‌ی واقعیت‌هایی که تلویزیون نشان می‌دهد فکر کنید. تقریبا نوعی از این روایت توسری‌خوری را در آمریکن آیدل می‌بینید، چون مردم دوستش دارند.

هیچ بحثی نیست که باید محصول خوب و قیمت مناسب داشته باشید. موضوع این است که اگر توسری‌خورده باشید راه بدون هزینه‌ای برای سودآوری از مشتریان دارید، پس چرا انجام‌اش ندهید؟

کسب درآمد . افزایش درآمد . آموزش کسب درآمد. خرده فروشی . رقابت . رقیب کسب و کار . کسب و کار . مشتری




ارسال توسط پول دوست

شناخت تیپ های شخصیتی مشتریان برای کسب درآمد

در کسب و کار برای فروش و کسب درآمد هر کسی با انواع مختلفی از مشتری و خریدار مواجه است که هر کدام سلیقه، نگاه و خواسته متفاوت از دیگری دارد . این تنوع سلیقه به تیپ شخصیتی مشتری بستگی دارد ممکن است یکی ایده ای را جذاب و عالی بداند و دیگری آن را بد و یا نسبت به آن مشکوک باشد این نوع سلیقه کار فروشندگان را سخت کرده و موجب می شود تا برای کسب درآمد و جذب همه مشتریان با تیپ های شخصیتی ممتفاوت برنامه و راهکار مناسبی را در نظر بگیرند و اگر این نگاه را نداشته باشند چه بسا که کارشان با مشکل مواجه شود. این تفاوت تیپ شخصیتی مشتریان در همه جا و هر زمینه ای وجود دارد فرضا برخی فقط می‌خواهند کلیت موضوع را بدانند در‌حالی که دیگران ترجیح می‌دهند از کل جزییات با‌خبر باشند. برخی با توجه به درک خودشان تصمیم می‌گیرند و بقیه به گزارش‌ها و آمار‌ها نیاز دارند. راز فروش بیشتر شناختن شخصیت مشتریان احتمالی و منطبق کردن گفتگوها با سبک فکر مخصوص آن‌ها است. در اینجا قصد داریم شیوه فروش به ۵ تیپ شخصیتی مشتریان را معرفی کنیم:

فهمیدن شخصیت مشتری‌های احتمالی

پنج عامل شخصیتی بر نحوه‌ی تصمیم‌گیری مشتری‌های شما اثر می‌گذارد. اگر بتوانید بفهمید که خریدار بالقوه با این معیار‌ها در چه جایگاهی‌ قرار دارد، می‌توانید روش خود را با شخصیت مشتری تطبیق دهید و احتمال انجام فروش را بیشتر کنید:

اول، برخی افراد جذب ایده‌های جدید می‌شوند؛ این‌ها خریداران «متمایل» هستند. مزایای یک محصول یا خدمت، این مشتری‌ها را جذب می‌کنند چون در آن ایده‌های جالبی می‌یابند. مشتری‌های دیگر در برابر چیز‌های بدیع مقاومت نشان می‌دهند؛ این‌ها خریداران «دور» هستند، آن‌ها بیشتر جلب این می‌شوند که بدانند پیشنهاد شما چگونه می‌تواند مسائل آن‌ها را حل کند. برای تشخیص اینکه مشتری شما در کدام گروه قرار می‌گیرد، از او بپرسید که کدام ویژگی محصول برایش از همه مهم‌تر است. برای انجام فروش در این تمایز، هم مزایا محصول را بر شمارید هم مشکلاتی که هر مزیت می‌تواند برطرف کند

دوم، مشتری‌ها در دو‌ دسته‌ی بزرگ تصمیم‌گیری قرار می‌گیرند: «خریداران خرگوشی» به سرعت می‌خواهند به هدف‌هایشان برسند، این خرگوش‌ها خریدارانی عمل‌گرا هستند، افرادی که به سرعت مشتاق رسیدن به مقاصد خود هستند. «خریداران لاک‌پشتی» آهنگ حرکت آرام و پیوسته‌ای را ترجیح می‌دهند. این خریداران منفعل بسیار مواظب و متفکر هستند، قبل از هر عمل کاملا تجزیه و تحلیل می‌کنند. فهمیدن اینکه مشتری احتمالی شما یک لاک‌پشت است یا خر‌گوش به شما اجازه می‌دهد که از روش‌ درستی استفاده کنید.

سوم، برخی تصمیم‌گیرندگان«خریداران درونی» هستند، که با شهود و تجربیات شخصی خود برانگیخته می‌شوند. با خریداران درونی، در یک سطح احساسی ارتباط برقرار کنید و آن‌ها را ترغیب کنید که به خواسته‌هایشان گوش دهند. دیگران «خریداران خارجی» هستند؛ این افراد به دلایل ملموس واکنش نشان می‌دهند، مانند توصیه‌نامه‌های خریداران راضی، تحقیقات و نتایج دستاوردها. داده‌های لازم را برای این نوع تصمیم‌گیرندگان آماده کنید.

چهارم، برخی مردم، خریداران «رویه‌ای» یا «حسابدار» هستند- آن‌ها عاشق روتین‌ها، فرایندها و زمان‌بندی‌ها هستند. دیگران خریداران «گزینه‌ها» یا «هنرمند» هستند- ترجیح می‌دهند ذهن خود را پرواز دهند و تخیلی باشند. مشخص کردن اینکه مشتری شما کدام یک از این‌ها است به شما در انتخاب عبارت‌های درست کمک خواهد کرد. به عنوان مثال، وقتی که با یک مشتری از نوع «رویه‌ای» پیشنهادی را مطرح می‌کنید بر روی روش‌ها و قدم‌های لازم تاکید کنید و رویکردی سیستماتیک داشته باشید. اما وقتی با افراد دسته‌ی دیگر صحبت می‌کنید از کلماتی مانند، «روش‌های جایگزین، انتخاب، انعطاف‌پذیری» استفاده کنید. در حالی که در این وادی کار می‌کنید، به دید‌گاه خودتان نیز توجه کنید. به طور  کلی فروشندگان رویه‌ای کسانی هستند که از روش‌های فروش استاندارد  استفاده می‌کنند و دسته‌ی دیگر افرادی هستند که از سیستماتیک بودن پرهیز می‌کنند.

پنجم، مشتری‌های بالقوه  یا «کلی نگر و از دید بالا» هستند و به تصویر کلی توجه دارند، یا اینکه «جز نگر» هستند و به جزئیات توجه می‌کنند. از مشتری‌ها بپرسید که آیا مشخصات اساسی محصول یا خدمت را می‌خواهند یا تمام جزئیات مربوطه را نیز می‌خواهند و ارائه‌ی خود را بر طبق آن درست کنید.

متقاعد کردن

متقاعد کردن مردم برای اینکه از شما بخرند نیازمند یک استراتژی سه قسمتی است:

۱.با زبان خریدار تطبیق پیدا کنید
برخی از مردم «بصری» هستند و اساساً بر آنچه که می‌بینند تکیه می‌کنند؛ برخی دیگر «شنیداری» هستند و اطلاعات را با گوش‌ دادن جذب می‌کنند؛ یا برخی «جنبشی» هستند و با خواندن و لمس کردن اطلاعات را پردازش می‌کنند.

۲. با «الگوی قطعیت» آن‌ها تطبیق پیدا کنید
وقتی که فهمیدید که مشتریان اطلاعات را چگونه پردازش می‌کنند، بفهمید که آن‌ها چه می‌کنند تا با تصمیمی خود را راحت حس کنند. الگوی قطعیت فرایندی است که در طی آن خریدار‌ان برای ادامه‌ی مسیر احساس امنیت می‌کنند. برخی افراد اطلاعات را به سرعت قبول می‌کنند و عمل می‌کنند. دیگران باید حرف‌های شما را بار‌ها و بار‌ها بشنوند تا بتوانند آماده‌ی انتخاب شوند.

۳. با معیار‌های انتخاب آن‌ها، خود را وقف دهید
معیار مشخصی که خریدار می‌خواهد تحقق یابد تا بتواند انتخاب خود را انجام دهد، را کشف کنید. سؤالاتی بپرسید و به دقت به جواب‌ها گوش دهید. گفتگو را به سمتی سوق دهید که به دغدغه‌ها و موقعیت مشتری احتمالی اشاره کند.

سؤالات، گوش دادن و مقاصد

سریع‌ترین راه برای فروش، پرسیدن سؤالاتی است که مشکلاتی که محصول یا خدمت شما می‌تواند برای مشتری برطرف کند را شناسایی کند یا مزایای آن را نشان دهد. وقتی سؤالات شما هدفمند باشد و واکنش احساسی‌ای را برانگیزد، شما و خریدار به عنوان یک تیم خواهید بود، که با هم به دنبال راه‌حل مناسب برای مشکل خریدار هستید.

بهترین سؤالات دنیا هم بی ثمر خواهد بود اگر واقعاً به پاسخ‌های مشتری گوش نکنید. خوب گوش دادن باعث می‌شوند مردم فکر کنند که آن‌ها را به درستی درک می‌کنید و  به آن‌ها اهمیت می‌دهید و پیوندی ایجاد می‌کند. راز درست گوش دادن، کنجکاو بودن است. اصول اولیه‌ی گوش دادن درست شامل برقراری تماس بصری، بازتاب کردن حرکات بدن طرف مقابل و استفاده از عباراتی مانند «خب، بعدش چی شد»، «چه جالب»، «ادامه‌ بدهید» است. در پایان گفته‌هایش با جمله‌ای نشان دهید که گوش داده‌اید و هر جا لازم بود سؤالاتی برای روشن شدن بیشتر مطلب بپرسید. به احساسات و هیجانات گوینده گوش دهید.

در هنگام فروش، آیا متوجه می‌شوید که مخاطبان مکررا از بهانه‌های یکسانی برای رد کردن محصول یا خدمات شما استفاده می‌کنند؟  مهمترین مسئله‌ها را شناسایی کنید. با همکاران و اعضای تیم فروش خود بر روی آن‌ها فکر کنید و مناسب‌ترین واکنش‌ها را مشخص کنید، این واکنش‌ها را با شخصیت و حالت خود تطبیق کنید. هرگز در برابر مخالفت‌ها واکنش تدافعی نشان ندهید و یا اینکه دوباره صرفا مزایای محصول را برشمارید. در عوض، بر احساس‌هایی که در پشت مخالفت قرار دارند تاکید کنید. نسبت به چیزی که مشتری می‌خواهد بگوید کنجکاو و علاقه‌مند باشید. از واکنش‌های مناسبی که قبلا آماده کرده‌اید استفاده کنید.

زبان قدرتمند

فروشندگان حرفه‌ای نسبت به زبانی که به کار می‌برند حساس هستند. برخی کلمات به اثر پیام شما شدت می‌دهند، درحالی‌که بقیه از اثر آن می‌کاهند. در حین یک تماس فروش، سؤالاتی بپرسید که هیجانات مثبتی مانند «شوق و ذوق، همدلی، امید و سورپرایز» در مشتری ‌بالقوه ایجاد کند. از احساسات منفی مانند «ترس، استرس، آزردگی و تحریک و تنفر» دور بمانید. آموختن اینکه چه بگویید و از چه چیز‌هایی پرهیز کنید، برای تاثیر گذاری بر مشتری‌های بالقوه ضروری است. این هفت استراتژی به شما کمک خواهد کرد:

۱.کوچک کننده‌ها
از بکار بردن کلماتی مانند، «فقط»، «دقیقا»، «صرفاً»  یا کلمات دیگر که تأثیر عبارت شما را کم می‌کنند، بپرهیزید. به عنوان مثال: «من فقط می‌خواهم در مورد … » قدرت لازم را ندارد. در عوض گفتگو را با یک عبارت دقیق و قدرتمند شروع کنید: «این اطلاعات مهمی است، مشتری‌های ما از خدمات ما استفاده می‌کنند تا این سه مشکل کلیدی، که احتمالاً شما هم‌اکنون با آن‌ها روبرو هستید را برطرف کنند».

۲. ولی …
یک جمله با این کلمه تمام گفته‌های قبلی را بی‌اثر می‌کند.

۳. شاید، احتمالاً
این کلمات نشانگر ضعف هستند. به عنوان مثال، «شاید بتوانم به شما تخفیف دهم». مطمئن نبودن شما را القا می‌کند. به ‌جای آن، توضیح دهید که چگونه می‌توانید با هم مذاکره کنید. مثلاً، «اگر شما با ما یک قرارداد سه ساله ببندید من قیمت را برای شما کاهش خواهم داد» بسیار خوب است.

۴. پیش‌فرض‌ها
کلمه‌ی «اگر» فرض را بر آن می‌گذارد که نتیجه غیر‌قطعی خواهد بود، «وقتی» یک باور راسخ را نشان می‌دهد. «اگر شما مشتری ما شوید» بسیار ضعیف‌تر جمله‌ی «وقتی شما مشتری ما شوید» است. عبارت دوم قطعی بودن رسیدن به نتیجه را القا می‌کند.

۵. استفاده از حسن تعبیر
مردم از کلمات طفره‌‌ای استفاده می‌کنند تا از واقعیت دور بمانند. اما، از آنجایی که حسن‌تعبیر‌ها مبهم هستند، می‌‌توانند باعث سو‌ء‌تعبیرهای جدی شوند و فروش را خراب کنند، مگر بتوانید از آن‌ها به نفع خود استفاده کنید. به عنوان مثال به خریداران نشان دهید که به رویکردی جدید نیاز دارند، می‌توانید بپرسید: «منظور شما این است که از شرکتی که ‌هم‌اکنون از آن خرید می‌کنید، از هر‌ لحاظ راضی هستید؟» این جمله این معنی را القا می‌کند که رقیب شما به جای اینکه با مشتری، تعاملی توأم با احترام داشته باشد- همان کاری که شما برای مشتری انجام خواهید داد- محصول را به آن‌ها «فروخته است».

۶. چرا؟
پرسیدن این سؤال هوش  و درک مشتری احتمالی را به چالش می‌کشد. پرسیدن این سؤال که «چرا علاقه‌مند نیستید که بتوانید زمان مشتری‌یابی تیم فروشتان را ۴۰درصد کاهش دهید؟» می‌تواند حالتی تهاجمی داشته باشد. در عوض با احترام و با «چگونه» سؤال کنید.

۷. خواندن ذهن
هرگز فرض نکنید که می‌دانید در درون ذهن خریدارتان چه می‌گذرد.

اما پیش از این موارد، اولین جایی که باید تاثیر مثبت بگذارید، بر روی خودتان است. نحوه‌ی مدیریت هفت نقطه‌ی پر‌فشار مشترک، مستقیما بر توانایی فروش شما تاثیر خواهد گذاشت.

۱.جواب رد
۹۰ درصد از تعاملات فروش به نوعی شامل انواع جواب‌های رد می‌شوند. آماده شدن برای مدیریت جواب‌های رد برای موفقیت فروش شما حیاتی است. اینگونه فکر کنید: یا جواب مثبت می‌گیرید، یا جواب رد می‌گیرید و به سراغ مشتری بعدی می‌روید تا از او جواب بگیرید.

۲. انعطاف‌پذیری
افراد انعطاف پدیر همواره مثبت و آرام می‌مانند و در مسیر درست می‌مانند.

۳. هدف‌ها
مقصود‌های مشخص و طرح‌هایی با جزیات برای دست‌یافتن به آن‌ها، داشته باشید. اهداف شما باید: خاص، قابل اندازه‌گیری، قابل دست‌یابی، واقع‌بینانه و دارای سررسید باشند. آینده‌ای را مجسم کنید که به آن اهداف رسیده باشید.

۴. اولویت‌ها
برای استفاده بهینه و موثر از زمان خود اولویت‌های خاصی قرار دهید. اولویت‌ها اجازه می‌دهند که بر روی مهمترین کار متمرکز شوید. مهمترین کار شما فروش است.

۵. تعادل
برای اینکه در کار خود بهترین عملکرد را داشته باشید، برای استراحت وقت بگذارید و نفسی تازه کنید.

۶. طرز فکر
همواره مثبت باشید و از هر کسی که به نوعی باعث بهبود زندگی شما می‌شود قدر‌دان باشید.

۷. گفتگوی درون
فکر هایی که در سر می پرورانید تاثیر عظیمی بر احساسی که از خود دارید می‌گذارند. یاد بگیرید که این گفتگو‌ها را مدیریت کنید. افکار منفی را با واقعیت‌ها مقایسه کنید.

کسب درآمد . فروش به مشتری . بازاریابی. تیپ شخصیتی.راز فروش بیشتر.فروش, کسب و کار. مشتری




ارسال توسط پول دوست

شناخت انواع مشتری در کسب و کار

  شیوه های کسب و کار متنوع شده و مردم از طرق مختلف اقدام به کسب درآمد می کنند به همان اندازه و بیشتر هم سلیقه و علایق مشتریان هم متفاوت شده است . دوام و تداوم یک کسب و کار به شناخت درست سلیقه و علایق مشتری بستگی دارد چه بسا که جلب رضایت یک مشتری موجب ایجاد وفاداری مشتری شده و این وفاداری کسب درآمد بیشتر با فروش بیشتر را به همراه دارد و یا اینکه ریزش مشتری و از دست دادن آن و یا مشتری جدا افتاده کسب و کار ما را تحت تاثیر جدی قرار دهد. همیشه با اتخاذ راهکارهای درست مشتری ایده آل برای خود داشته باشیم .  شناخت و وجود انواع مشتری برای کسب درآمد بیشتر و یا تعطیلی یک کسب و کار حیاتی هست.
 
کسب درآمد . کسب و کار . انواع مشتری. ریزش مشتری. کسب و کار. مشتری. مشتری ایده‌آل. مشتری جدا افتاده.مشتری وفادار
 
در بازار کسب و کار همه جور مشتری پیدا می شوند. بعضی خوشحالند و بعضی ناراضی. بعضی وفادارند، بعضی جداافتاده. مشاور اندی هانسلمن می‌گوید در واقع ۱۰ نوع دسته‌بندی وجود دارد که می‌توان مشتری‌ها را در آن‌ها قرار داد، و بسیار حیاتی است که بدانیم کدام مشتری کجا قرار می‌گیرد. در این نوشتار انواع مشتری را به شما معرفی می‌کنیم. با ما همراه باشید.
آقای هانسلمن، که در شفیلد انگلستان به طیف گوناگونی از کسب و کارهایی که به سرعت در حال رشد هستند مشاوره می‌دهد، ابتدا با آن‌ها کار می‌کند تا مشتریان‌شان را بر اساس آن‌که انتظار بالا یا پایینی دارند، و کیفیت تجربه‌شان با کسب و کار بالا بوده است یا پایین دسته بندی کنند. این کار یک ماتریس چهار قسمتی در اختیار او می‌گذارد: خوشحال (انتظارات پایین/تجربه‌ی بالا)، وفادار (انتظارات بالا/تجربه‌ی بالا)، ناامید (انتظارات بالا/تجربه‌ی پایین)، و ناراضی (انتظارات پایین/تجربه‌ی پایین).

در حالی‌که این دسته‌بندی انواع مشتری ، یک نقطه‌ی آغاز عالی است، او معتقد است با به کارگیری موارد زیر در تقسیم‌بندی انواع مشتری ، می‌توانید حتی از این هم فراتر بروید:

۱. بی‌علاقه

آن ها چیزی که شما فراهم می‌کنید را نمی‌خواهند. و این لزوما چیز بدی نیست. شرکت‌های موفق روی مشتری‌هایی متمرکز هستند که خواهان محصول‌شان هستند، در حالی‌که شرکت‌های بی‌تمرکز به همه توجه می‌کنند. هانسلمن در مصاحبه‌اش گفت «داشتن تعدادی مشتری بی‌علاقه اشکالی ندارد. با تلاش برای تغییر آن‌ها وقت‌تان را تلف نکنید .»

۲. جداافتاده

شما این مشتری‌ها را برده‌اید اما آن‌ها فاقد وفاداری هستند. شما را صرفا یک تامین‌کننده‌ی دیگر می بینند که گاهی می‌توانید کمک‌شان کنید. در واقع منطقا خوشحال هستند، اما هیچ خریدی ندارند. او در وب‌گاه منجمنت‌ایشوز نوشت «نتیجه، ریزش مشتری و مبارزه‌ی دائم برای جذب کسب‌وکار جدید است. کسب‌وکارهای مشتری‌محور واقعی این مشتری‌ها را شناسایی کرده و سخت تلاش می‌کنند روابطی را که ایجاد کرده‌اند، تقویت کنند .»

۳. خوشحال

از انتظارات این مشتریان فراتر رفته‌اید، و این امر معمولا از طریق تماس شخصی صورت می‌گیرد، گرچه در برخی بخش‌ها ممکن است فقط به معنی فراهم کردن به موقع چیزها همراه با یک لبخند باشد. اما شادی می‌تواند محو شود، حتی زمانی‌که تلاش بسیاری را صرف توجه به مشتری‌ها می‌کنید. انتظارات رشد می‌کنند و ممکن است نتوانید آن‌ها را برآورده سازید.

۴. وفادار

این دوستان انتظارات بالایی دارند و دائما تجربه‌ای عالی کسب می‌کنند، بنابراین دلیلی ندارد که جای دیگری بروند. آن‌ها به شرکت شما برمی‌گردند، بیش‌تر خرج می‌کنند و راجع به شما با دیگران صحبت می‌کنند. نکته‌ی کلیدی در این‌جا تداوم است. باید یک فرهنگ خدمت به مشتری خلق کنید، همان‌طور که زاپوس، آمازون و اپل این کار را کرده‌اند.

۵. ناامید

وقتی کارها درست پیش نرود، ممکن است یک مشتری ناراضی گیرتان بیاید. شاید در گذشته خدماتی عالی فراهم می‌کرده‌اید اما آن را خراب کرده‌اید، یا شاید محصو‌ل‌تان با شرکت‌های دیگری که با مشتریان‌تان کار می‌کنند هم‌تراز نباشد. هانسل شما را تشویق می‌کند فرایندی ایجاد کنید تا در صورت ظهور ناامیدی‌شان با آن‌ها مقابله کنید. همان‌طور که هتل‌های ریتزکارلتون به کارکنان حرفه‌ای اجازه می‌دهد با صرف ۲۰۰۰ دلار یک مشکل را حل کنند. او پیشنهاد می‌کند برای پیدا کردن این ناامیدی در مشتری‌ها، این سوال را بپرسید:‌ ” آیا کاملا از آن‌چه انجام می‌دهیم رضایت دارید؟ ” در صورت راضی نبودن دلیل‌اش را جویا شوید.

۶. سرخورده

ممکن است مشتریان ناامیدی که مورد توجه قرار نمی‌دهید آزرده شوند و تجربه‌شان را به دیگران بگویند، همان‌طورکه وقتی خطوط هوایی ایالات متحده گیتار دیو کارول موسیقیدان کانادایی را شکستند، او از طریق یک ترانه‌ی پربازدید در یوتیوب، همین کار را کرد. هانسلمن می‌گوید « به هر قیمتی از به وجود آوردن مشتریان سرخورده پرهیز کنید. هرچه سریع‌تر با ناامیدی مقابله کنید. و به صورت برخط، در تالارهای گفتگو، یا سایت‌های رده‌بندی و رسانه‌های اجتماعی مراقب‌شان باشید.»اما هانسلمن هشدار می‌دهد که گاهی چنین مشتریانی آن‌چنان سرخورده خواهند بود که وقتی برای برگرداندن‌شان تلاش می‌کنید، توجهی نمی‌کنند.

۷. خاموش.

این آدم‌ها در گذشته مشتریان خوبی بودند اما به آرامی کنار رفته‌اند. اگر بتوانید به جای فرستادن ابزارهای بازاریابی معینی که احتمالا نادیده خواهند گرفت، گفتمانی با آن‌ها ایجاد کنید، نمایان‌گر یک فرصت هستند. ممکن است این گروه یک چالش باشد، اما معمولا بهتر است به جای کسب یک مشتری کاملا تازه، آن‌ها را به بازگشت ترغیب کنید.

۸. تخلیه‌کننده

این مشتریان سودآور نیستند، پول و هم‌چنین زمان و انرژی‌تان را تخلیه می‌کنند. همین امر آن‌ها را به گروه مهمی تبدیل می‌کند که باید تشخیص دهید، اما آقای هانسلمن می‌گوید تحقیقات انجام شده از سوی کی.ام.پی.جی نشان می‌دهد که نصف کسب‌وکارها قادر به شناسایی سودآورترین مشتریان، محصولات یا خدمات‌شان نیستند. قبل از کنار گذاشتن این گروه، سعی کنید آن‌ها را سودآور کنید. آیا کاری هست که برای آن‌ها انجام می‌دهید و لزومی به انجامش نیست؟ می‌توانید قیمت‌ها را بالا ببرید؟ در غیر این صورت، باید آن‌ها را رها کنید.

۹. رها شده

مادامی که معیارهای مشخصی داشته باشید خلاص شدن از دست مشتری‌ها ایرادی ندارد. برای مثال، به آن‌ها بگویید نمی‌توانید سطح خدمات موردنظرشان را با هزینه‌ای که در حال حاضر می‌پردازند فراهم کنید. از رد کردن مشتری‌ها نهراسید؛ در واقع، از خودتان بپرسید آیا مشتریان تخلیه‌کننده‌ی دیگری هم وجود دارند که لازم است رها شوند.

۱۰. ایده‌آل . این‌ها مشتریانی هستند که می‌خواهید و باید مدام به دنبال‌شان باشید. یعنی باید تعیین کنید چه کسانی هستند، نیازها و الویت‌های‌شان چیست، چگونه می‌توانید آن‌ها را جذب کنید.

آقای هانسلمن نتیجه می‌گیرد درک کردن این امر که مشتریان ایده‌آل – و مشتریان سایر تقسیم‌بندی‌ها- چه کسانی هستند، چارچوبی برای اقدامات بازاریابی‌تان فراهم می‌کند.

مطالب مرتبط با مشتری و کسب درآمد:

بازاریابی تلویحی، نفوذ غیرمستقیم در اعماق ذهن مشتری جهت کسب درآمد

اهمیت جذب مشتری جدید در کسب درآمد

ستون های اصلی یک برنامه‌ موفق تجربه‌ مشتری (CX)

سه استارت آپ موفق در کسب درآمد و جذب مشتری

جذب مشتری و کسب درآمد ساده از شبکه های اجتماعی

راههای تبدیل کاربر به مشتری جهت کسب درآمد




ارسال توسط پول دوست

آموزش صحبت با اولین مشتریان در کسب و کار

کسب درآمد زمانی میسر است که کالا و خدمات شما دارای خریدار یا مشتری باشد لذا تولید کننده کالا و خدمات همیشه باید به دنبال بازخورد محصول خود و شناخت بازار هدف بوده تا با توسعه محصول ، توسعه مشتری را هم در زمینه های مختلف تجربه کند. کسب درآمد و افزایش ثروت و پول بازخورد شناخت نیازهای مشتری است . مشتری شناسی موجب هدایت و جذب بیشتر مشتری می شود به شرطی که ما شیوه ارتباط با خریدار را داشته باشیم . بازاریابی و صحبت با مشتری یک راهکار ارزشمند و کلیدی در کسب و کار و افزایش کسب درآمد و تولید سرمایه بیشتر می باشد.

کسب و کار. کسب درآمد .اولین مشتری. بازار هدف. بازاریابی. بازخورد. توسعه محصول. توسعه مشتری. صحبت کردن با مشتری, کسب و کار. مشتری

پولدارشو:

تولید محصولات ارزشمند، نیازمند دریافت بازخوردهای ارزشمند است. اولین کسی که با او در این رابطه صحبت می‌کنید، تاثیر بسیار بسیار مهمی دارد. چند هفته قبل، من و شریکم بدون این‌که بقیه بدانند تست بتا را برای دومین محصول شرکت آغاز کردیم. اولین محصول ما یعنی Exist حدود یک سال بود که در مرحله‌ی بتای عمومی قرار داشت. ما اشتباهات زیادی مرتکب شده بودیم که خوشبختانه از آن‌ها درس گرفتیم. اما حالا می‌دانیم باید چه کار کنیم. البته شکی نیست که این بار هم ممکن است اشتباهات دیگری مرتکب شویم.

در اینجا چند مورد از درس‌هایی که آموخته‌ام را در اختیار شما قرار می‌دهم.

کاربران را با دقت انتخاب کنید
بزرگترین اشتباه ما در تست بتا این بود که کاربران درستی را انتخاب نکرده بودیم. ما تلاش می‌کردیم غرور شکننده خود را حفظ کنیم و برای همین فقط از افرادی دعوت کردیم که آن‌ها را می‌شناختیم و امیدوار بودیم بازخورد صادقانه (اما مودبانه ای) از آن‌ها دریافت کنیم و به کمک آن محصول خود را ارتقا دهیم. ما نمی‌خواستیم آن‌ها قبل از بهره برداری از محصول، ناامیدمان کنند.
ولی واقعیتی که اتفاق افتاد، از این هم بدتر بود: ما جز سکوت، چیزی نشنیدیم. در نتیجه، بازخوردی را که نیاز داشتیم دریافت نکردیم، چراکه کاربران ما، افرادی نبودند که اهمیتی به این بازخوردها بدهند، بلکه افرادی بودند که فقط پنج دقیقه وقت آزاد داشتند و بنابراین تمایلی نداشتند برای ما توضیح دهند که انتظارشان از محصول ما چه بوده است.
آن‌ها نیازی به محصول ما نداشتند و ما هیچ یک از مشکلات و دردهای آن‌ها را برطرف نکرده بودیم. محصول ما ارزشی برای آن‌ها نداشت و بنابراین استفاده زیادی از آن نکرده بودند. بیشتر آن‌ها بعد از اولین بار، رفتند و در بهترین حالت، ماهی یک‌بار سری به ما می‌زدند.
بنابراین وقت خود را با کاربرانی که مخاطب خدمات شما نیستند تلف نکنید. چراکه هرگز نمی‌توانید بازخورد مورد نیاز خود را از افرادی دریافت کنید که نیازی به شما ندارند.
راه درست این است:

کاربران را از بازار هدف خود انتخاب کنید. برای محصولات جدید، باید به دنبال کاربرانی باشید که مشکل موردنظر را احساس می‌کنند، نیاز را درک می‌کنند و تمایل دارند روی آن سرمایه‌گذاری کنند تا به ارزش موردنظر دست پیدا کنند.
همچنان که با گذشت زمان، پایه‌های کسب‌وکارتان را محکم‌تر می‌کنید، این کار ساده‌تر می‌شود.

حالا که روی محصول دوم کار می‌کنیم، روی همان نوع مشتریانی تمرکز کرده‌ایم که در مورد Exist انتخاب کرده بودیم، بنابراین گروهی هدفمند از مردم را از قبل در اختیار داریم که می‌توانیم از بین آن‌ها افرادی را برای تست بتا انتخاب کنیم. وقتی با افرادی که از محصول‌تان استفاده می‌کنند ارتباط برقرار می‌کنید، احتمال این‌که آن‌ها به دیگر پروژه‌های شما هم علاقه‌مند شوند بسیار زیاد است.
اگر محصولی که در نظر دارید اولین محصول شماست، مسلما کاربرانی ندارید و از این مزیت محروم هستید، اما می‌توانید با استفاده از روش‌های دیگر، مخاطبانی را جذب کنید.

ما بیش از شش ماه قبل، Exist را به بهره برداری عمومی رساندیم، و من مجموعه مطالبی را به‌طور منظم روی وبلاگ قرار دادم که موضوع آن‌ها اخبار و محصولات جدید در مورد تلفیق فناوری و ابعاد زندگی شخصی افراد بود. همچنانکه این مجموعه را هر هفته ادامه می‌دادم، آرشیوی از محتوای مربوط به بازار هدف ما تهیه شد و گروهی از مخاطبان جمع شدند که به این موضوعات علاقه داشتند.
یک فهرست انتظار از طریق ایمیل برای Exist تهیه کردیم تا اطلاعات به روز را در مورد روند پیشرفت خود برای مشتریان بالقوه ارسال کنیم. از طریق ارسال محتوای به روز و موضوعات جالبی که به آن علاقه‌مند بودند توانستیم با بیشتر مشتریان، حتی قبل از آنکه محصول ما را امتحان کنند، ارتباط برقرار کنیم.

در مراحل بعدی تست بتا، با نظرسنجی از افرادی که در لیست انتظار بودند، افرادی را که به محصول ما علاقه داشتند و ارزش آن را می‌دانستند مشخص کردیم. حال که به گذشته نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که بهتر بود خیلی زودتر از این‌ها این روش را در پیش می‌گرفتیم.

درخواست برای بازخورد
هر چه سریع‌تر بازخورد دریافت کنید بهتر است. با این روش، ایده‌های خوب ادامه پیدا می‌کنند و ایده‌های بد متوقف می‌شوند. سوء تفاهم و عدم درک صحیح کاربران به ضرر شماست. چراکه متوجه نمی‌شوید کدام مسیر و جهت گیری برای محصول شما بهتر است، و چرا مشتریان می‌روند یا می‌مانند.

چاره‌ی این مساله، بازخورد است. خیلی اوقات مردم، مخصوصا در اوایل کار، احساس می‌کنند که شما مزاحم آن‌ها هستید. اما این مشکل هم، مثل همه مشکلات دیگر زندگی است و تا زمانی که سوال نکنید، متوجه آن نمی‌شوید. گذشته از این، مردم بیشتر از آن‌چه تصورش را بکنید در این نوع مواقع به کمک شما می‌آیند. اگر از مشتریان انتظار دارید که بدون این‌که بخواهید به شما بازخورد دهند، انتظارتان بی‌مورد است. این خود شما هستید که باید سر صحبت را با آن‌ها باز کنید.

راه درست این است: به‌طور مکرر و به روش‌های مختلف، سوال کنید
یکی از بهترین راه‌هایی که برای استخراج بازخوردهای مفید از مشتریان پیدا کرده‌ام، صحبت کردن با مشتریان به شکل مستقیم (رو در رو یا از طریق اسکایپ) است.

زمانی که به‌طور مستقیم با کاربری صحبت می‌کنید، می‌توانید در جزئیات صحبت ‌هایشان دقیق شوید و آن‌ها را عمیق‌تر بررسی کنید، ضمن آن‌که آن‌ها گرم صحبت می‌شوند و ناگهان موضوعات جدیدی را پیش می‌کشند. این بهترین راه برای ایجاد تصویری همه جانبه در مورد ویژگی‌های کاربر و تناسب محصول شما با زندگی اوست.
اما گاهی بازخوردی که مورد نیازتان است دریافت نمی‌کنید. برای مثال، زمانی که ما می‌خواستیم بدانیم کدام بخش‌های محصولمان طرفداران بیشتری دارند، فرم نظرسنجی را از طریق ایمیل برای تمام کاربران خود ارسال کردیم. البته ایمیل‌ها به اندازه‌ی تماس‌های تلفنی، شخصی نبودند، اما موفق شدیم اطلاعاتی را از اکثر کاربرانمان طی یک دوره‌ی زمانی کوتاه به دست بیاوریم و دقیقا همان سوالاتی را مطرح کنیم که می‌خواستیم جوابشان را بدانیم.
گاهی شما فقط به یک رتبه بندی شفاف و کلی برای محصول یا خدمت خود نیاز دارید. در چنین مواردی، می‌توانید یک پرسش ساده مطرح کنید، مثل: «آیا محصول ما را به دوستان‌تان توصیه می‌کنید؟» یا آن‌که می‌توانید از مشتریان خود بخواهید بعدازآنکه از محصول شما استفاده کردند و مشکلشان حل شد، به خدمات شما امتیاز بدهند.
روش درخواست بازخورد، بستگی به نوع بازخوردی دارد که به دنبالش هستید. در اوایل کارتان، هر بار فقط از یک روش برای دریافت بازخورد استفاده کنید. اگر مردم احساس کنند که دارند با سوال‌های شما بمباران می‌شوند، باعث ناراحتی آن‌ها و کاهش پاسخ‌ها خواهد شد. بنابراین، اگر در یک ماه مصاحبه‌هایی را برگزار کردید، در همان ماه فرم نظرسنجی را با اطلاعات مشابه ارسال نکنید. بازخورد متمرکز و مستمر، مفیدترین اطلاعات را به دنبال خواهد داشت.

شنیدن صحبت‌های چند نفر از مخاطبان که اظهار نظر می‌کنند
امان از همان چند نفری که اظهار نظر می‌کنند! وقتی برای گرفتن بازخورد تلاش می‌کنید، تعداد کمی بارخورد هم حکم طلای خالص را دارد. به همین دلیل ممکن است به راحتی در دام صحبت‌های چند نفری که اظهار نظر می‌کنند گرفتار شوید. به این صورت که تعداد کمی از کاربران، از شما درخواست کنند که ویژگی خاصی را به محصول خود اضافه کنید، و ناگهان شما تصور کنید که همه‌ی کاربران خواستار آن هستند، اما به شما نگفته‌اند. برای همین تصمیم می‌گیرید آن را تولید و عرضه کنید.
حالت بدتر این است که ویژگی خاصی را در نظر نگرفته باشید اما شش یا هفت کاربر در یک روز خواستار آن باشند. آن موقع است که به این نتیجه می‌رسید که باید آن را تولید کنید، درحالی‌که مخاطب کافی برای آن وجود ندارد. گاهی انسان به راحتی از روی احساس اضطرار یا بر اساس تقاضایی که واقعیت ندارد، به اصطلاح تیرش را پیش از زمان مناسب شلیک می‌کند. این مساله ممکن است برای همه پیش بیاید.
برای آن‌که محصولاتی را تولید کنید که خواهان داشته باشد، اول باید ثابت کنید که کاربران واقعا خواستار آن هستند.

راه درست این است:

فرضیه را اثبات کنید
بهترین راه استفاده از بازخورد، ایجاد فرضیه درباره محصولی است که ممکن است اکثر کاربران خواستار آن باشند. به گفته‌ی Des Traynor: «بازخوردهایی را که دریافت می‌کنید به‌مثابه فرضیه تلقی کنید و به‌جای تکیه بر آن، درستی‌اش را بسنجید.»
سپس می‌توانید برای توسعه مشتری تلاش بیشتری کنید و ببینید که فرضیه مصداق دارد یا نه. اگر متوجه شدید که اکثر کاربران نظر مشابهی دارند، می‌توانید عمیق‌تر بررسی کنید و متوجه شوید که چرا آن‌ها خواستار این ویژگی هستند و چگونه می‌توانید مشکل آن‌ها را حل کنید.

مطالب مشابه جذب مشتری :

بازاریابی تلویحی، نفوذ غیرمستقیم در اعماق ذهن مشتری جهت کسب درآمد

اهمیت جذب مشتری جدید در کسب درآمد

ستون های اصلی یک برنامه‌ موفق تجربه‌ مشتری (CX)

سه استارت آپ موفق در کسب درآمد و جذب مشتری

جذب مشتری و کسب درآمد ساده از شبکه های اجتماعی

راههای تبدیل کاربر به مشتری جهت کسب درآمد




ارسال توسط پول دوست

بازاریابی تلویحی، نفوذ غیرمستقیم در اعماق ذهن مشتری جهت کسب درآمد

  بازاریابی و تبلیغات در دنیای واقعی و مجازی تغییرات اساسی در ساختار و فرم داشته است. روش های قدیمی و تلویزیونی کمتر جواب می دهد و شرکت ها و برندها به دنبال تبلیغات تاثیر گذار جهت کسب درآمد بیشتر هست. بازاریابان حرفه ای با خواندن ذهن مشتری به روش های مختلف سعی دارند تا آنها را ترغیب به خرید بیشتر کنند. تبلیغات مستقیم جای خود را به تبلیغات غیر مستیقم و تلویحی داده و سعی می کنند تا با روش های مختلف تبلیغات نوین و تاثیر گذار ذهن مشتری را تحت نفوذ در بیاروند. در اینجا انواع تبلیغات نوین با هدف قرار دادن ذهن مشتری به شیوه های مختلف واقعی ، تخیلی و... سعی در رونق کسب و کار خود و افزایش درآمد دارند. در حقیقت استراتژی تبلیغات هر روز در حال تحول اساسی است.
 

تا به حال بارها برندهای نام آشنای جهانی مانند اپل، کوکاکولا و سامسونگ را در فیلم‌ها و سریال‌ها مشاهده کرده‌ایم. آیا ظاهر شدن لوگوهای این برندها به صورت کاملا تصادفی است؟ امروزه بسیاری از تماشاچیان سینما و حتی سینمای خانگی دیگر حوصله مشاهده بسیاری از تبلیغات تلویزیونی ما بین یا ابتدای سریال‌ها و فیلم‌ها را ندارند، پس چه باید کرد؟

بازاریابان برندها مانند همیشه با روش‌ها و استراتژی‌های جدید به سراغ بازار هدف خود می‌روند، روشی که قدمتی دیرینه دارد و متعلق به قرن ۱۹ میلادی است.

سبکی که شروع آن را «ژول ورن» نویسنده معروف داستان‌های علمی و تخیلی رقم زد.جاگذاری محصول (Product Placement) یا بازاریابی تعبیه شده (Embedded Marketing) از استراتژی‌های بازاریابی تلویحی محسوب می‌شود که سال‌ها است در تمام دنیا به‌ویژه از سوی نام‌های مطرح جهانی جهت شناساندن محصولات و خدمات مورد استفاده قرار گرفته است.

این روش با ایجاد ارزش و برقراری رابطه عاطفی و احساسی عمیق‌تر با برند و بدون آنکه مخاطب را مجبور به خرید کند شرایطی را به‌صورت نامحسوس فراهم می‌کند تا مخاطب هدف، تصمیم به خرید محصول مورد نظر گیرد.

همان‌طور که مشاهده می‌شود، امروزه بسیاری از تماشاچیان سینما و حتی سینماهای خانگی دیگر حوصله مشاهده بسیاری از تبلیغات تلویزیونی مابین یا ابتدای سریال‌ها و فیلم‌ها را ندارند و حتی امروزه به علت استفاده خانگی از محصولات، مخاطب می‌تواند به راحتی از مشاهده تبلیغات صرف‌نظر کند.در واقع این استراتژی‌های بازاریابی تلویحی از قرن ۱۹ میلادی آغاز شد. زمانی که «ژول ورن» نگارش رمان مشهور خود «دور دنیا در ۸۰ روز» را آغاز کرد، شهرت وی باعث شد تا شرکت‌های مطرح کشتیرانی و حمل و نقل آن زمان از او بخواهند تا نام آنان را در داستان خود بیاورد. البته اینکه «ژول ورن» بابت این موضوع مبلغی دریافت کرده است یا نه هیچ مدرکی در دست نیست.با ظهور تلویزیون و جایگزینی آن به جای رادیو، در ابتدا روش بازاریابی تعبیه شده در سریال‌های خانوادگی با حضور برندهای مطرحی همچون یونیلور و پروکتر اند گمبل آغاز شد. از این دسته مشارکت برند‌های مطرح می‌توان به حضور برند خودرو فورد از سال ۱۹۶۱ تا ۱۹۶۶ در سریال مطرح Hazel نیز اشاره کرد. در دنیای موسیقی نیز در هر زمان ما شاهد استفاده از این نوع بازاریابی هستیم که البته در دنیای موسیقی از آن به‌عنوان «مشارکت برند» (Brand Partnership) نیز یاد می‌شود.

انواع بازاریابی تلویحی

به‌طور کلی می‌توان گفت که در این نوع بازاریابی دو روش استفاده می‌شود: روش اول که از آن به‌عنوان نوع ابتدایی (Basic) یاد می‌شود و در آن لوگو یا محصول برند تنها از سوی تماشاچی دیده می‌شود و شخصیت فیلم هیچ سخنی از برند بر زبان نمی‌آورد، ولی در روش دوم که به نوع پیشرفته (Advanced) مشهور است، شخصیت فیلم نام برند را نیز به زبان می‌آورد.

 

هزینه‌ها و بازخورد

سالانه برندهای آمریکایی مبالغ بسیار قابل توجهی را صرف تبلیغات در رسانه‌های مختلف می‌کنند: ۶۴ میلیارد دلار تبلیغات تلویزیونی و ۱۶ میلیارد دلار تبلیغات رادیویی، تاثیرگذاری و جایگاه این گونه تبلیغات را مشخص می‌کند و نشان‌دهنده آن است که تبلیغات سنتی به‌ویژه تبلیغات تلویزیونی به‌طور قابل توجهی رو به افول است و حتی بیان شده است تاثیرگذاری این گونه تبلیغات تنها ۳۰ درصد است. بر اساس آمار ارائه شده، ۶۶ درصد تماشاچیان برنامه‌های تلویزیونی و ۹۰ درصد تماشاچیان فیلم‌های خانگی دیگر علاقه‌ای به مشاهده تبلیغات در حین برنامه ندارند و از آن می‌گذرند. از این‌رو ۷۸ درصد بازاریابانی که عقیده بر کاهش شگرف تاثیرگذاری تبلیغات تلویزیونی دارند، دست به اقدام جدیدی زدند و رویکرد خود را به سمت بازاریابی تلویحی تغییر داده‌اند. طبق گزارش مجله «تحقیقات بازاریابی و مدیریت»، برندها در سال ۲۰۱۲ مبلغی معادل ۲۵/ ۸ میلیارد دلار صرف تبلیغات غیرمستقیم محصولات خود کرده‌اند و نیز در مقابل مبلغی معادل ۱۴میلیارد دلار افزایش فروش را شاهد بوده‌اند که همچنین در سال ۲۰۱۰ مبلغ یک میلیارد دلار در بازی‌های ویدئویی و نیز در سال ۲۰۰۹ مبلغ ۶/ ۳ میلیارد دلار در موزیک ویدئوها هزینه شده است.

البته درآمد و جایگاهی که برند پس از این گونه بازاریابی در کوتاه‌مدت به دست می‌آورد بسیار قابل توجه‌تر از مبلغی است که به تولیدکننده فیلم یا سریال پرداخت می‌کند. به زبان ساده می‌توان گفت، این نوع بازاریابی روشی کاملا برد – برد محسوب می‌شود، زیرا از طرفی تولیدکنندگان فیلم‌ها و سریال‌ها مبالغ قابل‌توجهی را از برندهای مطرح دریافت می‌کنند و از طرف دیگر برندها نیز در زمانی کوتاه شاهد افزایش قابل توجهی در فروش محصولات خود هستند. به‌عنوان مثال سری فیلم‌های جیمزباند در هر قسمت مبلغی برابر با ۱۰۰ میلیون دلار از برندهای تجاری مطرح جهت استفاده از محصولاتشان دریافت کرده است که BMW افزایش فروش ۵/ ۱۲ درصدی را در یکی از فیلم‌های آن تجربه کرده است. همچنین در سال ۱۹۸۶ و در فیلم Top Gun و با حضور تام کروز که عینک برند Ray Ban را بر چشم داشت، این محصول شاهد ۴۰ درصد افزایش در فروش بود، به علاوه در سال ۱۹۸۳، افزایش ۶۵ درصدی فروش شکلات Hershey به‌دلیل حضورش در فیلم تخیلی E.T بود.

نکته قابل توجه در این است که با توجه به سود و جایگاهی که نصیب برندها می‌شد، آنان مبالغ ناچیزی را می‌پرداختند: شکلات Hershey تنها مبلغ یک میلیون دلار بابت فیلم E.T و اتومبیل BMW جهت نمایش محصولش در فیلم جیمز باند در سال ۱۹۹۵ تنها مبلغ ۳ میلیون دلار پرداخت کردند که BMW در همان سال رشد ۲۴۰ میلیون دلاری را تجربه کرد. البته امروزه نظر به جایگاه ویژه این گونه از تبلیغات، بین ۳ تا ۱۰ میلیون دلار و حتی در برنامه‌های بلندمدت تلویزیونی تا ۵۰ میلیون دلار افزایش یافته است.

 

بازاریابی تلویحی معکوس

حال صحبت از مفهوم دیگری با نام Reverse Product Placement، که معادل «بازاریابی تلویحی معکوس» است به میان آمده است. این مفهوم تقریبا نو با ظهور دنیای مجازی، بازی‌های کامپیوتری و تصاویر سه‌بعدی پا به عرصه دنیای بازاریابی گذاشت. در این روش به جای اینکه مانند نسخه قدیمی از محصولات واقعی موجود در فیلم‌ها و سریال‌ها استفاده شود، ابتدا تولیدکنندگان برای اولین بار به ارائه یکسری محصولات در دنیای مجازی و بازی‌های ویدئویی می‌پردازند که هیچگاه در دنیای واقعی و قفسه فروشگاه‌ها وجود ندارند و پس از اینکه در بازی ویدئویی توسط مخاطب هدف دیده و شناخته شد، پس از مدتی این محصول در فروشگاه‌ها و دنیای واقعی ظاهر می‌شد.این روش کاملا هوشمندانه و ظریف به‌طور غیر مستقیم مخاطب هدف را به خرید دعوت می‌کند که به‌دلیل ماهیت این روش از آن به‌عنوان برندینگ تخیلی (Fictional Branding) نیز یاد می‌شود.

همچنین امروزه تایید شده است که ارائه محصولات در بازی‌های ویدئویی بسیار تاثیرگذارتر از ارائه در برنامه‌های تلویزیونی و سینمایی است. چرا که در این روش، شخص بازیگر در بازی به‌طور مستقیم و بی‌واسطه با محصول مورد نظر در تعامل و ارتباط است. مثالی از این روش را می‌توان به بازی ویدئویی Final Fantasy و حضور برند ژاپنی نوشیدنی‌های انرژی‌زا «Suntory» یا شکلات مخصوص سری داستان‌های «هری پاتر» مربوط به شکلات Cap Candy اشاره کرد.

البته این نوع بازاریابی تنها محدود به محصولات غذایی و نوشیدنی نیست و می‌تواند طیف گسترده‌ای از محصولات مصرفی همچون: الکترونیک، پوشاک، ساعت و اسباب بازی را نیز شامل شود.به‌طور مثال، برند آمریکایی تولیدکننده شلوارهای جین، محصول جدیدی از شلوارهای خود را چند ماه پیش از ارائه به بازار در بازی ویدئویی Second Life به نمایش گذاشت.

 

عدم جاگذاری محصول

این روش اغلب زمانی استفاده می‌شود که تولیدکنندگان فیلم در نظر ندارند تبلیغ برند را در فیلم خود نمایش دهند، این رویکرد در بسیاری از اوقات به‌دلیل آن است که بابت حضور برند مربوطه مبلغی را دریافت نکرده‌اند. در این حالت، محصول بدون آنکه لوگوی آن دیده شود نمایش داده می‌شود.

 

انواع روش‌های «عدم جاگذاری محصول»

• روش تخیلی: در این سبک، تولیدکننده و کارگردان فیلم یا سریال، محصولی تخیلی را نمایش می‌دهد که چه از لحاظ ظاهر و حتی رنگ‌بندی مشابه محصول واقعی است و اصولا تنها در نام آن تغییرات زیرکانه‌ای صورت گرفته است. از این رو، بیننده با مشاهده این محصول تخیلی که در دنیای واقعی هیچ جایی ندارد تنها یاد محصول واقعی افتاده و برند مورد نظر در ذهن وی تداعی می‌شود.

به‌عنوان مثال در سریال Scrubs ما شاهد حضور برند Coffee Bucks بودیم که دقیقا مشابه استار باکس مشهور بود یا سریال تلویزیونی My Name is Earl و حضور شکلات ساختگی Tit Tat که تداعی‌کننده برند مشهور شکلات Kit Kat بود.

• روش غیر برند: در این روش تولیدکنندگان فیلم و سریال به‌طور کاملا آگاهانه و با وجود استفاده از محصولات برندهای مطرح و واقعی به حذف لوگوی آنها به صورت دیجیتال و یا حتی فیزیکی می‌پردازند. می‌توان گفت بهترین روش جهت بازاریابی تعبیه شده به گونه‌ای است که:

۱- نام محصول توسط بازیگر مطرح شود.

۲- محصول در فیلم مورد استفاده قرار گیرد.

۳- محصول کاملا در فیلم نمایش داده شود.

۴- ارتباط احساسی بین محصول و شخصیت اصلی فیلم برقرار شود.

۵- از محصول به‌عنوان استعاره در فیلم استفاده شود.

بیش از ۱۵ سال است که هر ساله گزارشی توسط سایت Brandchannel با بررسی جایگاه برندها در فیلم‌های سطح اول، به معرفی بهترین و بدترین فیلم‌هایی می‌پردازد که از روش بازاریابی تلویحی بهره برده‌اند. در سال ۲۰۱۵ برند اپل با حضور در یک چهارم فیلم‌های صدر اول به‌عنوان اولین برند لیست قرار گرفت.

یکی از موضوعات مهمی که گاهی اوقات توسط کارگردانان و تهیه‌کنندگان فیلم‌های مطرح در استفاده از برندها نادیده گرفته می‌شود، استفاده بیش از حد و ناشیانه از برندها طی نمایش فیلم است. به همین دلیل سری چهارم فیلم‌های مطرح Transformer با نام Age of Extinction (عصر انقراض) از سوی بسیاری از منتقدان بازاریابی لقب بدترین فیلم از لحاظ استفاده بیش از حد از برندها را به خود اختصاص داد. در انتها می‌توان نتیجه گرفت که به‌رغم برخی جنبه‌های منفی در این روش، این رویکرد همچنان مورد استفاده گسترده برندهای مطرح قرار گرفته و نیز فواید ذیل را برای برند به همراه دارد: دستیابی به دیدگاه، توجه و علاقه قابل توجهی از مخاطب هدف، افزایش آگاهی برند، افزایش ضریب یادآوری و تداعی برند، به رسمیت شناختن فوری برند در رسانه و به‌ویژه فروشگاه در زمان خرید، ایجاد تغییر مثبت در دیدگاه و ارزیابی کلی مصرف‌کننده، ایجاد ارتباط احساسی مناسب بین مصرف‌کننده و برند و نیز تقویت جایگاه برند و ارائه جایگاه بیش از واقعیت از برند در ذهن مخاطب.

استراتژی بازاریابی تلویحی.تصمیم به خرید. جاگذاری محصول. ذهن مشتری. روش تخیلی.روش غیربرند.نفوذ در بازار. نفوذ غیر مستقیم

 

مطالب مشابه تبلیغات کسب درآمد:

آموزش تبلیغات و بازاریابی با پول کم

 

تاثیرگذاری تبلیغات آنلاین و آفلاین

 

آینده تبلیغات دیجیتال و کسب درآمد آنلاین

 

واقعیت کسب درآمد و تبلیغات ثروتمند شدن

 

بررسی کسب درآمد کلیکی ، کسب درآمد با کلیک روی تبلیغات

 

واقعیت تبلیغات کسب درآمد اینترنتی و کسب ثروت

 

ارتباط هزینه تبلیغات و کسب درآمد از اینترنت

 




ارسال توسط پول دوست

راههای تبدیل کاربر به مشتری جهت کسب درآمد

عده کمی هستند که سایت را با اهداف غیر تجاری و عدم کسب درآمد می زنند . معمولا بیشتر سایتها با اهداف اقتصادی و کسب درآمد بیشتر اقدام به راه اندازی سایت می کنند . البته ممکن است برخی سایتها مثل خبرگزاری فارس، ایرنا و ... هدفشان اطلاع رسانی باشد با این حال اینها سایتها هم تبلیغات و لینک و... را به عنوان راههای کسب درآمد و بقا در دنیای مجازی در پیش گرفتند. سوال این است که چگونه کاربرانی که برای بازدید به سایت ما می ایند را به مشتری تبدیل کنیم و از این طریق کسب درآمد بالایی داشته باشیم؟ هدف و غایت هر کاری اگر با کسب درآمد مناسب و خوب همراه باشد مورد توحه است در اینجا ما سه راه عمده و مهم برای تبدیل کاربر به مشتری جهت رونق کسب و کار و تجارت را ارائه دادیم.

تبدیل کاربر به مشتری میتونه سایتتونو وارد کسب و کار کنه. منظور از تبدیل شدن کاربر به مشتری حتما خرید کردن نیست، بلکه وقتی کاربر کاری رو که شما میخواستید انجام بده میگیم تبدیل شده؛ مثلا ممکنه عضو خبرنامه بشه، روی یه لینک کلیک کنه، یه محصول بخره.... انجام همه این کارها ساده است اما نه به سادگی داشتن یه سایت زیبا و ارسال مرتب مطلب. اگه یه استراتژی خوب برای تبدیل نداشته باشید، سایتتون و محتوای باکیفیتتون اصلا به چشم نمیان و حتی شاید خودتونم متوجه نشید اشتباهتون کجاست. تو این پست سه تا از مهمترین روشهای تبدیل مشتری رو همراه با نحوه اجراشون در سایت شرح میدیم.

1- سئوی محتوا

این محتوای سایته که روی موتورهای جستجو رتبه میگیره و کمک میکنه تا مردم سایتتونو بالاتر ببینن. اگه میخواهید میزان تبدیل به مشتری ترافیکتون بیشتر بشه باید محتوای سایتتونو با سئو بهینه کنید. برای اینکار میتونید وبلاگ بنویسید، صفحات "درباره" درست کنید، از عنوان، تگ و تگ­های alt و توصیفات محصولات استفاده کنید. البته شاید الآن با خودتون بگید من همین الآن هم ترافیکم بالاست و نیازی به بهینه سازی محتوا ندارم، اما اگه نرخ تبدیل به مشتری رو حساب کنید میبینید که اکثر بازدیدکننده­هاتون دیگه شما رو دنبال نمیکنند. شاید علتش اینه که اشتباها جایی کلیک میکنند که نباید یا شاید نمیتونن چیزهایی رو که میخوان روی سایتتون پیدا کنند که اگه اینطور باشه باید طراحی سایتتونو تغییر بدید.
سئو به جذب بیننده های سایت کمک میکنه و دیگه لازم نیست مستقیما به شرکتها چیزی بفروشید، بلکه با سئو توجه اونها رو به خودتون جلب میکنید.


2- قالب ­بندی سایت با در نظر گرفتن تبدیل

طراحی سایت برای نرخ تبدیل اهمیت بالایی داره. باید قالبی استفاده کنید که نه تنها جذابیت زیبایی داشته باشه و انرژی برندتونو به نمایش بذاره، بلکه بیننده رو از صفحه اصلی تا صفحه پرداخت در قیف مشتری هدایت کنه. مهمترین ویژگی که از چشم خیلی از سایتها دور میمونه، نوار جستجوست. وقتی نوار جستجو داشته باشید، کاربرها میتونن بلافاصله با سایتتون ارتباط برقرار کنند و دیگه مجبور نیستند به دنبال اطلاعات مد نظرشون، روی تمام گزینه های فهرستهای سایتتون یکی یکی کلیک کنند. دقت کنید که نوار جستجو رو جایی بذارید که کاربر بلافاصله متوجهش بشه. مثلا به اندازه کافی بزرگ باشه و در مرکزیت سایت قرار بگیره نه در گوشه های بالای سایت.
از روشهای دیگه میتونیم به استفاده از رنگهای که نرخ تبدیل رو بالا میبرند و طراحی های مناسب برای دکمه های درخواست برای اقدام اشاره کنیم.

نحوه اجرا

برید به سایتتون و از طراحیش یادداشت بردارید. نوار جستجوی سایتتون راحت دیده میشه؟ برای محتوای سایتتون فیلتر یا قابلیت حدس زدن خودکار ادامه مطلب تایپ شده هم گذاشتید؟ محتواتون برای موتورهای جستجو و بیننده­ها بهینه شده؟ از شرکتهای بی طرف بخواهید پرسشنامه­هایی در ارتباط با سهولت کار و جذابیت خرید در سایتتون پر کنند و ببینید چه عواملی بر اینها اثر دارند.

3- روانشناسی

بازاریابی دیجیتالی از روشها، نکات، ترفندها و تئوری­هایی تشکیل شده، اما نهایتا همه اینها به یک چیز میرسند: مردم. مردم هستند که میتونن یه کسب و کار رو رونق بدن یا با خرید نکردنشون باعث ورشکستگیش بشن. هر چند بازدیدهای سایتتون ممکنه واقعی نباشند اما عموما باید هر یک شماره ای که نشون میده نماینده یه آدم واقعی باشه که از سایت دیدن کرده. بهترین کار برای تبدیل کردن این آدما به مشتری اینه که براشون زیبایی، محتوای مناسب و جذاب عرضه کنید. باید با بخش های مختلف روانشناسی، مثل رنگهای بازاریابی و حتی احساس خوشایندی یا درد آشنا باشید تا بتونید طراحی سایتتونو بهتر کنید و نرخ تبدیل به مشتری رو افزایش بدید.

نحوه اجرا

به روانشناسی پشت بازاریابی و نقش رنگها در تبلیغ و طراحی توجه کنید. از ذهن خودتون بعنوان یه نمونه آزمایشی استفاده کنید و ببینید سایتهایی که همیشه به دیگران توصیه میکردید چه ویژگی هایی داشتند، چه چیزی روی صفحاتشون شما رو به خرید دعوت میکرد؟ آیا بخاطر تصاویرش بود یا متنش؟ چه احساساتی رو جذب میکردند؟

نتیجه

شما میتونید ظرف چند هفته یه سایت با نرخ تبدیل به مشتری بالا داشته باشید و خیلی زود طی چند روز بعد از اجرای این روشها نتیجشو ببینید. محتواتون باید بدیع و تازه و برای سئو بهینه شده باشه. سایتتون باید تمیز و مسیریابیش ساده باشه. پشت این طراحی عالی باید کلی درخواست برای اقدام، دکمه و تصاویر جذاب بذارید که در سطح ناخودآگاه کاربرها رو جذب کنند. میتونید با مطالعه روانشناسی رنگها و اصول بازاریابی به این اهداف برسید. فقط کمی صبر و تحقیق لازم داره و بعد میتونید به سرعت اعتبارتونو تقویت کنید و کسب و کارتونو رشد بدید.

مطالب مشابه موفقیت در کسب درآمد از اینترنت:

جذب عواطف کاربران برای کسب درآمد بیشتر

نقش پوشش و فضا در افزایش کسب درآمد

نظر گوگل درباره نقش مدیران در افزایش کسب درآمد

راههای افزایش فروش و کسب درآمد بالا

بهترین شیوه کسب درآمد از اینترنت

افراد موفق در کسب درآمد از اینترنت

عامل موفقیت کسب کار و درآمد از اینترنت

اصول موفقیت کسب درآمد اینترنتی

موفقیت در کسب و کار اینترنتی




تاریخ: چهار شنبه 22 شهريور 1396برچسب:راههای, تبدیل, کاربر , مشتری, کسب درآمد,
ارسال توسط پول دوست

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 211 صفحه بعد